اهمیت «قیام» و «منش انقلابی» شهید نواب صفوی

شهیدی در تراز یک رهبر انقلابی


حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمد ملک‌زاده
استاد علوم سیاسی و هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
در سال 1303 ش، در خانواده‏ای روحانی، از پدر و مادری فاضل و مؤمن، فرزندی به دنیا آمد که نامش را مجتبی نهادند. پدرش سیدجواد میرلوحی، از روحانیون مبارزی بود که در دوران اختناق رضاشاهی او را مجبور به خلع لباس روحانیت کردند اما این اقدام مانع از مبارزات وی نشد. پس از آن، سیدجواد با عنوان وکیل در دادگستری مشغول به کار شد و در آنجا  به دلیل اعتراض به سیاست های نادرست علی‏اکبر داور، وزیر عدلیه رضاشاه، روانه زندان شد و پس از سه سال در زندان با وضع مشکوکی جان سپرد. پس از مرگ پدر، روحیه مبارزاتی وی به فرزندش سیدمجتبی انتقال یافت. سید مجتبی میرلوحی مشهور به «نواب صفوی» بعدها در قالب رهبر فداییان اسلام به روحانی متعهد، شجاع و انقلابی تبدیل شد که خواب را از چشم دشمنان و خیانتکاران به اسلام ربود. ترور عناصر خیانتکار و فاسدی همانند کسروی، رزم آرا، هژیر و... به دست گروه فداییان اسلام، بحق این گروه را مصداق آیه قرآن کریم «اشدّاء علی الکفار» قرار داد. در این فراز به بهانه ایام سالگرد شهادت شهید نواب صفوی، رهبر گروه فداییان اسلام و تعدادی دیگر از اعضای این گروه، به اختصار برخی از ویژگی‌های رهبر فداییان اسلام و منش انقلابی او را مرور می‌کنیم.

1. ایمان، زهد و تقوا
شهید نواب صفوی دغدغه دین داشت. برای همین برای اعتلای کلمه حق و ترویج حقیقت اسلام و قرآن، از هر فرصتی بهره می ‏برد تا با بی‌دینی مبارزه کند و مانع از تضعیف باورهای دینی مردم شود. شاخصه دیگر نواب صفوی زندگی زاهدانه او است. شهید حاج مهدی عراقی درباره زهد و تقوای شهید نواب می‌گوید: «مرحوم نواب جوانی بود ساده‌زیست، مقید به این نبود که زندگی تجملی داشته باشد، از مال دنیا هم هیچی نداشت و… اکثر شب‌ها سعی می‌کرد نمازشب بخواند و در نماز بخصوص رکوع و سجودش خیلی دقت داشت؛ هر کسی ناظر نماز ایشان بود، بی‌اختیار شیفته این حالت معنوی می‌شد و...». رهبر معظم انقلاب نیز بارها از شهید نواب و یارانش به عنوان جوانان مؤمن و بی‌طمع و بی‌اعتنا به دنیا و زخارف آن، یاد نموده‌اند.
2. روحیه مبارزاتی و انقلابی
از سال ۱۳۲۳ شمسی که نواب صفوی با دغدغه‌های دینی جمعیت مبارزه با بی‌دینی را در قالب یک تشکل سیاسی - مذهبی تأسیس کرد تا زمانی که این تشکل به عنوان «فداییان اسلام» موجودیت یافت، روحیه مبارزاتی و انقلابی در رهبر این جمعیت هویدا است. رهبر فداییان اسلام تا لحظه شهادت دست از مبارزه برنداشت. او لحظه‌ای در دفاع از دین و ارزش‌های الهی، خوفی به دل راه نمی‌داد و با تمام قدرت در برابر انحراف‌ها و هتک حرمت‌ها می‌ایستاد. نخستین اقدام عملی فداییان اسلام، در روز بیستم اسفند 1324 با کشتن احمد کسروی آغاز و آخرین مورد با ترور حسین علا و سپس دستگیری و شهادت او و یارانش به پایان رسید.
در سال 1334، با شنیده شدن زمزمه‏‌های پیوستن ایران به پیمان نظامی «سنتو» فداییان اسلام به درستی احساس کرد که از این پس، ایران به پایگاه نظامی امریکا در منطقه تبدیل خواهد شد، بنابراین، موضعی سرسختانه در برابر آن اتخاذ نمود. در مقابل حسین علا، نخست ‏وزیر وقت ایران به فرمان امریکا تصمیم داشت ایران را عضو این پیمان کند. فداییان اسلام نیز ترور علا را عملی کردند؛ ولی علا از این مهلکه نجات یافت و بدین ترتیب رهبر و اعضای فداییان اسلام دستگیر شدند. با وجود آنکه دادگاه پس از سه روز دادرسی، نواب صفوی، سید محمد واحدی، مظفر ذوالقدر و خلیل طهماسبی را به اعدام محکوم کرد، رهبر و اعضای فداییان اسلام تا لحظه شهادت روحیه مبارزاتی خود را حفظ کردند.
رهبر معظم انقلاب در مورد این شخصیت بزرگوار می‌فرمایند: «باید گفت که اولین جرقه‌های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نواب در من به‌وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین جرقه‌ها را نواب در دل‌ها روشن کرد. سخنرانی نواب یک سخنرانی معمولی نبود. بلند می‌شد و می‌ایستاد و با شعار کوبنده شروع به صحبت می‌کرد. تمام وجودم مجذوب این مرد بود و به سخنانش گوش می‌دادم و او هم بنا کرد به شاه و دستگاه‌های انگلیس و اینها بدگویی کردن. اساس سخنانش این بود که اسلام باید زنده شود. اسلام باید حکومت کند.»
3. شجاعت
یکی از نشانه‌های شاخص در رهبری نواب صفوی، شجاعت و بی‌باکی او در برابر خطرها و نترسیدن از هیچ‌کس جز خداست. مرحوم علامه محمدتقی جعفری که مدتی در نجف اشرف با نواب صفوی همراه بوده است، حکایتی در مورد شهامت و شجاعت بی ‏نظیر ایشان نقل می‌کند که شنیدنی است. وی می‏ گوید: «به پیشنهاد سیدمجتبی، پیاده از نجف برای زیارت به کربلا می ‏رفتیم، هنوز چند کیلومتر از شهر دور نشده بودیم که مردی تنومند از اعراب، خنجر به دست راهمان را بست و گفت: پول و جواهر هرچه دارید رو کنید. داشتم پول‏ هایم را درمی ‏آوردم که ناگهان سید با چالاکی عجیبی، خنجر عرب را گرفت و با سرعت، نوک آن را نزدیک گلوی مرد گرفت و رعدآسا فریاد زد: با خدا باش و از خدا بترس...! چند لحظه گذشت و مرد عرب، در عین ناباوری تسلیم شد. سید، خیلی آرام خنجر را کنار گرفت و رو به من گفت: برویم؟! در این فکر بودم یعنی چه که دزدی را همینطور رها کنیم، که مرد عرب پیش آمد و با سرافکندگی ما را به خیمه‏ اش دعوت نمود! از تعجب و شگفتی دیگر نمی ‏فهمیدم چه خبر است، فقط شنیدم که نواب فوراً پذیرفت و گفت: اینها عرب هستند و به میهمان ارج می‏‌نهند، خیالت راحت باشد.»!
همین روحیه شجاعانه در طول دوران مبارزه با طاغوت و مقام‌های رژیم وابسته پهلوی مشاهده می‌شود. شجاعتی که دشمنان را به هراس می‌انداخت و دوستان را تحت‌تأثیر قرار می‌داد. او در کنار روحیه شجاعانه‌اش در میدان مبارزه، از منطق، بیان و استدلال بسیار قوی هم برخوردار بود. برای همین وقتی لب به سخن می‏ گشود، همه را تحت ‏تأثیر قرار می‌داد؛ سخنانش چون از دل برمی‏ خاست، بر دل می‌نشست و تحولی ژرف در فکر و اندیشه‏ ها به‌وجود می‏ آورد.
4. بصیرت و بینش دقیق سیاسی
از مهم‌ترین لوازم یک رهبر موفق، برخورداری از بصیرت و بینش دقیق سیاسی است. شهید نواب صفوی، اندیشه و بینش سیاسی دقیقی داشت که برگرفته از آموزه‏ های قرآن کریم بود. خطر را از دور احساس می‌کرد و پیشاپیش برای مقابله با آن برمی‌خاست. برای همین، وقتی زمزمه پیوستن ایران به پیمان «سنتو» را که طرح آن از سوی امریکا و انگلیس بر ایران تحمیل شده بود، شنید درصدد مقابله با عامل اجرایی آن یعنی حسین علا برآمد و تا پای جان برای جلوگیری از اجرای این طرح و تبدیل شدن ایران به پایگاه امریکا و انگلیس ایستاد. نواب صفوی با بینش دقیق سیاسی خویش به درستی دریافته بود که این پیمان، به صلاح مردم ایران و امت اسلامی نیست. از این‌رو، با انتشار بیانیه‏ ای، مخالفت خویش را آشکار کرد. در بخشی از این بیانیه آمده است: «مصلحت مسلمین دنیا، پیوستن و تمایل به هیچ یک از دو بلوک نظامی جهان و پیمان‏ های دفاعی نبوده، باید برای حفظ تعادل نیروهای دنیا و استقرار صلح و امنیت، یک اتحادیه دفاعی و نظامی مستقل تشکیل داد.»
او حضور بیگانگان در ایران و سایر کشورهای اسلامی را مضر به حال امت اسلامی و باعث تحقیر آنان تشخیص می‌داد و در این راه از هر فرصتی برای روشنگری استفاده کرد. شب‏ ها جلساتی برای کارکنان شرکت نفت آبادان برگزار و آنان را با وظایف دینی و اجتماعی خود آگاه می‏ کرد. او می‏ گفت: «نفت از آن ملت ایران است و خارجی‏ ها آمده‏ اند تا ما را زیر سلطه خود درآورند و قسمت‏ هایی از آبادان را در اختیار گرفته و اجازه ورود به ما نمی ‏دهند... این چیست که در چند جای شهر نوشته‏‌اند: ورود ایرانی و سگ ممنوع! خارجی‏ ها ایرانیان را در ردیف سگ قرار داده‏ اند، در حالی که آنها مستخدم ما هستند.»
سرانجام سیدمجتبی نواب صفوی در پی مجاهدت‏‌ها و رنج و اسارت‌ها و شکنجه‌های فراوان، در 21 دی ماه 1334 به همراه سه تن از یاران فداکارش، شهید خلیل طهماسبی، سیدمحمد واحدی و مظفر ذوالقدر به درجه والای شهادت رسیدند. شهید نواب صفوی براستی دغدغه آزادی و استقلال و عزت و سرافرازی ایران را داشت. شاید جامعه آن وقت، از اهمیت قیام او غافل بود، اما سال‌ها بعد مبارزان دیگری از جنس نواب صفوی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) علم قیام او را به دست گرفتند و آزادی و استقلال و عزت و سرافرازی ایران را به ارمغان آوردند.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7826/14/598789/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها