رجایی، آشنای واقعی


سجاد اسلامیان
پژوهشگر
در دیپلماسی فـــــرهنــــگی شرایطی برای اثربخشی یک فرایند انتقال فرهنگی ذکر می‌شود که مهم‌ترین آنها شناخت از بوم و فرهنگ دو طرف و همچنین شناخت ابزارها و ظرفیت‌های فرهنگی و رسانه‌ای و هنری است.
یعنی اگر قرار باشد یک فرهنگ نمونه از جامعه الف به جامعه ب منتقل شود و بالعکس، ضروری است کسی که انتقال دهنده این فرهنگ است اشراف خوبی بر هر دو فرهنگ داشته باشد و با شناسایی نقاط برجسته فرهنگی با ابزارهای قابل فهم در دو طرف نسبت به انتقال فرهنگی و دیپلماسی فرهنگی اقدام کند.
در این مسیر دو نکته بسیار حائز اهمیت است اولاً اگر در میان این نقاط برجسته فرهنگی بر مشترکات دست بگذارد سرعت این انتقال بیشتر خواهد بود و ثانیاً ممکن است برای مثال در یک جامعه‌ای ابزار سینما برش کافی در کشور دیگر نداشته باشد پس باید به سراغ ابزارهای دیگر رفت.
مرحوم محمد سرور رجایی یکی از کسانی است که بواقع در این عرصه چون یک لشکر تک نفره قیام کرد و با شناخت خوبی که از دو طرف داشت مسیری درست را در دیپلماسی فرهنگی دنبال می‌کرد.
رجایی، دوران نوجوانی و جوانی خود را در افغانستان گذراند و در بحبوحه جنگ در این کشور در میان خویشان و خانواده خود با فرهنگ این کشور انس گرفت بویژه که او در این دوران بشدت کتابخوان بوده است و همین کتاب خواندن عمق بیشتری به وجوه فرهنگی او و شناخت او داده است.
حتی حضور او در پاکستان و در حزب حرکت اسلامی افغانستان که یک حزب بالنسبه فراقومیتی بود کمک کرد که او نسبت به دیگر هموطنانش کمتر حس و حال قومیت‌گرا داشته باشد.
ورود او به ایران و آشنایی یکی دو دهه‌ای او با فرهنگ و هنر ایران به سبب حضور مداوم در محافل فرهنگی از حوزه هنری گرفته تا دیگر جاها موجب شده بود آشنایی او به فرهنگ ایران و بویژه فرهنگ انقلاب اسلامی رشد کند.
البته صدای انقلاب اسلامی از عنفوان جوانی در افغانستان به گوش او رسیده بود و در این مسیر حرکت می‌کرد و توجه او به محافل انقلابی ایران چه در پاکستان و بویژه در ایران ثمره همین امر است.
رجایی با شناخت دو طرفه‌ای که داشت در ده سال آخر عمر خود دیگر محل مشورت و رفت و آمد بسیاری از کسانی بود که قصد داشتند در حوزه فرهنگ افغانستان حرکت کنند؛ از کسانی که به‌عنوان رایزن یا معاون رایزن به افغانستان اعزام می‌شدند تا نمایندگان فرهنگی دولت افغانستان به سراغ او می‌آمدند تا از کمک‌های مشورتی و چه بسا عملیاتی او استفاده کنند.
او در این مسیر انتقال فرهنگی از همه ابزارهای ممکن استفاده کرد؛ نقش پر رنگش در تولید برنامه وطن دار شبکه افق و حضور و کمک به برنامه‌های تلویزیونی، ارتباط با شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی برون مرزی ایران و همچنین شبکه‌های افغانستانی و هنرمندان مختلف افغانستان و ایران نشان می‌داد که او از ابزار تلویزیون بهترین استفاده را کرده است و شاید بسیاری حضور او در برنامه «خندوانه» و یا برنامه «کتاب باز» را به یاد بیاورند.
در همین مسیر نوشتن کتاب‌ها، انتشار مقالات و مواردی از این دست نشان می‌دهد او تمام تلاش خود را برای استفاده از ابزارهای موجود انجام داده است.
اما نکته مهم در این بین رسیدن او به عالی‌ترین نقطه اشتراک دو ملت ایران و افغانستان است که این امر، اوج شناخت او از فرهنگ دو ملت را نشان می‌دهد و این همان «خون شریکی» است که در تمام ده سال آخر عمرش از آن یاد می‌کرد و برای معرفی آن قدم بر می‌داشت.
او شاید مظهر تمام این خون شریکی را در شهید بزرگوار موسوی گردیزی می‌دید؛ بزرگمردی که تابستان‌ها را در جبهه افغانستان می‌جنگید و زمستان‌ها را در جبهه ایران؛ گویا انقلاب اسلامی را مرزی نیست و هر جا جهاد است باید حضور یافت.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7821/14/597128/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها