کربلای 5 در گفت‌و‌گو با سردار احمد غلامپور

کربلای 5 از دل کربلای 4 بیرون آمد


کربلای5 تنها 2 هفته پس از ناکامی در عملیات کربلای 4 اجرا شد. پیش از اجرای این عملیات فرماندهان عالیرتبه سپاه و فرماندهان یگان‌های عمل ‌کننده جلسات متعددی برگزار کردند که در نهایت به جلسه چند ساعته آنها با هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ، دوشب قبل از عملیات انجامید؛ جلسه‌ای که در آن، فرماندهان همه دیدگاه‌های موافق و مخالف خود را صراحتاً مطرح کردند تا فرماندهی کل تصمیم نهایی را بگیرد. شکست در مرحله قبل، روحیه همه را پایین آورده و نگاه‌ها به اجرای عملیات جدید در منطقه شلمچه بدبینانه بود. سردار احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در عملیات کربلای 5 به روایتی کوتاه از فضای فرماندهان پیش از اجرای این عملیات پرداخته است.

 با توجه به ناکامی در عملیات کربلای4 و ضربه‌ای که به روحیه و توان نیروها وارد آمد، چطور توانستید به‌مدت دو هفته بعد، عملیات بزرگ کربلای 5 را طرح‌ریزی و اجرا کنید؟ نیروها چطور حفظ شدند، هم به لحاظ روحی و هم بازیابی گردان‌ها.
اولاً عملیات جدیدی تحت عنوان کربلای 5 طرح‌ریزی نشد بلکه فقط جای تلاش اصلی و پشتیبانی کربلای 4 را عوض کردند و در واقع اصلاحاتی در طرح‌ریزی عملیات به وجود آمد.بنابراین کربلای 5 یک عملیات خلق‌الساعه نیست. اصلاً محال است ما بتوانیم ظرف 15 روز عملیاتی را طرح‌ریزی و برنامه‌ریزی کنیم، عقبه‌هایمان را آماده کنیم و همه چیز را پای کار بیاوریم تا عملیات انجام شود.
کربلای 5 عملاً اصلاح شده کربلای 4 است؛ یعنی بعد از اینکه ما در کربلای 4 به اصطلاح از دشمن رودست خوردیم، بلافاصله طرح و تاکتیک را تغییر دادیم و توانستیم دشمن را غافلگیر کنیم.
 شاید این تصور به‌دلیل نامگذاری دو عملیات باشد که مخاطب برداشت می‌کند این دو از هم جدا و مستقل هستند.
اینکه گفتیم 4 و 5 یعنی اینها ادامه یکدیگر هستند. در واقع عملیات کربلای 5 از دل کربلای 4 بیرون آمد. شما اگر به عملیات‌های گذشته ما هم نگاه کنید می‌بینید که آماده‌سازی هر عملیات بزرگ و اصلی زیر یک سال زمان نبرده است. خیبر، بدر و  والفجر 8 را ببینید. هر کدام یک سال بعد از عملیات قبلی اجرا شدند،یعنی آمادگی هر عملیات برای ما تقریباً یک سال طول می‌کشید. مگر می‌شود عملیاتی ظرف 15 روز آماده شود؟ آن هم عملیاتی که در آن شکست خوردیم، تجهیزات و نیروهایمان را از دست دادیم و از لحاظ روحی و روانی شرایط سختی داشتیم.بنابراین رابطه تنگاتنگی بین عملیات کربلای 4 و 5 وجود دارد، یعنی بخش قابل توجهی از موفقیت ما در عملیاتی به‌نام کربلای 5، به‌خاطر کربلای 4 است.
 عملیات کربلای 5 در حالی طرح‌ریزی و اجرا شد که قاطبه فرماندهان با آن مخالف بودند و این را از گزارش جلسات و اظهارنظرهایی که از برخی فرماندهان یگان‌ها موجود است می‌توان فهمید. این مخالفت‌ها بر سر چه چیزی بود و چطور فرماندهی کل توانست آنها را اقناع‌سازی کند؟
به دلیل ناکامی در کربلای 4 و آسیب روحی و روانی که به همه وارد شده بود، فرماندهان ناراحت بودند و مشکل داشتند. من به یاد ندارم که در هیچ عملیات دیگری به اندازه کربلای 5 وقتمان در جلسات گذشته باشد.بجز قرارگاه ما (قرارگاه کربلا) که مشغول آماده‌سازی در منطقه بود، مابقی فرماندهان همگی در جلسه بودند.
حتی شب آخر که قرار بود تصمیم نهایی گرفته شود، بیش از 98 درصد از فرماندهان مخالف بودند و می‌گفتند اصلاً چنین چیزی امکان ندارد.
یادم هست آقا رحیم (صفوی) به آقای هاشمی می‌گفت شما 10 روز به ما فرصت بدهید ولی آقای رضایی بشدت مخالف بود و می‌گفت اگر یک روز به دشمن فرصت بدهیم، دیگر چنین موقعیتی به دست نخواهد آمد.مشکل عمده ما برای شروع کربلای5، نیروها نبودند بلکه فرماندهان بودند.همانطور که گفتم بیشترین وقت ما در این دو هفته در جلسات می‌گذشت. یا با آقای هاشمی جلسه داشتیم یا مشترک بود یا بحث‌های مهندسی و مانور داشتیم. چالش زیاد و زمان کم بود.
اکثر فرماندهان مردد بودند و همین کار را خیلی دشوار می‌کرد چون اگر فرمانده تردید داشته باشد، کار بسیار سخت می‌شود؛ آن هم در سپاه که شیوه کار، اقناعی بود و فرمانده یگان باید قانع می‌شد.
 شما خودتان چه نظری داشتید؟
در همان جلسه آخر، آقای هاشمی از من خواست تا به‌عنوان فرمانده قرارگاه عمل‌کننده اصلی نظرم را بگویم. من برای اجرای عملیات اعلام آمادگی کردم ولی این را هم گفتم که باید اشکالات را هم دید. آقای هاشمی گفت نه این‌طور نمی‌شود. اما و اگر نداریم. یا بگویید بله یا نه.
آقای هاشمی که این را گفت، آقای رضایی وارد بحث شد و اجازه ادامه نداد. به آقای هاشمی هم گفت که این شکل سؤال پرسیدن درست نیست. معتقد بود  این‌طوری روحیه فرماندهان خراب می‌شود.
 پس تنها کسی که صددرصد موافق اجرای عملیات بود، خود آقای رضایی بود.
آقای رضایی اصرار داشت که حتماً این عملیات اجرا شود. خود من هم از موضع قرارگاه معتقد به اجرا بودم و واقعیت این است که چاره‌ای هم جز انجام عملیات نداشتیم.
 کدام یگان‌ها با شما در قرارگاه کربلا کار می‌کردند؟
لشکر 41 ثارالله به فرماندهی شهید قاسم سلیمانی، لشکر 19 فجر به فرماندهی آقای نبی رودکی، لشکر 25 کربلا به فرماندهی آقای مرتضی قربانی، لشکر 31 عاشورا به فرماندهی آقای امین شریعتی و لشکر 10 سیدالشهدا به فرماندهی آقای علی فضلی.
این یگان‌ها چند ویژگی خوب داشتند. سلسله مراتب را کاملاً رعایت می‌کردند و اگر فرمانده به آنها می‌گفت به فلان جا بروید دیگر سؤال و چون و چرا نمی‌کردند.
 در جلسات تصمیم‌گیری خصوصاً جلسه آخر، خود آقای هاشمی درباره کربلای 5 مستقلاً نظری نداشت؟
بعد از اینکه آقای رضایی آن حرف را به آقای هاشمی زد، دو نفری با هم جلسه‌ای گذاشتند و نهایتاً آقای هاشمی با اجرای عملیات موافقت کرد ولی من معتقدم نگاه آقای هاشمی به کربلای 5 یک نگاه دو سر بُرد بود.
 یعنی چه؟
اگر ما در این عملیات پیروز می‌شدیم، می‌شد همان یک عملیات بزرگ که آقای هاشمی می‌گفت، یعنی یک عملیات بزرگ و به پشتوانه آن، انجام مذاکره. اگر هم شکست می‌خوردیم، به امام(ره) می‌گفتند که دیگر توان جنگیدن نیست و من (آقای هاشمی) بروم و جنگ را تمام کنم.
 خب برگردیم به سؤال اول، چطور توانستید نیروهای عمل کننده یعنی گردان‌های عملیاتی را برای عملیات بعدی یا به قول شما مرحله جدید عملیات آماده کنید؟ چقدر نیرو داشتید؟
ما در کربلای4، حدود 60 هزار نفر نیرو داشتیم که شامل 300 گردان می‌‌شد.
 یعنی هر گردان 200 نفر.
طرح عملیاتی هم به صورتی بود که طبیعتاً همه نیروها همان ابتدای اول پای کار نیامدند.
 اصلاً یکی از سؤال‌ها که می‌تواند برخی از ابهامات را خصوصاً درباره تعداد شهدا روشن کند همین است که در کربلای4 چند گردان وارد میدان شدند؟
کل نیرویی که از ابتدای اعلام رمز و درگیر شدن با دشمن تا زمانی که فرماندهی دستور قطع درگیری و توقف داد وارد شدند، 40 گردان بود و مابقی نیروها اصلاً پای کار نیامدند چون عملیات متوقف شد.
 این زمان شروع تا قطع درگیری چقدر طول کشید؟
 حدود 3 ساعت، البته عقب آمدن نیروها تا صبح ادامه داشت. نهایتاً می‌خواهم این را بگویم که سازماندهی ما در کربلای 4 متلاشی نشد. آسیب دید اما از بین نرفت.همین اتفاق در عملیات فتح‌المبین هم افتاد و ما آنجا برای اینکه جلوی دشمن را در چذابه بگیریم، 40 گردان پای کار آورده بودیم، یعنی فقط در کربلای4 و 5 این اتفاق نیفتاد. برای انجام عملیات، همه چیز پای کار بود. اورژانس‌ها، بیمارستان‌ها، مواضع توپخانه‌ و...
 برآوردی داشتید که چقدر شانس پیروزی وجود دارد؟
50 درصد، اما اگر عملیات را انجام نمی‌دادیم همه چیز تا یک سال دیگر کان لم یکن می‌شد.
نگه داشتن نیروها هم پس از آن همه تبلیغ در سال 65، کار راحتی نبود.
یکی از دلایل آقا محسن برای سرعت در اجرای کربلای 5 هم همین موضوع بود که اگر نیرو برود، همه چیز را از دست داده‌ایم و معلوم نیست چگونه می‌توان آنها را دوباره جمع کرد.فرماندهان هم می‌گفتند که ما نیروها را دو ماه برای عملیات کربلای4 نگه داشته‌ایم و نهایتاً هم وارد عملیات نشدند. بیشتر از این نمی‌شود این نیروها را که بیشتر بسیجی و تهاجمی بودند در صحنه نگه داشت.از طرف دیگر اگر این عملیات انجام نمی‌شد، ممکن بود آقای هاشمی برود و به امام(ره) بگوید اینها دیگر نمی‌توانند. ایشان در یک جلسه به صراحت گفت که اگر می‌توانید انجام دهید، اگر نمی‌توانید به من نگویید، خودتان مستقیم به امام(ره) منتقل کنید که امام(ره) تکلیف را مشخص کند.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7821/24/597073/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها