بریده‌ای از کتاب«حاج قاسمی که من می‌شناسم»

حاج‌قاسم در مسیر سفرها کتاب می‌خواند


وقتی از نیروی دریایی سپاه به نیروی قدس رفتم، با سردار سلیمانی جلسه گذاشتم تا برنامه‌هایم را با او در میان بگذارم. یکی از برنامه‌ها، کتابخوانی بود. گفتم: «در نیروی دریایی، چند کتاب دفاع مقدس را مشخص می‌کردیم؛ مسابقه می‌گذاشتیم و به چهل، پنجاه نفر جایزه می‌دادیم. موافقی در نیروی قدس همین کار را ادامه بدهیم؟» گفت: «من به هر کسی که کتاب بخواند، جایزه می‌دهم!» دیدم سردار سلیمانی، بیشتر از من به فکر تشویق دیگران برای خواندن کتاب‌های دفاع مقدس است. فکر او، کتابخوان‌ها را چند برابر طرح من افزایش داد. دوران جنگ، مسئول تبلیغات لشکر ثارالله بودم. اوایل سال 1366 از من خواست درباره جنگ‌های صدر اسلام کار کنم. با چند نفر از بچه‌های اهل مطالعه شروع کردم. در مورد جنگ احد و بدر و خندق و جنگ‌های دیگر، مطالبی را آماده کردیم. حاج قاسم، همه آنها را می‌خواند و پس از تأیید او، به‌صورت جزوه چاپ می‌کردیم و در اختیار نیروها می‌گذاشتیم. حاج قاسم، از همان زمان، اهل مطالعه بود. سردار سلیمانی، سال 1375 تصمیم گرفت کنگره شهدای لشکر ثارالله را در کرمان برگزار کند. برای این کار، فقط به دستور دادن اکتفا نکرد. خودش از کرمان به حوزه هنری تهران آمد؛ جایی که بهترین کتاب‌ها را درباره دفاع مقدس منتشر می‌کرد و افراد حرفه‌ای، بالای سر کار بودند. حاج قاسم، سراغ آقای سرهنگی، مسئول دفتر ادبیات و هنر مقاومت، رفت. ساعت‌ها با مرتضی سرهنگی، محسن مؤمنی و نویسندگان صحبت کرد. او که خود یک نیروی فرهنگی بود، با همان جدیت روزهای جنگ، در خط مقدم جبهه فرهنگی قرار گرفت. نویسنده‌ها را به کرمان برد؛ آنها را‌ تر و خشک کرد و تحویل‌شان گرفت؛ منابع و راوی معرفی کرد. زمانی هم که کتاب‌ها نوشته شد، همه آنها را سطر به سطر خواند؛ دقت کرد بزرگ‌نمایی نشده و مستند به واقعیت‌های جنگ باشد. خودش برای رفع اشکال‌ها وقت می‌گذاشت. برای نویسنده‌ها یادداشت‌های تشویق‌آمیز می‌فرستاد و برای تک تک کتاب‌ها مقدمه می‌نوشت. کتاب‌های کنگره کرمان، جزو اولین کتاب‌های فاخر دفاع مقدس بود. از زمان جنگ که سردار سلیمانی را شناختم، شبانه‌روز مطالعه می‌کرد. عاشق کتاب بود. سلیمانی فرمانده جنگ که وقت نداشت سرش را بخاراند، به اندازه یک محقق که کارش مطالعه است، کتاب می‌خواند. در بعضی سفرهای سوریه و عراق که خیلی کم می‌خوابید، همان‌جا کتاب می‌خواند. توی هواپیما که در راه سوریه یا عراق بودیم، به جای اینکه از این ساعات برای استراحت استفاده کند، یا ذهنش مشغول کارهای عملیات باشد، از توی کیفش کتاب در می‌آورد و مشغول خواندن می‌شد!

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7814/18/596080/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها