هیولاهای دوست‌داشتنی


آرمان راهگشا
منتقد تئاتر
بازتولید نمایش «مانستر» بعد از دو سال وقفه، این امکان را فراهم می‌کند که بار دیگر به این اجرا نگاهی تازه بیندازیم و در پی فهم آن مناسباتی باشیم که مانستر را به موفقیتی نسبی در دوران پیشاکرونایی رساند؛ اجرایی که روایت تازه‌ای بود از مواجهه عقل و جنون. با آنکه فضای کلی مانستر کمابیش اشاره به سرزمین امریکا داشت اما مخاطبان به راحتی با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کرده و آنها را به آسانی باور می‌کردند.
 به‌ لحاظ تاریخی و جامعه‌شناختی، این مسأله نمی‌توانست امر اعجاب‌آوری باشد چراکه سینمای امریکا، با تولید انبوه توانسته رؤیای امریکایی را در سطح جهان گسترش دهد و منطق گردش سرمایه و انباشت ثروت را از طریق محصولاتش تداوم بخشد.
 کورش شاهونه در مقام نویسنده و کارگردان، در همین حال‌ وهوا مانستر را بر صحنه آورده و یک چشم‌انداز غربی را ترسیم کرده است. داستان این نمایش در رابطه با زن و مردی است که بهره هوشی پایینی دارند و نمی‌توانند خود را با پیچیدگی جهان مدرن تطبیق دهند. آن دو نفر در یک وضعیت کنترل‌شده روزگار می‌گذرانند و یک عروسک خرسی را فرزند واقعی خویش می‌دانند. نکته‌ای که مقدمه‌ای است بر اتفاقات هولناک و تصمیمات آتی در قبال مردی به‌نام «یوتا» که پس از جدایی از همسر خویش، این روزها در یک شرکت خدمات مشغول کار است و برای تعمیرات وسایل خانه به نزد خانواده عجیب و غریب گودمن رفته است. یوتا با فرض اینکه این زوج بهره هوشی پایینی دارند، در مقابل خواسته‌های آنان از خود گاهی انعطاف و گاهی شیطنت و حتی خصومت نشان می‌دهد.
واکنشی که در نهایت به جنایت ختم شده و گویی عدالت خارج از موازین قانونی در قبال فرد خطاکاری چون او، جاری و ساری شده است.
 کورش شاهونه در بازتولید مانستر به تغییراتی دست زده و تلاش کرده از ابهام ماجرا بکاهد و اشاره‌ چندانی به جغرافیای امریکایی مانستر نداشته باشد. به‌ هرحال بازگشت به روزهای اوج بعد از وقفه‌ای دو ساله، می‌تواند زمان‌بر و حتی ملال‌آور باشد. اما گروه اجرایی این نمایش همدلی قابل اعتنایی دارند و به‌نظر می‌آید مخاطبان را این بار هم راضی نگه خواهند داشت.
 شاید سرنوشت هیولاهای دوست‌داشتنی مانستر این باشد که بار دیگر این امکان را بیابند که ذهنیت، تخیل و هراس انسان‌های اسکیزوفرنی را به نمایش گذارند و تذکاری باشند برای جماعت به اصطلاح عاقل که در مواجهه ناتوانان ذهنی، انسانی و با طمأنینه رفتار کنند. چراکه تبدیل شدن یک انسان طردشده و نفی‌شده به هیولایی خطرناک، به راحتی می‌تواند اتفاق بیفتد. همزیستی عقل و جنون، تاریخی به وسعت تمدن دارد.
هرچه هست نمی‌توان از این نکته غافل شد که چگونه فرایند تمدن‌سازی، با تبعید جنون به خارج از مرزهای خود، تلاش کرده در امن و امان زندگی کند اما تجربه تاریخی ثابت کرده که امر سرکوب‌شده با یافتن امکان بار دیگر بازخواهد گشت تا حیثیت خویش را بازیابد. مانستر هم روایت این بازگشت است، در خانواده گودمن که تا پیش از این در جهان خلوت و ایزوله خویش، زندگی عاشقانه‌ای داشته‌اند و خطای مردی چون یوتا آنان را از مسیر همیشگی منحرف کرده است. مانستر هم بعد از دو سال بازگشته، درست مانند جنون که همیشه بازمی‌گردد. ‌


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7794/8/593839/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها