کِیف کوک
زهرا فرقانی
بود یک گوشه توی نانوایی
یک رادیوی کوچک و مغرور
صبح تا شب صداش میپیچید
سنگ هم میشنید توی تنور
رادیو گفت: صبحتان روشن
کیفتان کوک و حالتان کیفور
مردی آمد به سمت نانوایی
گفت که: بازهم منم، معذور!
دوسه تا نان گرم میخواهم
پول آن را ولی نکردم جور
گفت شرمندهام ز اهل محل
بلکه شرمندهام ز اهل قبور
رادیو داد زد که ای مردم
مژده کردیم از رکود عبور
گفت برجام هم شده تصویب
مژده ای مردم نجیب و صبور
به! چه روزیست من چه خوشبختم
گردنم را نمیزند ساطور
سنگ دندان قروچهای کرد و
زیر لب گفت احمق مزدور!
رادیو گفت؛ به! عجب برفی
همه را کرده بی گمان مسرور
سنگ گفت این تویی که خوشحالی
پای کرسی و منقل و وافور
مشتری گفت؛ توی این سرما
قطع کرده است گاز را مأمور
آه زیر فشار این بدهی
پدرم هم درآمده از گور
سنگ چسبید پشت نان سنگک
شاطر انداخت سنگ را آن دور
رادیو هم سکوت کرد، آخر
سنگ کوبید بر سرش ناجور
بود یک گوشه توی نانوایی
یک رادیوی کوچک و مغرور
صبح تا شب صداش میپیچید
سنگ هم میشنید توی تنور
رادیو گفت: صبحتان روشن
کیفتان کوک و حالتان کیفور
مردی آمد به سمت نانوایی
گفت که: بازهم منم، معذور!
دوسه تا نان گرم میخواهم
پول آن را ولی نکردم جور
گفت شرمندهام ز اهل محل
بلکه شرمندهام ز اهل قبور
رادیو داد زد که ای مردم
مژده کردیم از رکود عبور
گفت برجام هم شده تصویب
مژده ای مردم نجیب و صبور
به! چه روزیست من چه خوشبختم
گردنم را نمیزند ساطور
سنگ دندان قروچهای کرد و
زیر لب گفت احمق مزدور!
رادیو گفت؛ به! عجب برفی
همه را کرده بی گمان مسرور
سنگ گفت این تویی که خوشحالی
پای کرسی و منقل و وافور
مشتری گفت؛ توی این سرما
قطع کرده است گاز را مأمور
آه زیر فشار این بدهی
پدرم هم درآمده از گور
سنگ چسبید پشت نان سنگک
شاطر انداخت سنگ را آن دور
رادیو هم سکوت کرد، آخر
سنگ کوبید بر سرش ناجور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه