یادی از سرلشکر منصور ستاری در ایام شهادتش
آخرین پرواز فرمانده
مرجان قندی
خبرنگار
منصور ستاری فرمانده نابغه نیروی هوایی ارتش که نقش مهمی در طراحی سیستم یکپارچه پدافندی ایران داشت ۱۵ دی ۱۳۷۳ به همراه چند نفر از مسئولان نیروی هوایی پس از شرکت در مراسم فارغالتحصیلی گروهی از دانشجویان دوره خلبانی در پایگاه هوایی شهید بابایی اصفهان در راه بازگشت به تهران دچار سانحه هوایی شد و به درجه رفیع شهادت رسید.
منصور ستاری دوران خوش کودکی اش را در یک خانه گلی کوچک در روستای ولیآباد قرچک گذراند. نه ساله بود که پدرش درگذشت. بعد از وفات پدرش یکباره شیرازه زندگیشان از هم پاشید. منصور در شرایطی سخت و طاقت فرسا در کنار سایر اعضای خانوادهاش رشد کرد. او در طول سالهایی که پدرش را از دست داد به سختی کار کرد و در کنار آن درسش را هم خواند چون فقط یک هدف داشت؛ اینکه به شخصیتی شبیه پدرش تبدیل شود. روزها پشت سر هم سپری شد و منصور خودش را برای ورود به شرایطی سخت و ورود به ارتش آماده میکرد. او در صحبتهایش همیشه میگفت: «اگر پدرم را در کودکی از دست نمیدادم، شاید الان در صف ورود به دانشکده افسری نبودم.»
نیروی هوایی آن زمان بهدلیل جایگاه ویژه و فرماندهی که داشت سعی میکرد از میان دانشجویان بهترینها را برای خود انتخاب کند که منصور ستاری هم یکی از آنها بود.
ستاری در خاطراتش از روزهای اولی که به عضویت نیروی هوایی ارتش در آمده بود، اینطور گفته است: «با ورودم به نیروی هوایی احساسی از جنس شک به سراغم آمد. با وجود اینکه یک افسر جزء بودم خیلی زود دریافتم که همگی ما از سرباز تا افسر عالیرتبه، فرمان بردار و مطیع کسانی هستیم که در اصطلاح مستشار نظامی نام داشتند. همه ارکان نیروی هوایی در ید قدرت آنها بود. هیچ کس حق دانستن بیش از آنچه که آنها مشخص میکردند، نداشت. ارتباط ما در حد اپراتوری یا یادگیری نحوه استفاده از سیستمها بود. اینکه هر دستگاه چگونه و براساس چه مکانیسمی عمل میکند از موضوعاتی بود که ما حق پرسیدن نداشتیم و این برای اشخاصی چون من که بشدت کنجکاو بودم رنجآور بود. همین محدودیتها انگیزه شد تا با جدیتی بیش از آنچه موظف بودیم به زبان انگلیسی مسلط شوم به گونهای که خیلی زود توانستم متون تخصصی در حوزه شغلیام را به آسانی ترجمه کنم. برای آنکه بهانه جدیتری داشته باشم هر ماه تعدادی مقاله برای مجلات برون سازمانی با نام مستعار میفرستادم که اغلب آنها چاپ میشد.»
او در واقع یکی از برجستهترین افسران رادار بود که تلاش میکرد بدون اتکا به مستشاران نظامی غربی به جزئیات فنی و عملیاتی دستگاههای حساس رادار اشراف فنی و علمی پیدا کند.
با پیروزی انقلاب ارتشیان دیگر یک افسر جزء متعلق به سیستم کاملاً وابسته به خارج نبودند. استقلال نعمتی بود که آنها با پیروزی انقلاب به آن دست یافته بودند. در ارتش بجز نیروی زمینی بقیه نیروها توانسته بودند شیرازه کلی خود را حفظ کنند. اما با کشف کودتای نوژه شیرازه نیروی هوایی نیز کاملاً آسیب جدی زد. قبل از آنکه انقلاب فرصت کند نیروهای وفادار به خود را در میان باقیمانده افسران کشف کند مدتی طول کشید. با این همه هنوز نیروی هوایی ایران از قدرتمندترین نیروها در منطقه به حساب میآمد.
جنگ که شروع شد تمام دغدغه ستاری دفاع از آب و خاک این سرزمین بود. شهید منصور ستاری فرماندهای موفق، متعهد، شجاع، تیزهوش و کاردان بود که در این دوران طرحها و ابتکارات زیادی در سیستم راداری پدافندی به اجرا گذاشت و در طول جنگ تحمیلی توان نیروی هوایی را در سرنگونی هواپیماهای متجاوز دشمن بعثی دوچندان کرد. ستاری در سال ۱۳۶۴ بهعنوان معاون طرح و برنامه نیروی هوایی منصوب شد و به سبب طرحها و برنامههای کاربردی در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ با درجه سرهنگی به سمت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا هنگام شهادت عهدهدار این مسئولیت حساس بود.
روزهای جنگ روزهای پر فراز و نشیب اما عرفانی و به یادماندنی برای منصور ستاری بود. احساس میکرد روحش در جنگ پرورش یافته و همواره خودش را برای سفری روحانی مهیا میکرد، سفری که سالها در انتظارش مانده بود. جنگ با همه لحظههای تلخ و شیرینش به پایان رسید. اما او هنوز چشم انتظار فرصتی برای عروج بود.
در آخرین ساعات یکی از روزهای دی ماه سال ۱۳۷۳ ستاری که دیگر فرماندهای میانسال بود به همراه معاونان و مشاورانش با یک هواپیمای اختصاصی فرودگاه نظامی اصفهان را به مقصد تهران ترک کرد. هنگامی که منصور خسته و با چشمانی قرمز از بیداری طولانی قدم به درون هواپیما گذاشت هیچ کدام از مشایعت کنندگانش نمیدانستند این آخرین پرواز شخصیتی است که توانست در دوران کوتاه فرماندهی اش نیروی هوایی کشور را متحول سازد.
خبرنگار
منصور ستاری فرمانده نابغه نیروی هوایی ارتش که نقش مهمی در طراحی سیستم یکپارچه پدافندی ایران داشت ۱۵ دی ۱۳۷۳ به همراه چند نفر از مسئولان نیروی هوایی پس از شرکت در مراسم فارغالتحصیلی گروهی از دانشجویان دوره خلبانی در پایگاه هوایی شهید بابایی اصفهان در راه بازگشت به تهران دچار سانحه هوایی شد و به درجه رفیع شهادت رسید.
منصور ستاری دوران خوش کودکی اش را در یک خانه گلی کوچک در روستای ولیآباد قرچک گذراند. نه ساله بود که پدرش درگذشت. بعد از وفات پدرش یکباره شیرازه زندگیشان از هم پاشید. منصور در شرایطی سخت و طاقت فرسا در کنار سایر اعضای خانوادهاش رشد کرد. او در طول سالهایی که پدرش را از دست داد به سختی کار کرد و در کنار آن درسش را هم خواند چون فقط یک هدف داشت؛ اینکه به شخصیتی شبیه پدرش تبدیل شود. روزها پشت سر هم سپری شد و منصور خودش را برای ورود به شرایطی سخت و ورود به ارتش آماده میکرد. او در صحبتهایش همیشه میگفت: «اگر پدرم را در کودکی از دست نمیدادم، شاید الان در صف ورود به دانشکده افسری نبودم.»
نیروی هوایی آن زمان بهدلیل جایگاه ویژه و فرماندهی که داشت سعی میکرد از میان دانشجویان بهترینها را برای خود انتخاب کند که منصور ستاری هم یکی از آنها بود.
ستاری در خاطراتش از روزهای اولی که به عضویت نیروی هوایی ارتش در آمده بود، اینطور گفته است: «با ورودم به نیروی هوایی احساسی از جنس شک به سراغم آمد. با وجود اینکه یک افسر جزء بودم خیلی زود دریافتم که همگی ما از سرباز تا افسر عالیرتبه، فرمان بردار و مطیع کسانی هستیم که در اصطلاح مستشار نظامی نام داشتند. همه ارکان نیروی هوایی در ید قدرت آنها بود. هیچ کس حق دانستن بیش از آنچه که آنها مشخص میکردند، نداشت. ارتباط ما در حد اپراتوری یا یادگیری نحوه استفاده از سیستمها بود. اینکه هر دستگاه چگونه و براساس چه مکانیسمی عمل میکند از موضوعاتی بود که ما حق پرسیدن نداشتیم و این برای اشخاصی چون من که بشدت کنجکاو بودم رنجآور بود. همین محدودیتها انگیزه شد تا با جدیتی بیش از آنچه موظف بودیم به زبان انگلیسی مسلط شوم به گونهای که خیلی زود توانستم متون تخصصی در حوزه شغلیام را به آسانی ترجمه کنم. برای آنکه بهانه جدیتری داشته باشم هر ماه تعدادی مقاله برای مجلات برون سازمانی با نام مستعار میفرستادم که اغلب آنها چاپ میشد.»
او در واقع یکی از برجستهترین افسران رادار بود که تلاش میکرد بدون اتکا به مستشاران نظامی غربی به جزئیات فنی و عملیاتی دستگاههای حساس رادار اشراف فنی و علمی پیدا کند.
با پیروزی انقلاب ارتشیان دیگر یک افسر جزء متعلق به سیستم کاملاً وابسته به خارج نبودند. استقلال نعمتی بود که آنها با پیروزی انقلاب به آن دست یافته بودند. در ارتش بجز نیروی زمینی بقیه نیروها توانسته بودند شیرازه کلی خود را حفظ کنند. اما با کشف کودتای نوژه شیرازه نیروی هوایی نیز کاملاً آسیب جدی زد. قبل از آنکه انقلاب فرصت کند نیروهای وفادار به خود را در میان باقیمانده افسران کشف کند مدتی طول کشید. با این همه هنوز نیروی هوایی ایران از قدرتمندترین نیروها در منطقه به حساب میآمد.
جنگ که شروع شد تمام دغدغه ستاری دفاع از آب و خاک این سرزمین بود. شهید منصور ستاری فرماندهای موفق، متعهد، شجاع، تیزهوش و کاردان بود که در این دوران طرحها و ابتکارات زیادی در سیستم راداری پدافندی به اجرا گذاشت و در طول جنگ تحمیلی توان نیروی هوایی را در سرنگونی هواپیماهای متجاوز دشمن بعثی دوچندان کرد. ستاری در سال ۱۳۶۴ بهعنوان معاون طرح و برنامه نیروی هوایی منصوب شد و به سبب طرحها و برنامههای کاربردی در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ با درجه سرهنگی به سمت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا هنگام شهادت عهدهدار این مسئولیت حساس بود.
روزهای جنگ روزهای پر فراز و نشیب اما عرفانی و به یادماندنی برای منصور ستاری بود. احساس میکرد روحش در جنگ پرورش یافته و همواره خودش را برای سفری روحانی مهیا میکرد، سفری که سالها در انتظارش مانده بود. جنگ با همه لحظههای تلخ و شیرینش به پایان رسید. اما او هنوز چشم انتظار فرصتی برای عروج بود.
در آخرین ساعات یکی از روزهای دی ماه سال ۱۳۷۳ ستاری که دیگر فرماندهای میانسال بود به همراه معاونان و مشاورانش با یک هواپیمای اختصاصی فرودگاه نظامی اصفهان را به مقصد تهران ترک کرد. هنگامی که منصور خسته و با چشمانی قرمز از بیداری طولانی قدم به درون هواپیما گذاشت هیچ کدام از مشایعت کنندگانش نمیدانستند این آخرین پرواز شخصیتی است که توانست در دوران کوتاه فرماندهی اش نیروی هوایی کشور را متحول سازد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه