چرا پژوهشهای علوم انسانی در مقایسه با علوم طبیعی کمتر است؟
ضرورت تغییر عیار علم سنجی در علوم انسانی
دکتر غلامحسین مقدمحیدری و دکتر علیرضا منجمی
دانشیاران گروه فلسفه علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
1 طبق نظریه تامس کوهن، فیلسوف و فیزیکدان معاصر، علوم طبیعی (Natural science) همچون فیزیک، شیمی و نجوم «پارادایمی» هستند. پارادایم شامل باورها و پیشفرضها، تعهدات متافیزیکی، نظری و ابزاری جامعه علمی است. پارادایمها علوم استقراریافته را نظارت و هدایت میکنند، بهعنوان مثال پارادایم نجوم بطلمیوس«ی»یا پارادایم فیزیک نیوتن«ی». پژوهشگران درون یک پارادایم به کارى مشغولند که کوهن آن را «علم متعارف» یا «علم عادی» (Normal science) مى نامد. پژوهشِ دانشمندانى که در شرایط متعارف و عادى (غیربُحرانى) به کار مشغولند، مبتنى بر پارادایم حاکم بر جامعه علمى آنها است.
این «پارادایم» است که به دانشمند مى گوید به چه پرسشهایی بپردازد و پاسخ ها باید در قالب کدامین مفاهیم و اصطلاحات صورتبندى شود و با کدام اصول و نظریه ها تلائم داشته باشد. این «پارادایم» است که به دانشمند میگوید هنگامى که به آزمایشگاه پا مى گذارد، با به کارگیرى چه ابزارى به مشاهده کدامین پدیدهها بپردازد و آنها را مورد آزمایش قرار دهد، یا از مشاهده چه چیزهایى صرفنظر کند، تا پژوهش وى منجر به رشد ثمربخش علم متعارف شود. به همین جهات، دانشمندان جامعه علمى براى کاوش علمى تابع قوانین و موازین یکسان هستند. در واقع تعهدات و اجماعهاى آشکارِ مولودِ پارادایم، لازمه توسعه علم متعارف یعنى پیدایش و ادامه سنتهاى پژوهش علمى است.
2از نظر کوهن، پارادایم ویژگی برجسته جامعه علمی است که فعالیت دانشمندان عادی را هدایت میکند که سرگرم گشودن و حل پازل هستند. پازل دارای دو ویژگی اصلی است: نخست، وجود یک راه حل برای آن تضمین شده است. دوم، قواعد مشخصی برای حل آن پازل وجود دارد. همین دو ویژگی سبب پارادایم واحد در جامعه علمی میشود. (کوهن، 1389، ص 70-68)
در صورتی که پژوهشگران حوزههای گوناگون علومانسانی با «پازل» (puzzle) مواجه نیستند، بلکه با «مسأله» (problem) مواجهاند. کوهن در کتاب «ساختار انقلابهای علمی» به این نکته واقف است؛ «مسائل واقعاً حیاتی، از قبیل معالجه سرطان یا تدبیر برای صلحی پایدار، غالباً اصلاً پازل به حساب نمیآیند؛ بیشتر به این علت که امکان دارد آنها هیچ راهحلی نداشته باشند» (کوهن، 1389، ص 68)
این مسائل دارای این ویژگیها هستند: نخست، مسائل انسانی مهم و درخور توجهاند مانند فقر، بزهکاری، صلح؛ دوم، راه حل جهانشمول واحدی برای آن متصور نیست. سوم، در بسیاری از موارد با توجه به شرایط فردی یا اجتماعی خاص میتوان راههایی برای تدبیر این مسائل ارائه کرد. بنابراین نمیتوانیم معیارهای ارزیابی پارادایمی را برای فعالیتهای اصحاب علومانسانی به کار گیریم. علومانسانی معرفتی موجه و مورد وثوق است که باید براساس معیارها و روششناسیهای خاص خود مورد ارزیابی قرار گیرد.
3 البته این بدان معنا نیست که علومانسانی فاقد جامعه علمی مبتنی بر سنت پژوهشی است، بلکه سنت پژوهشی علومانسانی مبتنی بر «پارادایم» نیست. در حوزههای غیرپارادایمی همچون علومانسانی شیوه پژوهشورزی، بروندادهای پژوهش و زیرساختهای پژوهشی متفاوت هستند از همین رو شیوه علمسنجی آن هم باید متفاوت باشد. شیوه پژوهشورزی یعنی کار فردی است یا گروهی، دوم آنکه شیوه استناددهی چگونه است و سوم آن که هدف پژوهش آنها چیست و چه مخاطبانی را مد نظر دارد. بروندادهای پژوهشی یعنی علاوه بر مقاله چه بروندادهای دیگری در علوم انسانی پذیرفته است همچون کتاب، آنتالوژی، سخنرانی، درسگفتار و از این دست.
زیرساخت پژوهشی به معنای آن است که پژوهشگر علوم انسانی از سوی چه نهادی مورد حمایت قرار میگیرد و نیاز به چه حمایتهایی دارد. علومانسانی باید در پی یافتن ابزارها و فرایندهای روا برای ارزیابی پژوهشهای خود باشد و ابزارهای سنجش پژوهشهای پارادایمی مناسب علومانسانی نیستند.
از آنجا که در علوم انسانی تنوع زیاد رشتهها وجود دارد الگو و روش منحصربهفردی برای ارزیابی همه این رشتهها وجود ندارد. مخالفت اصحاب علوم انسانی با شیوههای علمسنجی پارادایمی به معنای مخالفت آنان با ارزیابی پژوهشهای علوم انسانی نیست، بلکه دعوت به جستوجوی روندها و معیارهای متناسب با پژوهشورزی در علوم انسانی است. فهم درست و دقیق پژوهشورزی علوم انسانی کلید علمسنجی آکادمیک آن است.
4 علمسنجی رایج روش سنتی است که کاربست اش در علوم انسانی در دهه گذشته در جهان به چالش جدی کشیده شده است. انتشار دو کتاب «علمسنجی در علوم انسانی و اجتماعی» Scientometrics For The Humanities and Social Sciences در سال 2021 از سوی انتشارات راتلج و دیگری کتاب «ارزیابی پژوهشهای علوما نسانی: معیارها و روندها Research Assessment in the humanities: Towards Criteria and procedures در سال 2016 از سوی انتشارات «اشپرینگر» نشان از دگرگونی بنیادین رویکردهای علمسنجی در حوزه علومانسانی دارد. از مهمترین دستاوردهای رویکرد جدید نشان دادن مفروضات علمسنجی سنتی است. تولید هر چه بیشتر مقالات علمی و رقابت میان آنها برای جلب توجه جامعه علمی دو معیار کلیدی ارزیابی پژوهشهای علوم پارادایمی است. درحالی که در علوم انسانی مخاطبی گستردهتر از جامعه علمی مد نظر است و از همین رو محصولات پژوهشی منحصر به مقالات علمی نیستند.
تأثیرگذاری بر جامعه در قالب کتاب، سخنرانی، درسگفتار و... از اهداف اصلی علومانسانی است. پژوهشها نشان دادهاند شیوههای علمسنجی سنتی این موارد را پوشش نمیدهند و از اینرو در آمارهای علمسنجی سنتی پژوهشهای علوم انسانی در مقایسه با علوم طبیعی به لحاظ کمی پایینتر هستند. نادیده گرفتن بخش مهمی از پژوهشهای علوم انسانی به این دلیل است که ارتباط دانشمندان علومطبیعی با جامعه با قالب ترجمان دانش فعالیتی ژورنالیستی محسوب میشود و همین انگاره در علمسنجی سنتی به علوم انسانی فرافکنی میشود.
5 از دیگر معیارهای علمسنجی سنتی نوشتن به زبان انگلیسی است. این در حالی است که به دلیل ابتنای سرشت علوم انسانی بر فرهنگ و جامعه، نوشتن به زبان ملی امری ضروری است. پایگاه دادههای علمسنجی سنتی (WOSو Scopus) محصولات اینگونه پژوهشها را پوشش نمیدهند ، بنابراین در سنجههای علمسنجی سنتی مانند H-index لحاظ نمیشوند. از همینرو، برای تحلیل درست بروندادهای علمی به زبانهای غیرانگلیسی، نیازمند رویکرد جدی هستیم. رفتار استناددهی متفاوت، شیوههای نشر متنوع، اهداف و آرمانهای متمایز از علوم طبیعی سبب شده است در سطح جهان الگوها و چهارچوبهای علمسنجی متناسب با علوم انسانی شکل گیرد. کشورهایی همچون آلمان، سوئیس، بلژیک، دانمارک و نروژ در قالب طرحهای ملی پیشگام این روندها بودهاند.
با پذیرفتن چهارچوب بیان شده برای ارزیابی پژوهشهای علومانسانی این پرسشها پیش روی ماست:
اول- پژوهش با کیفیت در علومانسانی چیست و چه مؤلفههایی دارد؟
دوم- پژوهشگران علوم انسانی چه الگوهای فکری دارند و چگونه پژوهشهایی در جامعه خود را به اشتراک میگذارند؟
سوم - شیوههای سنتی علمسنجی چه پیامدهای زیانباری بر پژوهشهای علوم انسانی دارد؟
چهارم- پایگاههای داده، مدلهای آماری و ضریب نفوذ پژوهشهای علوم انسانی در علمسنجی جدید چگونه باید باشند؟
منابع:
کوهن، تامس(1389) ساختار انقلابهای علمی، ترجمه سعید زیباکلام، انتشارات سمت
Sooryamoorthy, R. (2020). Scientometrics for the Humanities and Social Sciences (1st ed.). Routledge. https://doi.org/10.4324/9781003110415
Ochsner, M., Hug, S. E., & Daniel, H. D. (2016). Research assessment in the humanities: Towards criteria and procedures (p. 247). Springer Nature.
دانشیاران گروه فلسفه علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
1 طبق نظریه تامس کوهن، فیلسوف و فیزیکدان معاصر، علوم طبیعی (Natural science) همچون فیزیک، شیمی و نجوم «پارادایمی» هستند. پارادایم شامل باورها و پیشفرضها، تعهدات متافیزیکی، نظری و ابزاری جامعه علمی است. پارادایمها علوم استقراریافته را نظارت و هدایت میکنند، بهعنوان مثال پارادایم نجوم بطلمیوس«ی»یا پارادایم فیزیک نیوتن«ی». پژوهشگران درون یک پارادایم به کارى مشغولند که کوهن آن را «علم متعارف» یا «علم عادی» (Normal science) مى نامد. پژوهشِ دانشمندانى که در شرایط متعارف و عادى (غیربُحرانى) به کار مشغولند، مبتنى بر پارادایم حاکم بر جامعه علمى آنها است.
این «پارادایم» است که به دانشمند مى گوید به چه پرسشهایی بپردازد و پاسخ ها باید در قالب کدامین مفاهیم و اصطلاحات صورتبندى شود و با کدام اصول و نظریه ها تلائم داشته باشد. این «پارادایم» است که به دانشمند میگوید هنگامى که به آزمایشگاه پا مى گذارد، با به کارگیرى چه ابزارى به مشاهده کدامین پدیدهها بپردازد و آنها را مورد آزمایش قرار دهد، یا از مشاهده چه چیزهایى صرفنظر کند، تا پژوهش وى منجر به رشد ثمربخش علم متعارف شود. به همین جهات، دانشمندان جامعه علمى براى کاوش علمى تابع قوانین و موازین یکسان هستند. در واقع تعهدات و اجماعهاى آشکارِ مولودِ پارادایم، لازمه توسعه علم متعارف یعنى پیدایش و ادامه سنتهاى پژوهش علمى است.
2از نظر کوهن، پارادایم ویژگی برجسته جامعه علمی است که فعالیت دانشمندان عادی را هدایت میکند که سرگرم گشودن و حل پازل هستند. پازل دارای دو ویژگی اصلی است: نخست، وجود یک راه حل برای آن تضمین شده است. دوم، قواعد مشخصی برای حل آن پازل وجود دارد. همین دو ویژگی سبب پارادایم واحد در جامعه علمی میشود. (کوهن، 1389، ص 70-68)
در صورتی که پژوهشگران حوزههای گوناگون علومانسانی با «پازل» (puzzle) مواجه نیستند، بلکه با «مسأله» (problem) مواجهاند. کوهن در کتاب «ساختار انقلابهای علمی» به این نکته واقف است؛ «مسائل واقعاً حیاتی، از قبیل معالجه سرطان یا تدبیر برای صلحی پایدار، غالباً اصلاً پازل به حساب نمیآیند؛ بیشتر به این علت که امکان دارد آنها هیچ راهحلی نداشته باشند» (کوهن، 1389، ص 68)
این مسائل دارای این ویژگیها هستند: نخست، مسائل انسانی مهم و درخور توجهاند مانند فقر، بزهکاری، صلح؛ دوم، راه حل جهانشمول واحدی برای آن متصور نیست. سوم، در بسیاری از موارد با توجه به شرایط فردی یا اجتماعی خاص میتوان راههایی برای تدبیر این مسائل ارائه کرد. بنابراین نمیتوانیم معیارهای ارزیابی پارادایمی را برای فعالیتهای اصحاب علومانسانی به کار گیریم. علومانسانی معرفتی موجه و مورد وثوق است که باید براساس معیارها و روششناسیهای خاص خود مورد ارزیابی قرار گیرد.
3 البته این بدان معنا نیست که علومانسانی فاقد جامعه علمی مبتنی بر سنت پژوهشی است، بلکه سنت پژوهشی علومانسانی مبتنی بر «پارادایم» نیست. در حوزههای غیرپارادایمی همچون علومانسانی شیوه پژوهشورزی، بروندادهای پژوهش و زیرساختهای پژوهشی متفاوت هستند از همین رو شیوه علمسنجی آن هم باید متفاوت باشد. شیوه پژوهشورزی یعنی کار فردی است یا گروهی، دوم آنکه شیوه استناددهی چگونه است و سوم آن که هدف پژوهش آنها چیست و چه مخاطبانی را مد نظر دارد. بروندادهای پژوهشی یعنی علاوه بر مقاله چه بروندادهای دیگری در علوم انسانی پذیرفته است همچون کتاب، آنتالوژی، سخنرانی، درسگفتار و از این دست.
زیرساخت پژوهشی به معنای آن است که پژوهشگر علوم انسانی از سوی چه نهادی مورد حمایت قرار میگیرد و نیاز به چه حمایتهایی دارد. علومانسانی باید در پی یافتن ابزارها و فرایندهای روا برای ارزیابی پژوهشهای خود باشد و ابزارهای سنجش پژوهشهای پارادایمی مناسب علومانسانی نیستند.
از آنجا که در علوم انسانی تنوع زیاد رشتهها وجود دارد الگو و روش منحصربهفردی برای ارزیابی همه این رشتهها وجود ندارد. مخالفت اصحاب علوم انسانی با شیوههای علمسنجی پارادایمی به معنای مخالفت آنان با ارزیابی پژوهشهای علوم انسانی نیست، بلکه دعوت به جستوجوی روندها و معیارهای متناسب با پژوهشورزی در علوم انسانی است. فهم درست و دقیق پژوهشورزی علوم انسانی کلید علمسنجی آکادمیک آن است.
4 علمسنجی رایج روش سنتی است که کاربست اش در علوم انسانی در دهه گذشته در جهان به چالش جدی کشیده شده است. انتشار دو کتاب «علمسنجی در علوم انسانی و اجتماعی» Scientometrics For The Humanities and Social Sciences در سال 2021 از سوی انتشارات راتلج و دیگری کتاب «ارزیابی پژوهشهای علوما نسانی: معیارها و روندها Research Assessment in the humanities: Towards Criteria and procedures در سال 2016 از سوی انتشارات «اشپرینگر» نشان از دگرگونی بنیادین رویکردهای علمسنجی در حوزه علومانسانی دارد. از مهمترین دستاوردهای رویکرد جدید نشان دادن مفروضات علمسنجی سنتی است. تولید هر چه بیشتر مقالات علمی و رقابت میان آنها برای جلب توجه جامعه علمی دو معیار کلیدی ارزیابی پژوهشهای علوم پارادایمی است. درحالی که در علوم انسانی مخاطبی گستردهتر از جامعه علمی مد نظر است و از همین رو محصولات پژوهشی منحصر به مقالات علمی نیستند.
تأثیرگذاری بر جامعه در قالب کتاب، سخنرانی، درسگفتار و... از اهداف اصلی علومانسانی است. پژوهشها نشان دادهاند شیوههای علمسنجی سنتی این موارد را پوشش نمیدهند و از اینرو در آمارهای علمسنجی سنتی پژوهشهای علوم انسانی در مقایسه با علوم طبیعی به لحاظ کمی پایینتر هستند. نادیده گرفتن بخش مهمی از پژوهشهای علوم انسانی به این دلیل است که ارتباط دانشمندان علومطبیعی با جامعه با قالب ترجمان دانش فعالیتی ژورنالیستی محسوب میشود و همین انگاره در علمسنجی سنتی به علوم انسانی فرافکنی میشود.
5 از دیگر معیارهای علمسنجی سنتی نوشتن به زبان انگلیسی است. این در حالی است که به دلیل ابتنای سرشت علوم انسانی بر فرهنگ و جامعه، نوشتن به زبان ملی امری ضروری است. پایگاه دادههای علمسنجی سنتی (WOSو Scopus) محصولات اینگونه پژوهشها را پوشش نمیدهند ، بنابراین در سنجههای علمسنجی سنتی مانند H-index لحاظ نمیشوند. از همینرو، برای تحلیل درست بروندادهای علمی به زبانهای غیرانگلیسی، نیازمند رویکرد جدی هستیم. رفتار استناددهی متفاوت، شیوههای نشر متنوع، اهداف و آرمانهای متمایز از علوم طبیعی سبب شده است در سطح جهان الگوها و چهارچوبهای علمسنجی متناسب با علوم انسانی شکل گیرد. کشورهایی همچون آلمان، سوئیس، بلژیک، دانمارک و نروژ در قالب طرحهای ملی پیشگام این روندها بودهاند.
با پذیرفتن چهارچوب بیان شده برای ارزیابی پژوهشهای علومانسانی این پرسشها پیش روی ماست:
اول- پژوهش با کیفیت در علومانسانی چیست و چه مؤلفههایی دارد؟
دوم- پژوهشگران علوم انسانی چه الگوهای فکری دارند و چگونه پژوهشهایی در جامعه خود را به اشتراک میگذارند؟
سوم - شیوههای سنتی علمسنجی چه پیامدهای زیانباری بر پژوهشهای علوم انسانی دارد؟
چهارم- پایگاههای داده، مدلهای آماری و ضریب نفوذ پژوهشهای علوم انسانی در علمسنجی جدید چگونه باید باشند؟
منابع:
کوهن، تامس(1389) ساختار انقلابهای علمی، ترجمه سعید زیباکلام، انتشارات سمت
Sooryamoorthy, R. (2020). Scientometrics for the Humanities and Social Sciences (1st ed.). Routledge. https://doi.org/10.4324/9781003110415
Ochsner, M., Hug, S. E., & Daniel, H. D. (2016). Research assessment in the humanities: Towards criteria and procedures (p. 247). Springer Nature.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه