ضرورت نگرش جدید به هنر


حمید شانس
مجسمه‌ساز
داستان کرونا تمام نشده است. برخلاف نظر بسیاری، کرونا خودش معلول مجموعه‌ای از مشکلات جامعه بشری است. ما با محیط زیست خوب تا نکردیم و مثل یک رقیب و دشمن آن را از میدان به در کردیم. باید نگاه‌مان را به جهان عوض کنیم نگرش خود را تغییر دهیم، چرا که محیط زیست در حال از دست رفتن است و اقتصاد توان چرخاندن چرخش را بدون مصرف بی‌رویه منابع طبیعی ندارد. با این نوع شیوه اقتصادی نئولیبرال‌ها و با این شیوه نگاه به طبیعت و جنگ قدرت‌ها ما دچار بحرانی هستیم که شاید در سرتاسر طول تاریخ جهان سابقه نداشته باشد. اگر به شرایط نگاه کنیم متوجه نتیجه شرایط، سرخوردگی، بیکاری و فقر و خشم مردم می‌شویم. زمانی که به رفتار بشر در سال‌های اخیر نگاه می‌کنیم متوجه یک بحران عاطفی گسترده فراگیر می‌شویم که نتیجه‌اش می‌تواند فروپاشی روابط اجتماعی و جنگ و بی‌رحمی فزاینده باشد.
بخشی از علت این بحران عاطفی این است که در 200 سال گذشته پا به پای رشد علوم و تکنولوژی جریان‌های متصل به عاطفه و مشخصاً هنر رشد نکرد. انسان یک بخش ذهنش رشد یافته است ابزار وامکانات و توان عمل دارد اما شیوه تصمیم‌گیری و بلوغ عاطفی‌اش خیلی وقت‌ها رشدی نارس دارد. این موجودی که یک طرف سرش سنگین و یک طرف دیگر سبک است، قابل اعتماد نیست. و هیچ راهی وجود ندارد مگر آموزش مبتنی بر عاطفه. باید نقش انسان در مشارکت شهروندی را جدی گرفت تا انسان رشد کند.. ما همان اندازه که به تربیت یک فرد متخصص فکر می‌کنیم باید به رشد قابلیت‌های فردی و احساس مسئولیت همدلی، جمع‌پذیری و تعهد هم فکر کنیم و اینها بدون هنر میسر نیست.
اتفاقی که افتاده این است که بحران کرونا بخوبی نشان داد که هنر امروز که دستاوردهای تخصصی و تکنولوژی بالایی هم دارد هنری بوده که عملاً در خدمت جریانی است که جهان را به لبه پرتگاه می‌برد. ابعاد و مضامین و شیوه برخورد و مخاطبان و خریدارانش از این هنر پدیده خرد و کوچک و غیر مسئولی ساخته است.
در نتیجه امروزه بحث این است که آیا کرونا را باید نادیده گرفت؟ منتظر حل آن بود یا به راه قبلی ادامه داد یا هنرمند، مردم و مسئولان می‌خواهند که بزرگتر و عمیق‌تر دیده شوند و در تغییر انگیزه‌های انسانی از معیارهایی مثل موفقیت، بر اساس مبارزه و ستیزه دست بردارند و شیوه‌های همزیستی و انسانی زندگی کردن را آموزش دهند. بنابراین امروزه نه تنها این نیاز مبرم است بلکه بواسطه دلایل متعددی مثل رشد تکنولوژی، میزان تولیدات انسانی علم و آگاهی و معلوم شدن معضلاتشان شرایط تغییر انگیزش انسانی هم وجود دارد. به جای جنگ و روش‌های خشن که بخواهیم راهمان را باز کنیم، ما در مقطعی از تاریخ هستیم که می‌توانیم یاد بگیریم از طریق رفتارهای همراهی و مسالمت آمیزمی‌توان به بهترین نتیجه رسید. در نتیجه جهان امروز در این مقطع قرار دارد و باید شیوه نگرشش را به مهم‌ترین انگاره‌های ذهنی برای رشد تغییر دهد.
حال سؤال اینجاست که آیا اثری از این اتفاق عظیم و بزرگ از این بحرانی که در تاریخ کم سابقه است در آثار هنری هست؟ آیا اگر 50 سال دیگر آثار امروز را ببینند می‌توان گفت که این آثار برای دوران ماقبل کرونا بوده است؟ آیا کسی فکر نمی‌کند که چه چیزی عظیم‌تر از اتفاقاتی است که زندگی همه را به لرزه در می‌آورد و مفهوم زندگی، مرگ، ایمنی و موفقیت و مبارزه را به چالش می‌گیرد آیا نباید در آثار هنری متجلی شود. وقتی در نمایشگاه‌ها این اتفاق نمی‌افتد و به نظر می‌آید هنر به مجموعه‌ای از قلق، روش و ساختارهای منتزع از زندگی تبدیل و تکرار می‌شود. اساساً هنر تجسمی چقدرعقیم عمل می‌کند مسأله اصلی این نیست که گالری‌ها باز شدند یا نه. گالری‌ها مدت‌های طولانی عبارت بودند از مکانی که آدمها به آنجا بروند و تابلوها زمینه گالری شوند و مجموعه داران هم آثارشان را بخرند و تبدیل شده بودند به یک فضای بسته کوچک دربین یک گروه هنرمند و گروه کوچکی از مخاطبانشان.
امروزه باید این چالش شکل بگیرد که رفتارهای دیگری می‌توان در هنر داشت مثل رفتارهایی در هنر مشارکتی، هنر زمین، هنر بازیافت و هنرهایی که مبتنی بر فعالیت توده‌های وسیع مردم و انتقال خود خلاقیت به مردم باشد نه نتیجه و دستاوردهای خلاقیت. اینکه هنر فعال می‌شود یا نمی‌شود جوابگوی مشکلات جوامع بشری و جامعه ما نیست.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7814/32/596185/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها