در ستایش بهت
عیلرضا نراقی
منتقد
بهت و در ادامه آن کمی ترس، برای واقع بینی و خودشناسی انسان ضروری است. بهت چیزی شدیدتر از همان حیرتی است که موجب تازگی، زنده بودن و معرفت میشود. انسان -خاصه انسان مدرن- که به دستاوردهای علمی خود میبالد و توهم تسلط بر جهان را دارد، تصور میکند در نقطهای امن مستقر شده و با سرعت نور در حال فتح کائنات است.
کووید19 در ابتدای شیوع خود همه را بهت زده کرد و سپس ترساند. این تجربه لازم بود تا انسان کمی نسبت به جهان متواضعتر و محتاط تر شود؛ بداند که هنوز میتواند غافلگیر شود و با علم فراوانی که دارد نیز میتواند -دستکم برای مدتی کوتاه- در چاله جهل دست و پا بزند. این نمونهای از موقعیت بهت و ترس بود که انسان را وادار به بازتعریف نسبت خود با جهان میکند و میتواند آنطور که «فردریش نیچه» نوید داده بود از او موجود بهتری بسازد.
فیلم مستند «آخرین کشتی» تولید شبکه HBO و به کارگردانی «هانا اولسن»روایت اولین روزهای شیوع کووید است در میان مسافران متعدد کشتی تفریحی دایموند پرینسس. همه مسافران در این کشتی گرانقیمت در بهت و ترس مثل یک زندانی گیر میافتند. فیلم توانسته از این کشتی، نمادی از جهان بسازد. آدمهای بسیاری در کشتی دچار بیماری میشوند و همه اعم از بیمار و غیر بیمار مجبورند در اتاقهای خود منزوی شوند.
دو چیز در میان آدمهای کشتی برجسته است؛ ناتوانی و ناآگاهی. آنها هم اطلاعات اندکی درباره بیماری دارند و هم اینکه از تغییر شرایط خود و فرار از انزوای ناگزیرشان ناتوانند. این تجربه شاید برای انسان بهعنوان موجودی که با آگاهی و توانایی خود موفق به تسلط و پیشرفت شده است هراسانگیزترین موقعیت ممکن باشد.
اما نکته مهم این است که از همان سرچشمههای اندیشه و تفسیر جهان در دین و فلسفه به انسان یادآوری شده است که با وجود میزان قابل توجهی از آگاهی، او باید یادش باشد که نادانستههای او بسیار است و با وجود توانمندی متعدد، در برابر عظمت جهان ناتوان است. از سقراط تا پیامبران به انسان نوید دادند که اتفاقاً کنار آمدن و درک این ناآگاهی و ناتوانی گریزناپذیر، کلید رهایی و استوار شدن انسان در موقعیت وجودی خود در عالم است.
نکته دیگری که «آخرین کشتی» بخوبی به تصویر می کشد موقعیت نابرابری است که انسانها خود برای خود ایجاد کردهاند. جهان به قدری بهدست انسان ناعادلانه پرداخته و ارزشگذاری شده است که حتی در برابر یک بیماری که با همه برابر و یکسان برخورد میکند، آدمیان برابر نیستند. در این کشتی لوکس و گرانقیمت میان خدمه و ساکنان ثروتمند، میان آسیایی و امریکایی برابری وجود ندارد. هر کس بنا بر قدرت کشور خود و ثروتمند بودن آن امکان رهایی زودتری پیدا میکند و هر آن کس که در کشوری فقیرتر زندگی میکند محکوم به هراس، هزینه و رنج بیشتر است. انسان نه تنها بر جهان مسلط نیست، بلکه از این زاویه بهدلیل تقلیل همه چیز به ثروت و قدرت، زندگی طبیعی در جهان را از آنچه هست دشوارتر کرده است.
منتقد
بهت و در ادامه آن کمی ترس، برای واقع بینی و خودشناسی انسان ضروری است. بهت چیزی شدیدتر از همان حیرتی است که موجب تازگی، زنده بودن و معرفت میشود. انسان -خاصه انسان مدرن- که به دستاوردهای علمی خود میبالد و توهم تسلط بر جهان را دارد، تصور میکند در نقطهای امن مستقر شده و با سرعت نور در حال فتح کائنات است.
کووید19 در ابتدای شیوع خود همه را بهت زده کرد و سپس ترساند. این تجربه لازم بود تا انسان کمی نسبت به جهان متواضعتر و محتاط تر شود؛ بداند که هنوز میتواند غافلگیر شود و با علم فراوانی که دارد نیز میتواند -دستکم برای مدتی کوتاه- در چاله جهل دست و پا بزند. این نمونهای از موقعیت بهت و ترس بود که انسان را وادار به بازتعریف نسبت خود با جهان میکند و میتواند آنطور که «فردریش نیچه» نوید داده بود از او موجود بهتری بسازد.
فیلم مستند «آخرین کشتی» تولید شبکه HBO و به کارگردانی «هانا اولسن»روایت اولین روزهای شیوع کووید است در میان مسافران متعدد کشتی تفریحی دایموند پرینسس. همه مسافران در این کشتی گرانقیمت در بهت و ترس مثل یک زندانی گیر میافتند. فیلم توانسته از این کشتی، نمادی از جهان بسازد. آدمهای بسیاری در کشتی دچار بیماری میشوند و همه اعم از بیمار و غیر بیمار مجبورند در اتاقهای خود منزوی شوند.
دو چیز در میان آدمهای کشتی برجسته است؛ ناتوانی و ناآگاهی. آنها هم اطلاعات اندکی درباره بیماری دارند و هم اینکه از تغییر شرایط خود و فرار از انزوای ناگزیرشان ناتوانند. این تجربه شاید برای انسان بهعنوان موجودی که با آگاهی و توانایی خود موفق به تسلط و پیشرفت شده است هراسانگیزترین موقعیت ممکن باشد.
اما نکته مهم این است که از همان سرچشمههای اندیشه و تفسیر جهان در دین و فلسفه به انسان یادآوری شده است که با وجود میزان قابل توجهی از آگاهی، او باید یادش باشد که نادانستههای او بسیار است و با وجود توانمندی متعدد، در برابر عظمت جهان ناتوان است. از سقراط تا پیامبران به انسان نوید دادند که اتفاقاً کنار آمدن و درک این ناآگاهی و ناتوانی گریزناپذیر، کلید رهایی و استوار شدن انسان در موقعیت وجودی خود در عالم است.
نکته دیگری که «آخرین کشتی» بخوبی به تصویر می کشد موقعیت نابرابری است که انسانها خود برای خود ایجاد کردهاند. جهان به قدری بهدست انسان ناعادلانه پرداخته و ارزشگذاری شده است که حتی در برابر یک بیماری که با همه برابر و یکسان برخورد میکند، آدمیان برابر نیستند. در این کشتی لوکس و گرانقیمت میان خدمه و ساکنان ثروتمند، میان آسیایی و امریکایی برابری وجود ندارد. هر کس بنا بر قدرت کشور خود و ثروتمند بودن آن امکان رهایی زودتری پیدا میکند و هر آن کس که در کشوری فقیرتر زندگی میکند محکوم به هراس، هزینه و رنج بیشتر است. انسان نه تنها بر جهان مسلط نیست، بلکه از این زاویه بهدلیل تقلیل همه چیز به ثروت و قدرت، زندگی طبیعی در جهان را از آنچه هست دشوارتر کرده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه