مرثیه حاشیهنشینی
امیرحسین جلالی ندوشن
روانپزشک
حاشیهنشینی مشکلی مزمن پیرامون شهرهای بزرگ در کشور ماست. تازگی ندارد و به سادگی هم قرار نیست سامان و پایان یابد. جدا از دلایل و البته پیامدهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی این معضل، سکونت در حاشیه هم زمینههایی روانشناختی و هم پیامدهایی روانی-اجتماعی دارد. در ادامه به برخی از این زمینهها و عوارض میپردازم.
البته در شرایط اجتماعی- اقتصادی سالهای اخیر چهرههای تازهای گرفته و آن هم تغییر محل سکونت و اقلیم زیست مردمانی است که پیشتر در متن شهر زندگی میکردند و به علت ناتوانی در تهیه سکونتگاهی مناسب ناچار به اقامت در حاشیهها شدهاند. این نوع-حاشیهنشینی نیز طبیعتاً ابعاد و پیامدهایی روانی-اجتماعی در بردارد که آن را در ادامه واکاوی میکنم.
الف. اقامتگاههای حاشیه شهرها عموماً استاندارد نیست. تراکم اندک و امکان تحرک برای شهروندان کم است. درآمد، پایینتر و امکان بیکاری بالاتر است و عموماً به دلایل کاهش توان و حضور قدرت مرکزی و قانونی، بزهکاران تمایل افزونتری به زیست و کار و کاسبی در این مکانها پیدا میکنند. البته باید این باور کلیشهای را کنار بگذاریم که حاشیهها جایی انحصاراً برای بزه و نابکاری است، هر چند به دلایلی که در بالا آمد امکان و احتمال بالا بودن بزه و اعتیاد و البته فراوانی اختلال روانی در جمعیت موجود در این سکونتگاهها بالاتر است. به هر روی گسترش حاشیهنشینی هم دلالتی بر آسیب اجتماعی و روانی و هم زمینهپرداز اختلال روانی-اجتماعی است. از اینرو باید حاشیه را بستری علیه رشد روانی بهنجار کودکان و نوجوانان دانست. محیطی که الگو و سرنخی که به کودک میدهد غیر از فضایی تنگ، متراکم، محروم در قیاس با شهری که در چند قدمی است و البته مملو از عوامل تهدید کننده چون دسته ها وگروه های بزهکار باشد رگههای اختلال شخصیت و نابسامانی را در وجود کودکان و نوجوانان باقی میگذارد. مسأله تغذیه و سلامت عمومی نیز در کنار دیگر عواملی که برشمرده شد میتواند در حاشیهها بر سبک زندگی و سلامت روان اثرگذار باشد. اصولاً زندگی در حاشیه همراه با کاهش اندوخته پروتئینی سبد غذایی و افزایش کربوهیدرات و چربی آن هم از غذاهای ارزانتر و بیکیفیتتر است. این پارامترها تنها بر جسم، زخم و اثر خود را نخواهد گذاشت و بر روان هم تأثیر منفی میگذارد.
ب. روی دیگر داستان نوع حاشیهنشینی است. این گروه چون دسته اول از شهرهای کوچک نیامده، یا در سکونتگاههای غیرقانونی سکنی نمیگزینند. حتی خاستگاه طبقاتی متفاوتی هم دارند و در نوعی فرایند بیجاشدگی از مرکز و متن به حاشیه و کناره پرتاب شدهاند. با بافت تازهای که در آن مقیم شدهاند احساس بیگانگی و وصله ناجور بودن دارند و طبعاً در حسرت و تلخکامی موقعیت از کف رفته به شمار میروند. در وضعیتی اجتماعی که کامیابی و به دست آوردن ثروت و موقعیت والاتر و بالاتر نوعی مسابقه را پدید آورد این بیجا شدن موقعیتی غمانگیز و تراژیک است. طبعاً این شکل تغییر طبقه و زیست بوم برای کسانی که از طبقه متوسط فقیر شده و نوعی تبعید اجباری را درک و تجربه میکنند میتواند زمینهساز انواعی از نابسامانیهای خلقی و اضطرابی شود. بیتردید شرایط عمومی حاشیه هم بر بزرگسالان و کودکان و نوجوانان آنان اثر منفی خود را باقی خواهد گذاشت.
روانپزشک
حاشیهنشینی مشکلی مزمن پیرامون شهرهای بزرگ در کشور ماست. تازگی ندارد و به سادگی هم قرار نیست سامان و پایان یابد. جدا از دلایل و البته پیامدهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی این معضل، سکونت در حاشیه هم زمینههایی روانشناختی و هم پیامدهایی روانی-اجتماعی دارد. در ادامه به برخی از این زمینهها و عوارض میپردازم.
البته در شرایط اجتماعی- اقتصادی سالهای اخیر چهرههای تازهای گرفته و آن هم تغییر محل سکونت و اقلیم زیست مردمانی است که پیشتر در متن شهر زندگی میکردند و به علت ناتوانی در تهیه سکونتگاهی مناسب ناچار به اقامت در حاشیهها شدهاند. این نوع-حاشیهنشینی نیز طبیعتاً ابعاد و پیامدهایی روانی-اجتماعی در بردارد که آن را در ادامه واکاوی میکنم.
الف. اقامتگاههای حاشیه شهرها عموماً استاندارد نیست. تراکم اندک و امکان تحرک برای شهروندان کم است. درآمد، پایینتر و امکان بیکاری بالاتر است و عموماً به دلایل کاهش توان و حضور قدرت مرکزی و قانونی، بزهکاران تمایل افزونتری به زیست و کار و کاسبی در این مکانها پیدا میکنند. البته باید این باور کلیشهای را کنار بگذاریم که حاشیهها جایی انحصاراً برای بزه و نابکاری است، هر چند به دلایلی که در بالا آمد امکان و احتمال بالا بودن بزه و اعتیاد و البته فراوانی اختلال روانی در جمعیت موجود در این سکونتگاهها بالاتر است. به هر روی گسترش حاشیهنشینی هم دلالتی بر آسیب اجتماعی و روانی و هم زمینهپرداز اختلال روانی-اجتماعی است. از اینرو باید حاشیه را بستری علیه رشد روانی بهنجار کودکان و نوجوانان دانست. محیطی که الگو و سرنخی که به کودک میدهد غیر از فضایی تنگ، متراکم، محروم در قیاس با شهری که در چند قدمی است و البته مملو از عوامل تهدید کننده چون دسته ها وگروه های بزهکار باشد رگههای اختلال شخصیت و نابسامانی را در وجود کودکان و نوجوانان باقی میگذارد. مسأله تغذیه و سلامت عمومی نیز در کنار دیگر عواملی که برشمرده شد میتواند در حاشیهها بر سبک زندگی و سلامت روان اثرگذار باشد. اصولاً زندگی در حاشیه همراه با کاهش اندوخته پروتئینی سبد غذایی و افزایش کربوهیدرات و چربی آن هم از غذاهای ارزانتر و بیکیفیتتر است. این پارامترها تنها بر جسم، زخم و اثر خود را نخواهد گذاشت و بر روان هم تأثیر منفی میگذارد.
ب. روی دیگر داستان نوع حاشیهنشینی است. این گروه چون دسته اول از شهرهای کوچک نیامده، یا در سکونتگاههای غیرقانونی سکنی نمیگزینند. حتی خاستگاه طبقاتی متفاوتی هم دارند و در نوعی فرایند بیجاشدگی از مرکز و متن به حاشیه و کناره پرتاب شدهاند. با بافت تازهای که در آن مقیم شدهاند احساس بیگانگی و وصله ناجور بودن دارند و طبعاً در حسرت و تلخکامی موقعیت از کف رفته به شمار میروند. در وضعیتی اجتماعی که کامیابی و به دست آوردن ثروت و موقعیت والاتر و بالاتر نوعی مسابقه را پدید آورد این بیجا شدن موقعیتی غمانگیز و تراژیک است. طبعاً این شکل تغییر طبقه و زیست بوم برای کسانی که از طبقه متوسط فقیر شده و نوعی تبعید اجباری را درک و تجربه میکنند میتواند زمینهساز انواعی از نابسامانیهای خلقی و اضطرابی شود. بیتردید شرایط عمومی حاشیه هم بر بزرگسالان و کودکان و نوجوانان آنان اثر منفی خود را باقی خواهد گذاشت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه