گردوی فالفال به صرف پیچ و مهره!
امید نجوان
نویسنده و منتقد سینما
این روزها که به لطف شبکههای اجتماعی، اغلب آدمها صاحب وبلاگ، صفحه شخصی و تریبونی برای بیان حرفها و دیدگاههای خود شدهاند حفاظت از زبان شیرین فارسی و رعایت قواعد و دستور زبان آن بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است. خصوصاً به این خاطر که برخلاف سالهای دور (زمانی که نگارش و انتشار متنها بهصورت انحصاری در اختیار نویسندگان و روزنامهنگارها بود) کار به دست مردم کوچه و بازار افتاده؛ و همین باعث شده برخی با خود فکر کنند «نوشتنِ» آنچه که فقط بعضی از ما در طول شبانهروز بدرستی میشنویم یا از خواندن دقیقِ متنهایشان برای تشریح اهدافمان الهام میگیریم آسانترین کار دنیاست! به ظاهر هم اینگونه است؛ و البته نتیجهاش تولید بینهایت متنهای کوتاه و بلندی است که در سرتاسر دنیا و در هر ثانیه روانه شبکههای اجتماعی مختلف و متنوع میشود.
متنهایی که بههرحال توسط نویسنده یا نویسندههایی نوشته شده اما با عرض پوزش، بسیاری از آنها از ارزشهای محتوای غنی بیبهرهاند. بهعنوان مثال اشتباهات دیکتهای دارند («لشکر» را «لشگر» مینویسند، «غائله» را «قائله»، «فارغالتحصیل» را «فارقالتحصیل»، «توجیه» را «توجیح» و «راجع به» را «راجب به» یا چیزی شبیه این!) قواعد دستور زبان ما برایشان شوخی است («ویرگول» یا «نقطه» نمیگذارند، بهجای «سه نقطه» از «دو نقطه»، «چهار نقطه» و حتی بیشتر استفاده میکنند!) و مثلاً برای آن که میزان عصبانیت، تعجب یا حیرت خود را به نمایش بگذارند، بدون حساب و کتاب، از علامت تعجب (یا تأکید) و علامت سؤال (یا پرسش) بهره میگیرند؛ در حالی که القای احساس نویسنده با همان «یکدانه» یا نهایتاً «دو عدد» از «این نشانهها» هم میسر و کافی است.
این مقدمه نسبتاً طولانی را نوشتم تا اشاره کنم مطالعه کتاب کوچک و کمحجم «مزخرفات فارسی» نوشته رضا شکراللهی (از نشر ققنوس) در اینباره بسیار راهگشاست. کتابی که اگر چند صفحه آغاز کتاب (مربوط بهعنوانبندی، فهرست و مقدمه آن) را بهعنوان صفحات اصلی محاسبه نکنیم، در مجموع فقط حدود 130 صفحه است؛ و حالا که اغلب ما به بهانههای مختلف فرصت کتاب خواندن را از خود دریغ کردهایم، در فاصله یکی دو استراحت کوتاه (در طول هفته) یا مثلاً حتی در سفرهای کوتاه درونشهری هم میتوانیم آن را مطالعه کنیم. در ضمن، از آنجا که به یادداشتها و بخشهای کوتاه و مختلفی تقسیم شده، از هر کجای آن که آدم دلاش خواست یا حس و حالاش طلب کرد میتوان کتاب را دست گرفت و به قول دوستی «مثل گردوی فالفال شده» آن را خواند...از ته به سر، از میانه به ابتدا یا هر طور دیگری که عشقتان کشید.
حیف که حجم در نظر گرفته شده برای این ستون بیشتر نیست وگرنه در کنار اشاره به محتوای بسیار کاربردی و طنز درجه یک و نهفته در لابهلای سطرهای کتاب برایتان از طرح روی جلد جذاب و تأثیرگذار آن (کار فرزاد ادیبی)بیشتر مینوشتم که پیچیدگیهای زبان پارسی یا همان فارسی خودمان را به روشنی نمایان میکند: مُهره زنگزدهای که روی نخهایی نازک تاب میخورد و سایر مُهرهها را به سُخره گرفته است!
نویسنده و منتقد سینما
این روزها که به لطف شبکههای اجتماعی، اغلب آدمها صاحب وبلاگ، صفحه شخصی و تریبونی برای بیان حرفها و دیدگاههای خود شدهاند حفاظت از زبان شیرین فارسی و رعایت قواعد و دستور زبان آن بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است. خصوصاً به این خاطر که برخلاف سالهای دور (زمانی که نگارش و انتشار متنها بهصورت انحصاری در اختیار نویسندگان و روزنامهنگارها بود) کار به دست مردم کوچه و بازار افتاده؛ و همین باعث شده برخی با خود فکر کنند «نوشتنِ» آنچه که فقط بعضی از ما در طول شبانهروز بدرستی میشنویم یا از خواندن دقیقِ متنهایشان برای تشریح اهدافمان الهام میگیریم آسانترین کار دنیاست! به ظاهر هم اینگونه است؛ و البته نتیجهاش تولید بینهایت متنهای کوتاه و بلندی است که در سرتاسر دنیا و در هر ثانیه روانه شبکههای اجتماعی مختلف و متنوع میشود.
متنهایی که بههرحال توسط نویسنده یا نویسندههایی نوشته شده اما با عرض پوزش، بسیاری از آنها از ارزشهای محتوای غنی بیبهرهاند. بهعنوان مثال اشتباهات دیکتهای دارند («لشکر» را «لشگر» مینویسند، «غائله» را «قائله»، «فارغالتحصیل» را «فارقالتحصیل»، «توجیه» را «توجیح» و «راجع به» را «راجب به» یا چیزی شبیه این!) قواعد دستور زبان ما برایشان شوخی است («ویرگول» یا «نقطه» نمیگذارند، بهجای «سه نقطه» از «دو نقطه»، «چهار نقطه» و حتی بیشتر استفاده میکنند!) و مثلاً برای آن که میزان عصبانیت، تعجب یا حیرت خود را به نمایش بگذارند، بدون حساب و کتاب، از علامت تعجب (یا تأکید) و علامت سؤال (یا پرسش) بهره میگیرند؛ در حالی که القای احساس نویسنده با همان «یکدانه» یا نهایتاً «دو عدد» از «این نشانهها» هم میسر و کافی است.
این مقدمه نسبتاً طولانی را نوشتم تا اشاره کنم مطالعه کتاب کوچک و کمحجم «مزخرفات فارسی» نوشته رضا شکراللهی (از نشر ققنوس) در اینباره بسیار راهگشاست. کتابی که اگر چند صفحه آغاز کتاب (مربوط بهعنوانبندی، فهرست و مقدمه آن) را بهعنوان صفحات اصلی محاسبه نکنیم، در مجموع فقط حدود 130 صفحه است؛ و حالا که اغلب ما به بهانههای مختلف فرصت کتاب خواندن را از خود دریغ کردهایم، در فاصله یکی دو استراحت کوتاه (در طول هفته) یا مثلاً حتی در سفرهای کوتاه درونشهری هم میتوانیم آن را مطالعه کنیم. در ضمن، از آنجا که به یادداشتها و بخشهای کوتاه و مختلفی تقسیم شده، از هر کجای آن که آدم دلاش خواست یا حس و حالاش طلب کرد میتوان کتاب را دست گرفت و به قول دوستی «مثل گردوی فالفال شده» آن را خواند...از ته به سر، از میانه به ابتدا یا هر طور دیگری که عشقتان کشید.
حیف که حجم در نظر گرفته شده برای این ستون بیشتر نیست وگرنه در کنار اشاره به محتوای بسیار کاربردی و طنز درجه یک و نهفته در لابهلای سطرهای کتاب برایتان از طرح روی جلد جذاب و تأثیرگذار آن (کار فرزاد ادیبی)بیشتر مینوشتم که پیچیدگیهای زبان پارسی یا همان فارسی خودمان را به روشنی نمایان میکند: مُهره زنگزدهای که روی نخهایی نازک تاب میخورد و سایر مُهرهها را به سُخره گرفته است!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه