خاطره سرودخوانی خندوانه‌‏ای مهاجران


جمعه‌شب، ساعت بیست‌و‌دو و چند دقیقه بود که از استودیوی خندوانه خارج شدیم. با اینکه ضبط برنامه حدود پنج ساعت به درازا کشیده بود، اما هیچ احساس خستگی در سیمای وطن‌دارانم که برای اولین‌بار به‌شکل گروهی در یک برنامه تلویزیونی پرمخاطبِ ایران شرکت‌ کرده بودند، نمی‏‌دیدم. از شواهد و قرائن پیدا بود که هم تهیه‌کنندگان برنامه و هم شرکت‌کنندگان که نزدیک به صدنفر از آنها افغانستانی و تعدادی هم ایرانی بودند، از ضبط برنامه رضایت کامل دارند؛ رضایتی که هم در گفتارشان دیده می‌‏شد و هم در رفتارشان. ما برای ضبط برنامه به باغ بهشت رفته بودیم و داشتیم با خاطرات بسیار خوبی برمی‏‌گشتیم. یقیناً در روزهای آینده، وطن‌دارانم از لحظه‌‏های صمیمی بودن‌شان، کنار عوامل برنامه خندوانه، بیشتر خواهند نوشت. در ضبط برنامه، اتفاقات مبارک بسیاری رخ داد. آقای رامبد جوان، مجری توانمند و پرانرژی برنامه، با متانت خاصی به سخنانم که میهمان اصلی بودم گوش داد و اصلاً سراغ سؤال‏‌های کلیشه‏‌ای «چرا آمدی؟» یا «چرا نمی‏‌روی؟» نرفت. مطمئنم برنامه خندوانه با حضور مهاجران افغانستانی مدت‏‌ها هم به خاطر مهاجران هموطنم خواهد ماند و هم به خاطر میزبانان صبور و مهربان ما. چرا؟ چون برای اولین‌بار در چنین برنامه پرمخاطبی، از شهدای مشترک ایران و افغانستان که در کشورهایی غیر از کشور خود به شهادت رسیده‏‌اند، سخن به‌میان آمد؛ موضوعی که بسیاری از مردم کشورهای ما نمی‌‏دانند. از برکات این برنامه، تأثیر‌گذاری متقابل بود. رامبد جوان با جوانمردی گفت  علاقه‏‌مند است چنین برنامه‏‌هایی را در افغانستان و تاجیکستان ضبط کند و همه را به وجد آورد. وقتی در استودیوی ضبط فضای صمیمی به‌وجود می‏‌آید که فرقی بین میزبان و میهمان نیست، همه به‌احترام همدلی و همزبانی دو ملت بزرگ ایران و افغانستان از جای‌شان برخاستند و درود فرستادند و با مهر، عمق پیوندهای تاریخی و فرهنگی ما را، نه این‌که نشانه بروند، نشان دادند. رویکرد مثبت رسانه‌‏ها بخصوص رسانه‏‌های تصویری، این اواخر نسبت به مهاجران افغانستانی، قابل‌ احترام و تقدیر است. نمودار ارزش‏‌های مشترک دینی، فرهنگی و اجتماعی ماست؛ ارزش‌‏ها و اعتقاداتی که مرز نمی‌‏شناسد. حقیقت این است که تصمیم نداشتم برای برنامه‌ای که خودم حضور داشتم یادداشتی بنویسم، اما آنچه باعث شد این یادداشت را بنویسم، تماس‌‏های تلفنی دوستانی بود که در برنامه حضور داشتند و به‌نوعی اظهار محبت می‏‌کردند.
روز شنبه، حبیب محمدی هنرمند هموطنم که در برخی از سریال‏‌ها و فیلم‌های سینمایی نقش داشته، زنگ زد و گفت: «وقتی بعد از برنامه به خانه رسیدم، مستقیم رفتم و به آیینه نگاه کردم؛ دیدم جوان‏‌تر شده‌ام.» مهندس نادر موسوی که کارشناس ارشد جامعه‌شناسی است، گفت: «وقتی به خانه رسیدم با خیال راحت خوابیدم؛ اما تا صبح در خواب دست می‌زدم و سرود خندوانه را می‌‏خواندم» دوست داستان‌نویسم در پیامکی نوشته بود: «خیلی خوشحالم. راستی واقعیت داشت که ما به خندوانه رفتیم یا خواب دیده‌‏ام؟» خانم زهرا زاهدی، شاعر شناخته‌شده کشورم که قرار بود در برنامه شرکت کند و نتوانسته بود، در پیامکی نوشت: «سلام. خدا قوت! مانده برنامه دیشب نباشید. ان‌شاءالله برنامه خوبی خواهد شد. دوستانی که از قم آمده بودند، همه راضی هستند.» و تماس‏‌ها و پیامک‌‏های دیگری که هنوز هم برایم می‏‌رسند.
در این دو سه روز، بیشتر از پیش متوجه جای خالی رسانه‌ای با نگاه ارزشی و مثبت برای مهاجران هموطنم شدم. کاش می‌‏شد مهاجران میلیونی افغانستان  هم همدل‏اند و هم همزبان، سهم و فرصت کوتاه رسانه‌‏ای برای بروز توانایی‌‏ها و فرهنگ‌شان می‏‌داشتند. کاش ملت‏‌های ما بیشتر می‌‏دانستند که ما در روزگاران سخت زندگی، کنار هم بوده‌‏ایم. برای دفاع از ارزش‌های دینی و ملی هم خون داده‏‌ایم. کاش این رویکرد ارزشمند و تأثیرگذار بر روحیه برادری دو ملت بزرگ ایران و افغانستان، مقطعی نباشد و ادامه پیدا کند. کاش ما قدر همدیگر را بیشتر بدانیم و به یگانگی خود ایمان بیاوریم.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7821/14/597125/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها