بیراههای در ارائه گزارش خبری
پاپاراتزی، برای یک مشت دلار!
علیرضا کریمی صارمی
عکاس - مدرس دانشگاه علم و صنعت ایران
در این عصر جدید و در میانه این بیکران امواج سحرآمیز، بشر خود را در ناامنی کامل مییابد. هیچ انسانی از نگاه و نظر دیگران پنهان نیست. انسان در این فرایند پیچیده، موجودی سرگشته و حیران است که اسباب این آشفتگی را خود مهیا کرده است. وی در این بهاصطلاح دهکده جهانی و در این دنیای ارتباطات غوطهور شده و همواره روح خود را عریان در پهنه امواج رسانهای میبیند؛ رؤیایی هولناک، در خواب و بیداری، در نظرگاه دیگران.
با وجود این علوم ارتباطات و رسانه جزء لاینفک زمانه امروز است و بدون آن زندگانی انسان خردمند دشوار خواهد بود. روزنامهها، نشریات ادواری و مجلات از پایان قرن هجدهم به بعد در غرب رواج یافتند که در آن زمان تعداد خوانندگان آنها نسبتاً اندک بود. لیکن در یک سده پس از آن اینگونه مطالب چاپی جزئی از تجربه هر روزه میلیونها نفر شد و نگرشها و عقاید آنها را تحت تأثیر قرار داد.
این امر موجب شد که هرساله توسعه ارتباطات گروهی، دامنه اجتماعی شدن را وسعت ببخشد. با توجه به اینکه گسترش رسانههای همگانی چاپی پس از چندی با استفاده از ارتباطات الکترونیکی نیز همراه شد، تلویزیون قدرتمندانه ظهور کرد و هر روز در زمانهای معین، گروههای سنی مختلفی را تحت تأثیر برنامههای خود قرار داد. نتیجه آنکه امروزه ماهوارههای مخابراتی، دنیای دیجیتال و مجازی با پدیدارشدن نسل جدید تلفنهای هوشمند، ارتباطاتی گستردهتر از پیش را در سراسر جهان ایجاد کرده است که میتوان آن را انقلاب ارتباطات رسانه نامید. قرار گرفتن بیش از 1000 ماهواره اسپیس اِکس (Space X) به منظور فراهم کردن پوشش جهانی اینترنت در مدار پایین کره زمین، دور افتادهترین نقاط جهان را زیر پوشش اینترنت پر شتاب قرار خواهد داد و در پی آن سرعتی غیر قابل وصف در انتشار اخبار و تصاویر دیجیتالی را موجب خواهد شد. در همین راستا انقلاب هوش مصنوعی نیز آغاز شده است که بزودی جهان را دچار تحولی شگرف خواهد کرد. به کارگیری روباتهای سرباز در سیستم نظامی و امنیتی، روباتهای جراح در علم پزشکی و همچنین در سیستم حملونقل شهری و هوایی و... را میتوان نام برد.
به طور یقین با توجه به پدید آمدن این فناوری پر شتاب متأخر، عکس در ارائه اطلاعات رسانهای بیشترین نقش را ایفا مینماید. «از دهه ۱۸۶۰م به بعد، ژورنالهای عکاسی گاهی اوقات به مقوله هنر و عکاسی میپرداختند.» اهمیت دادن به عکس از سده نوزدهم، باعث شد که عکاسی بهعنوان قدرتمندترین رسانه بصری در عصر حاضر پیشتاز باشد. عکس بهعنوان سندی تصویری مطرح است، تردیدها را از شنیدهها جدا میسازد و واقعیات را آشکار میکند. استفاده کاربردی از عکس بهعنوان سند جرم برای اولینبار توسط پلیس فرانسه در ژوئن سال ۱۸۷۱ میلادی، در جریان دستگیری خونبار اعضای کمون پاریس مورد استفاده قرار گرفت.
اثبات بیچون و چرای یک اتفاق
وظیفه دوربین عکاسی ثبت واقعیت و ارائه سندی است جهت اثبات بیچون و چرای یک اتفاق، اما میتواند برای وارونه جلوه دادن واقعیت نیز به کار رود. در اینجا نقش عکاس و نگاه غرضورزانه وی بر واقعهای مستند بسیار حائز اهمیت می شود. سوزان سونتاگ میگوید: «عکاسی واقعگراترین و در نتیجه سادهترین هنر بازنماییکننده است. یک عکس فقط نتیجه رویارویی با یک موضوع یا اتفاق نیست، عکس گرفتن در نفس خود یک رخداد است - رخدادی که حقوق بیچون و چرایی برای دخالت کردن، تعرض کردن یا حتی اعتنا نکردن به آنچه در حال وقوع است، دارد.»
در اصل حضور عکاسی در جهان معاصر باعث تغییر در نوع نگرش به ساختار فکری جامعه و بررسی دیدگاههای مختلف اجتماعی شده است. بر این اساس است که برخی از عکاسان اندیشمند زمانه ما، عکسهایی را بر اساس ارزیابی فکری خود از آنچه که بشر با آن روبهرو است و زندگی و فرهنگ آنها را تهدید میکند تهیه و به نمایش میگذارند. جذابیت و قدرت عکس به علت نفوذ انکارناپذیر آن در ذهن مخاطبان است. نگاه جستوجوگرانه عکاس به پیرامون خود همواره برای بینندگان و خوانندگان روزنامهها و مجلات جذاب بوده و شاید دیدن یک عکس در صفحه اول یک روزنامه موجب تشویق به خواندن آن روزنامه یا مجله شود. هرچند که در دنیای دیجیتال و مجازی، رسانههای گروهی بهگونهای دیگر اظهار وجود مینمایند اما همچنان عکس و عکاسی نقطه قوت تمرکز و تعقل بر یک موضوع است.
یک عکاس اندیشمند، دوربین عکاسی را بهعنوان وسیلهای برای بیان اندیشه خود به کار میبرد و در شکلهای مختلف عکاسی از جمله فتوژورنالیسم، دوربین عکاسی همانند قلم برای یک روزنامهنگار است. اسماعیل عباسی در پیشگفتار کتاب فتوژورنالیسم میگوید: «فتوژورنالیسم از دید من، به روزنامهنگاری گفته میشود که بهجای قلم از دوربین استفاده میکند. درحالیکه از عنوان «عکاسی برای مطبوعات» چنین برداشت میشود که عکاس یا فتوژورنالیست عامل مکمل یا سرویسدهنده به مطبوعات است. او فردی است صاحبنظر که برای بیان اندیشههایش بهجای قلم با دوربین مینویسد. شاید اگر بخواهیم معنای تحتاللفظی برای فتوژورنالیسم پیدا کنیم بتوانیم آن را روزنامهنگاری تصویری یا روزنامهنگاری با عکس معنا کنیم.»
اولین مصورها
«اولین مجله مصور جهان، با عنوان «اخبار مصور لندن» اولین بار در۱۴ مه۱۸۴۲م به چاپ رسید. مؤسس و بنیانگذار این مجله «هربرت اینگرام»، یک کتابفروش، خبرگزار، صاحب چاپخانه و سیاستمداری از شهر بوستون بود. قیمت ابتدایی این نشریه هفتگی، ۶ پنس بود که با ۱۶ صفحه و ۳۲ تصویرحکاکی روی چوب در اندازههای متنوع و ۴۲ ستون خبری منتشر میشد. اولین شماره آن حاوی تصاویری از جنگ افعانستان و انفجار کشتی بخار در کانادا بود. با ایده اینگرام و پیشنهاد «ویزتلی» (حکاک روی چوب)، دو ماه قبل از انتشار اولین شماره از «اخبار مصورلندن» میلیون ها نسخه اطلاعیه تبلیغی مربوط به انتشار اولین شماره بین مردم منتشر شد که همین اقدام بسیار مورد استقبال قرار گرفت و زمینه چاپ و فروش اولین شماره را فراهم کرد. «اخبار مصور لندن»، با انتشار اخبار متنوع در حوزههای موردعلاقه مردم، همچون سیاست، اقتصاد، تئاتر، موسیقی، هنر، ورزش و.... روزبهروز به موفقیتهای بزرگی دست مییافت. اولین ویرایش آن در ۲۶۰۰۰ نسخه منتشر شد و بعد از گذشت چند ماه، تیراژ مجله به بیش از ۶۵۰۰۰ نسخه در هفته افزایش یافت. پیشرفت و توسعه روشهای چاپ، گسترش سیستمهای ارتباطی، همراه با پیشرفت تلگراف، راهآهن و... همگی باعث رشد قابل توجه در عرصه مطبوعات و انتشارات بود به طوری که در سال ۱۸۵۵م «اخبار مصور لندن» با وجود انتشار ۱۶۸ صفحه افزون بر تعداد صفحات موجود، تیراژ خود را تا 000/200 نسخه افزایش داد.»
حال با پیدایش چنین مجله مصوری در جامعه آن روز بریتانیا، بیتردید تصاویر نقشی حیاتی در جذب خوانندگان برعهده داشته است. شاید از آن زمان به بعد بود که روزنامهنگاران، عکس را نقطه قوت فعالیتهای رسانهای خود دانستند و عکاسان تصمیم گرفتند فراتر از استودیوهای خود گام برداشته و جامعه پیرامون خود را دستمایهای برای عکاسی از جامعه و مردم قرار دهند. ورود عکس به روزنامهها و مجلات و اشتیاق مردم برای دیدن عکسهایی با موضوعاتی متفاوت، زمانه را دستخوش تغییرات عظیمی کرد. شاید بتوان گفت که آغازی بود برای پیدایش فتوژورنالیسم بهعنوان ژانری تخصصی در عرصه عکاسی برای رسانه. «مردم میخواستند رویدادهای اخیر را از دریچه دوربین عکاسی ببینند. به عقیده آنها عکاسی بخشی از یک روش علمی نوین بود که به آن عینیتی را نسبت میداد که دیگر رسانهها فاقدش بودند. جنگ کریمه (۱۸۵۶-۱۸۵۳) نخستین نزاع بزرگی بود که گزارشگران روزنامهها، هنرمندان و عکاسان پوششاش دادند.»
از آن پس به بعد با توجه به رشد چشمگیر فتوژورنالیسم در جهان، در دهه ۱۹۵۰میلادی گروهی از عکاسان مطبوعاتی شروع به هدف قراردادن ستارگان مشهور سینما در خیابانهای شهر رم در ایتالیا کردند تا عکسهایی ناگهانی و در لحظاتی خاص و غیرمعمول از آنها تهیه کنند. عکاسانی مانند تازیو سکیارولی، مارچلو جپتی، الیو سوری، لینو نانی و اتزیو ویتال به طور فزایندهای تلاش میکردند تا عکسهایی غیررسمی و ناگهانی از ستارههایی مانند آوا گاردنر، میکلآنژ آنتونیونی و سوفیا لورن ثبت کنند. آنها معتقد بودند که این نوع عکاسی برای مردم جذاب است زیرا لحظاتی پنهانی و آشکارکننده از زندگی ستارههای سینما را به نمایش میگذارد که در حالت معمول دیده نمیشوند. با گذشت زمان، این تصاویر محرمانه و رسواکننده بود که صفحات اول برخی از روزنامهها را به خود اختصاص میداد و تیراژ میلیونی آنها سرگرمی جامعه بزرگ غرب را موجب شده بود. گفته میشود اولین عکس جنجالی در سال ۱۹۵۸میلادی از ملک فاروق پادشاه مصر همراه با دو زن که هیچکدام همسر او نبودند در شهر رم توسط عکاس ایتالیایی تازیو سکیارولی گرفته شد که موجب درگیری محافظان با عکاس گردید.
فیلمی درباره پاپاراتزیها
در سال۱۹۶۰میلادی کارگردان مشهور ایتالیایی به نام فدریکو فلینی فیلم سینماییای را تحت عنوان «زندگی شیرین» براساس فرهنگ آن زمان شهر رم ساخت. این فیلم داستان عکاسی مهاجم بود که افراد مشهور بخصوص ستارههای سینما را هرکجا که میرفتند تعقیب میکرد تا عکسهایی پنهانی از لحظات خصوصی آنها بگیرد. کارگردان، نام این شخصیت فیلم را «پاپاراتزی» گذاشته بود که بر اساس شخصیت عکاسی واقعی، به نام تازیو سکیارولی (1998- 1925) بازسازی شده بود. این واژه در زبان ایتالیایی به پشه سمج و مزاحم گفته میشود. البته چندین نظریه دیگر در مورد نحوه انتخاب نام پاپاراتزو در فیلم فدریکو فلینی وجود دارد. نظریه دیگری میگوید که این کلمه از نام فردی گرفته شده است که هتلی را در کاتانزارو ایتالیا اداره میکرد. نام این شخص کوریولانو پاپاراتزو Paparazzo) (Coriolano بود. این نام توسط یک نویسنده انگلیسی به نام جورج گیسینگ که در سال ۱۹۰۱ میلادی طی سفری به جنوب ایتالیا، سفرنامهای تحت عنوان «کنار دریای یونان» را به رشته تحریر درآورده بود، عنوان گردید. گفته میشود فیلمنامهنویس فیلم «زندگی شیرین» اینو فلا ایانو در سال ۱۹۵۸میلادی ترجمه ایتالیایی کتاب گیسینگ را خوانده و نام پاپاراتزو را از آن برداشت کرده است. از آن زمان به بعد این عکاسان را پاپاراتزو (که جمع آن پاپاراتزی است) نامیدند. در طول این سالها پروندههای متعددی از سوی عکاسان پاپاراتزو مطرح شده است که ادعا میکنند توسط افراد مشهور مجروح شدهاند و برخی از افراد مشهوری که از عکاسان به خاطر نزدیک شدن بیش از حد یا تجاوز به حریم خصوصیشان شکایت کردهاند.
تبارشناسی جنجال
اما واقعاً اینهمه جنجال برای چیست؟ جواب آن بسیار ساده است. برای یک مشت دلار. مجلات و روزنامههای مشهور، به نمایندگیهای خود مأموریت میدهند تا تصاویری خاص از افرادی مشهور تهیه کنند. به طور مثال اگر سردبیران نشریه مردم (people) میخواستند عکسی از دنیس ریچاردز با یک نوزاد در آغوشش که از بیمارستان خارج میشود داشته باشند، روزانه چند صد دلار به عکاسان پاپاراتزی پیشنهاد میدادند. گفته میشود عکسهایی از بِردپیت و آنجلینا جولی در ساحل، ۰۰۰/۵۰۰ دلار قیمت داشته است. البته ارزش یک عکس مخفیانه به داستان آن بستگی دارد، هر چه محرمانهتر باشد، گرانتر است.
برخی پاپاراتزیها عکسهای خود را که شدیداً تابع زمان است به آژانسهای عکسی که در این زمینه فعالیت میکنند، تحویل میدهند تا با قیمت بسیار گرانی فروخته شود. مشهورترین آژانسهای عکس در لس آنجلس X17 و SplashNews هستند که سعی میکنند در کمتر از ۲۴ ساعت عکس را بفروشند. تصاویر را بُرش میدهند، زیرنویسها را اضافه میکنند و بهصورت دیجیتال به نشریات سراسر جهان ارسال میکنند. سهم عکاس بهصورت معمولی ۶۰ درصد و سهم آژانس ۴۰ درصد از فروش خواهد بود. آنچه مهم است این که بدانیم همه پاپاراتزیها عکاس هستند اما همه عکاسان پاپاراتزی نیستند. به طور مثال ایستادن در پیاده رو برای گرفتن عکس از یک چهره مشهور، عکاس را تبدیل به یک پاپاراتزی نمیکند، مانند زمانی که منتظر عکس گرفتن از یک سیاستمدار یا جنایتکار باشید. عکاسان روزنامهنگار اغلب جان خود را در جنگها، بلایای طبیعی یا خیزشهای سیاسی به خطر میاندازند و ممکن است که کشته شوند ولی کسی آنها را پاپاراتزی نمینامد.
تفاوت میان عکاسان پاپاراتزو که از افراد مشهور عکس میگیرند و فتوژورنالیستها که با خبر سر و کار دارند در این است که هر چند ابزار کار هر دو گروه یکی است اما هدفشان کاملاً متفاوت است. فتوژورنالیستها میخواهند به مردم آگاهی بدهند اما پاپاراتزو عکس میگیرد که دیگران را سرگرم کند یا به کنجکاوی دیگران در مورد مسائل خصوصی افراد مشهور مثل بازیگران سینما، با دریافت پولی کلان پاسخ گوید. متأسفانه مردم فرق میان این دو گروه را نمیشناسند. این موضوع را میشود در ماجرای مرگ شاهزاده دیانا متوجه شد. راننده شاهزاده دیانا برای گریز از دست هفت عکاس [پاپاراتزی] با سرعت رانندگی میکرد که سرانجام به تصادف اتومبیل و مرگ شاهزاده منجر شد. مردم از دست عکاسان پاپاراتزی خشمگین شدند. پس از این حادثه حتی عکاسانی که با چنین مسائلی سر و کار نداشتند، هنگام انجام مأموریتهای عادی با تحقیر و توهین دیگران روبهرو میشدند. جان کاپلان درباره فتوژورنالیسم اخلاقگرا میگوید: «فتوژورنالیستهای با تجربه در همان ابتدای کار حرفهای خود خط مشیهای اخلاقی و سازوکارهای عکس خوب گرفتن را درک میکنند. در این میان، آنهایی که در طولانی مدت به موفقیت میرسند، کسانی هستند که این سه ویژگی را دارند: ۱. آدمها را دوست دارند؛ ۲. نسبت به جهان کنجکاوند؛ ۳. با خودشان عهد بستهاند که با درستکاری و صداقت داستان بگویند.»
حال با توجه به گسترش رسانههای مجازی و دسترسی اکثر مردم جهان به تلفنهای همراه هوشمند و مجهز به دوربینهای عکاسی و ویدیویی پیشرفته و سهولت در استفاده از این وسیله حیرت انگیز، نقش عکاسان پاپاراتزی از حوزه صرفاً تخصصی افرادی شناخته شده که برای آژانسها یا روزنامهها کار میکردند، به سطح وسیعی از مردم جوامع مختلف با فرهنگها و نگرشهای غیر همسو، بسط و گسترش یافته است و اینجاست که ناامنی را میتوان با تمام وجود حس کرد زیرا دیگر فقط ستارههای سینما و افراد مشهور هدف پاپاراتزی موبایلی نیستند بلکه تمامی آحاد جامعه بایستی نگران این هرزهنگاری مسموم باشند. در این دنیای عجیب، نقش تربیت و قوام یافتگی فرهنگی کمک خواهد کرد که انسانها به همدیگر احترام بگذارند و حریم شخصی دیگری را همانند حریم شخصی خود محترم بدانند. باید آگاه باشیم که «قانون طلایی هر فلسفهای در تاریخ جهان شکلی از این پند است: آنچه را برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند» این پند حکمت آموز را اندیشمند چینی، کنفوسیوس، در دوهزار و 500 سال پیش تشریح کرد.
خرد و نیروی عقلانی
خوشبختانه راه دیگری هم برای بازنگری در تجربیات گذشته وجود دارد و آن این که میتوان از روش رایج در بین فیلسوفان قرن هجدهم استفاده کرد. این روش، خرد و نیروی عقلانی است که توانایی ما را برای قرار دادن مسائل در نگاه عقلانی که یک روند روانشناختی است، افزایش خواهد داد تا بتوانیم بخشهای مختلف مغز خود را به کار گیریم. وقتی از عقل خود برای تلاش جهت درک کردن فردی استفاده میکنیم، قشر پیش پیشانی که در قسمت جلوی مغز انسانها است، بسیار بزرگ و فعال میشود. این قسمت از مغز در فرایندهایی مثل بیان شخصیت، تصمیمگیری و تعدیل رفتار اجتماعی نقش مهمی دارد. برنارد شاو نمایشنامهنویس معروف ایرلندی چنین نصیحت میکند: «با دیگران کاری نکن که آنها مجبور شوند همان کار را با تو انجام دهند. سلیقه آنها ممکن است متفاوت باشد.»
در خاتمه لازم به ذکر است در جوامعی که فساد اقتصادی پررنگ و فرهنگ و اندیشیدن کمرنگ شود، فاصله طبقاتی روز به روز بیشتر میشود، عقدههای درونی سر باز میکنند تا با سَرک کشیدن به زندگی خصوصی دیگران، دیگر آزاری را پیشه کنند. در فضای گسترده مجازی با پنهان کردن هویت بیمار خویش برای تخلیه و برونریزی هیجانات سرکوب شده و برای کسب درآمد با به گرو گرفتن آبروی دیگران برای مشتی دلار، پاکی عکس و تصویر را نیز ناپاک میکنند. آنجاست که پاپاراتزی رسانهها را تسخیر خواهد کرد و جامعهای سرخورده را به ورطه سقوط خواهد کشاند.
*منابع این مطلب در تحریریه موجود است
عکاس - مدرس دانشگاه علم و صنعت ایران
در این عصر جدید و در میانه این بیکران امواج سحرآمیز، بشر خود را در ناامنی کامل مییابد. هیچ انسانی از نگاه و نظر دیگران پنهان نیست. انسان در این فرایند پیچیده، موجودی سرگشته و حیران است که اسباب این آشفتگی را خود مهیا کرده است. وی در این بهاصطلاح دهکده جهانی و در این دنیای ارتباطات غوطهور شده و همواره روح خود را عریان در پهنه امواج رسانهای میبیند؛ رؤیایی هولناک، در خواب و بیداری، در نظرگاه دیگران.
با وجود این علوم ارتباطات و رسانه جزء لاینفک زمانه امروز است و بدون آن زندگانی انسان خردمند دشوار خواهد بود. روزنامهها، نشریات ادواری و مجلات از پایان قرن هجدهم به بعد در غرب رواج یافتند که در آن زمان تعداد خوانندگان آنها نسبتاً اندک بود. لیکن در یک سده پس از آن اینگونه مطالب چاپی جزئی از تجربه هر روزه میلیونها نفر شد و نگرشها و عقاید آنها را تحت تأثیر قرار داد.
این امر موجب شد که هرساله توسعه ارتباطات گروهی، دامنه اجتماعی شدن را وسعت ببخشد. با توجه به اینکه گسترش رسانههای همگانی چاپی پس از چندی با استفاده از ارتباطات الکترونیکی نیز همراه شد، تلویزیون قدرتمندانه ظهور کرد و هر روز در زمانهای معین، گروههای سنی مختلفی را تحت تأثیر برنامههای خود قرار داد. نتیجه آنکه امروزه ماهوارههای مخابراتی، دنیای دیجیتال و مجازی با پدیدارشدن نسل جدید تلفنهای هوشمند، ارتباطاتی گستردهتر از پیش را در سراسر جهان ایجاد کرده است که میتوان آن را انقلاب ارتباطات رسانه نامید. قرار گرفتن بیش از 1000 ماهواره اسپیس اِکس (Space X) به منظور فراهم کردن پوشش جهانی اینترنت در مدار پایین کره زمین، دور افتادهترین نقاط جهان را زیر پوشش اینترنت پر شتاب قرار خواهد داد و در پی آن سرعتی غیر قابل وصف در انتشار اخبار و تصاویر دیجیتالی را موجب خواهد شد. در همین راستا انقلاب هوش مصنوعی نیز آغاز شده است که بزودی جهان را دچار تحولی شگرف خواهد کرد. به کارگیری روباتهای سرباز در سیستم نظامی و امنیتی، روباتهای جراح در علم پزشکی و همچنین در سیستم حملونقل شهری و هوایی و... را میتوان نام برد.
به طور یقین با توجه به پدید آمدن این فناوری پر شتاب متأخر، عکس در ارائه اطلاعات رسانهای بیشترین نقش را ایفا مینماید. «از دهه ۱۸۶۰م به بعد، ژورنالهای عکاسی گاهی اوقات به مقوله هنر و عکاسی میپرداختند.» اهمیت دادن به عکس از سده نوزدهم، باعث شد که عکاسی بهعنوان قدرتمندترین رسانه بصری در عصر حاضر پیشتاز باشد. عکس بهعنوان سندی تصویری مطرح است، تردیدها را از شنیدهها جدا میسازد و واقعیات را آشکار میکند. استفاده کاربردی از عکس بهعنوان سند جرم برای اولینبار توسط پلیس فرانسه در ژوئن سال ۱۸۷۱ میلادی، در جریان دستگیری خونبار اعضای کمون پاریس مورد استفاده قرار گرفت.
اثبات بیچون و چرای یک اتفاق
وظیفه دوربین عکاسی ثبت واقعیت و ارائه سندی است جهت اثبات بیچون و چرای یک اتفاق، اما میتواند برای وارونه جلوه دادن واقعیت نیز به کار رود. در اینجا نقش عکاس و نگاه غرضورزانه وی بر واقعهای مستند بسیار حائز اهمیت می شود. سوزان سونتاگ میگوید: «عکاسی واقعگراترین و در نتیجه سادهترین هنر بازنماییکننده است. یک عکس فقط نتیجه رویارویی با یک موضوع یا اتفاق نیست، عکس گرفتن در نفس خود یک رخداد است - رخدادی که حقوق بیچون و چرایی برای دخالت کردن، تعرض کردن یا حتی اعتنا نکردن به آنچه در حال وقوع است، دارد.»
در اصل حضور عکاسی در جهان معاصر باعث تغییر در نوع نگرش به ساختار فکری جامعه و بررسی دیدگاههای مختلف اجتماعی شده است. بر این اساس است که برخی از عکاسان اندیشمند زمانه ما، عکسهایی را بر اساس ارزیابی فکری خود از آنچه که بشر با آن روبهرو است و زندگی و فرهنگ آنها را تهدید میکند تهیه و به نمایش میگذارند. جذابیت و قدرت عکس به علت نفوذ انکارناپذیر آن در ذهن مخاطبان است. نگاه جستوجوگرانه عکاس به پیرامون خود همواره برای بینندگان و خوانندگان روزنامهها و مجلات جذاب بوده و شاید دیدن یک عکس در صفحه اول یک روزنامه موجب تشویق به خواندن آن روزنامه یا مجله شود. هرچند که در دنیای دیجیتال و مجازی، رسانههای گروهی بهگونهای دیگر اظهار وجود مینمایند اما همچنان عکس و عکاسی نقطه قوت تمرکز و تعقل بر یک موضوع است.
یک عکاس اندیشمند، دوربین عکاسی را بهعنوان وسیلهای برای بیان اندیشه خود به کار میبرد و در شکلهای مختلف عکاسی از جمله فتوژورنالیسم، دوربین عکاسی همانند قلم برای یک روزنامهنگار است. اسماعیل عباسی در پیشگفتار کتاب فتوژورنالیسم میگوید: «فتوژورنالیسم از دید من، به روزنامهنگاری گفته میشود که بهجای قلم از دوربین استفاده میکند. درحالیکه از عنوان «عکاسی برای مطبوعات» چنین برداشت میشود که عکاس یا فتوژورنالیست عامل مکمل یا سرویسدهنده به مطبوعات است. او فردی است صاحبنظر که برای بیان اندیشههایش بهجای قلم با دوربین مینویسد. شاید اگر بخواهیم معنای تحتاللفظی برای فتوژورنالیسم پیدا کنیم بتوانیم آن را روزنامهنگاری تصویری یا روزنامهنگاری با عکس معنا کنیم.»
اولین مصورها
«اولین مجله مصور جهان، با عنوان «اخبار مصور لندن» اولین بار در۱۴ مه۱۸۴۲م به چاپ رسید. مؤسس و بنیانگذار این مجله «هربرت اینگرام»، یک کتابفروش، خبرگزار، صاحب چاپخانه و سیاستمداری از شهر بوستون بود. قیمت ابتدایی این نشریه هفتگی، ۶ پنس بود که با ۱۶ صفحه و ۳۲ تصویرحکاکی روی چوب در اندازههای متنوع و ۴۲ ستون خبری منتشر میشد. اولین شماره آن حاوی تصاویری از جنگ افعانستان و انفجار کشتی بخار در کانادا بود. با ایده اینگرام و پیشنهاد «ویزتلی» (حکاک روی چوب)، دو ماه قبل از انتشار اولین شماره از «اخبار مصورلندن» میلیون ها نسخه اطلاعیه تبلیغی مربوط به انتشار اولین شماره بین مردم منتشر شد که همین اقدام بسیار مورد استقبال قرار گرفت و زمینه چاپ و فروش اولین شماره را فراهم کرد. «اخبار مصور لندن»، با انتشار اخبار متنوع در حوزههای موردعلاقه مردم، همچون سیاست، اقتصاد، تئاتر، موسیقی، هنر، ورزش و.... روزبهروز به موفقیتهای بزرگی دست مییافت. اولین ویرایش آن در ۲۶۰۰۰ نسخه منتشر شد و بعد از گذشت چند ماه، تیراژ مجله به بیش از ۶۵۰۰۰ نسخه در هفته افزایش یافت. پیشرفت و توسعه روشهای چاپ، گسترش سیستمهای ارتباطی، همراه با پیشرفت تلگراف، راهآهن و... همگی باعث رشد قابل توجه در عرصه مطبوعات و انتشارات بود به طوری که در سال ۱۸۵۵م «اخبار مصور لندن» با وجود انتشار ۱۶۸ صفحه افزون بر تعداد صفحات موجود، تیراژ خود را تا 000/200 نسخه افزایش داد.»
حال با پیدایش چنین مجله مصوری در جامعه آن روز بریتانیا، بیتردید تصاویر نقشی حیاتی در جذب خوانندگان برعهده داشته است. شاید از آن زمان به بعد بود که روزنامهنگاران، عکس را نقطه قوت فعالیتهای رسانهای خود دانستند و عکاسان تصمیم گرفتند فراتر از استودیوهای خود گام برداشته و جامعه پیرامون خود را دستمایهای برای عکاسی از جامعه و مردم قرار دهند. ورود عکس به روزنامهها و مجلات و اشتیاق مردم برای دیدن عکسهایی با موضوعاتی متفاوت، زمانه را دستخوش تغییرات عظیمی کرد. شاید بتوان گفت که آغازی بود برای پیدایش فتوژورنالیسم بهعنوان ژانری تخصصی در عرصه عکاسی برای رسانه. «مردم میخواستند رویدادهای اخیر را از دریچه دوربین عکاسی ببینند. به عقیده آنها عکاسی بخشی از یک روش علمی نوین بود که به آن عینیتی را نسبت میداد که دیگر رسانهها فاقدش بودند. جنگ کریمه (۱۸۵۶-۱۸۵۳) نخستین نزاع بزرگی بود که گزارشگران روزنامهها، هنرمندان و عکاسان پوششاش دادند.»
از آن پس به بعد با توجه به رشد چشمگیر فتوژورنالیسم در جهان، در دهه ۱۹۵۰میلادی گروهی از عکاسان مطبوعاتی شروع به هدف قراردادن ستارگان مشهور سینما در خیابانهای شهر رم در ایتالیا کردند تا عکسهایی ناگهانی و در لحظاتی خاص و غیرمعمول از آنها تهیه کنند. عکاسانی مانند تازیو سکیارولی، مارچلو جپتی، الیو سوری، لینو نانی و اتزیو ویتال به طور فزایندهای تلاش میکردند تا عکسهایی غیررسمی و ناگهانی از ستارههایی مانند آوا گاردنر، میکلآنژ آنتونیونی و سوفیا لورن ثبت کنند. آنها معتقد بودند که این نوع عکاسی برای مردم جذاب است زیرا لحظاتی پنهانی و آشکارکننده از زندگی ستارههای سینما را به نمایش میگذارد که در حالت معمول دیده نمیشوند. با گذشت زمان، این تصاویر محرمانه و رسواکننده بود که صفحات اول برخی از روزنامهها را به خود اختصاص میداد و تیراژ میلیونی آنها سرگرمی جامعه بزرگ غرب را موجب شده بود. گفته میشود اولین عکس جنجالی در سال ۱۹۵۸میلادی از ملک فاروق پادشاه مصر همراه با دو زن که هیچکدام همسر او نبودند در شهر رم توسط عکاس ایتالیایی تازیو سکیارولی گرفته شد که موجب درگیری محافظان با عکاس گردید.
فیلمی درباره پاپاراتزیها
در سال۱۹۶۰میلادی کارگردان مشهور ایتالیایی به نام فدریکو فلینی فیلم سینماییای را تحت عنوان «زندگی شیرین» براساس فرهنگ آن زمان شهر رم ساخت. این فیلم داستان عکاسی مهاجم بود که افراد مشهور بخصوص ستارههای سینما را هرکجا که میرفتند تعقیب میکرد تا عکسهایی پنهانی از لحظات خصوصی آنها بگیرد. کارگردان، نام این شخصیت فیلم را «پاپاراتزی» گذاشته بود که بر اساس شخصیت عکاسی واقعی، به نام تازیو سکیارولی (1998- 1925) بازسازی شده بود. این واژه در زبان ایتالیایی به پشه سمج و مزاحم گفته میشود. البته چندین نظریه دیگر در مورد نحوه انتخاب نام پاپاراتزو در فیلم فدریکو فلینی وجود دارد. نظریه دیگری میگوید که این کلمه از نام فردی گرفته شده است که هتلی را در کاتانزارو ایتالیا اداره میکرد. نام این شخص کوریولانو پاپاراتزو Paparazzo) (Coriolano بود. این نام توسط یک نویسنده انگلیسی به نام جورج گیسینگ که در سال ۱۹۰۱ میلادی طی سفری به جنوب ایتالیا، سفرنامهای تحت عنوان «کنار دریای یونان» را به رشته تحریر درآورده بود، عنوان گردید. گفته میشود فیلمنامهنویس فیلم «زندگی شیرین» اینو فلا ایانو در سال ۱۹۵۸میلادی ترجمه ایتالیایی کتاب گیسینگ را خوانده و نام پاپاراتزو را از آن برداشت کرده است. از آن زمان به بعد این عکاسان را پاپاراتزو (که جمع آن پاپاراتزی است) نامیدند. در طول این سالها پروندههای متعددی از سوی عکاسان پاپاراتزو مطرح شده است که ادعا میکنند توسط افراد مشهور مجروح شدهاند و برخی از افراد مشهوری که از عکاسان به خاطر نزدیک شدن بیش از حد یا تجاوز به حریم خصوصیشان شکایت کردهاند.
تبارشناسی جنجال
اما واقعاً اینهمه جنجال برای چیست؟ جواب آن بسیار ساده است. برای یک مشت دلار. مجلات و روزنامههای مشهور، به نمایندگیهای خود مأموریت میدهند تا تصاویری خاص از افرادی مشهور تهیه کنند. به طور مثال اگر سردبیران نشریه مردم (people) میخواستند عکسی از دنیس ریچاردز با یک نوزاد در آغوشش که از بیمارستان خارج میشود داشته باشند، روزانه چند صد دلار به عکاسان پاپاراتزی پیشنهاد میدادند. گفته میشود عکسهایی از بِردپیت و آنجلینا جولی در ساحل، ۰۰۰/۵۰۰ دلار قیمت داشته است. البته ارزش یک عکس مخفیانه به داستان آن بستگی دارد، هر چه محرمانهتر باشد، گرانتر است.
برخی پاپاراتزیها عکسهای خود را که شدیداً تابع زمان است به آژانسهای عکسی که در این زمینه فعالیت میکنند، تحویل میدهند تا با قیمت بسیار گرانی فروخته شود. مشهورترین آژانسهای عکس در لس آنجلس X17 و SplashNews هستند که سعی میکنند در کمتر از ۲۴ ساعت عکس را بفروشند. تصاویر را بُرش میدهند، زیرنویسها را اضافه میکنند و بهصورت دیجیتال به نشریات سراسر جهان ارسال میکنند. سهم عکاس بهصورت معمولی ۶۰ درصد و سهم آژانس ۴۰ درصد از فروش خواهد بود. آنچه مهم است این که بدانیم همه پاپاراتزیها عکاس هستند اما همه عکاسان پاپاراتزی نیستند. به طور مثال ایستادن در پیاده رو برای گرفتن عکس از یک چهره مشهور، عکاس را تبدیل به یک پاپاراتزی نمیکند، مانند زمانی که منتظر عکس گرفتن از یک سیاستمدار یا جنایتکار باشید. عکاسان روزنامهنگار اغلب جان خود را در جنگها، بلایای طبیعی یا خیزشهای سیاسی به خطر میاندازند و ممکن است که کشته شوند ولی کسی آنها را پاپاراتزی نمینامد.
تفاوت میان عکاسان پاپاراتزو که از افراد مشهور عکس میگیرند و فتوژورنالیستها که با خبر سر و کار دارند در این است که هر چند ابزار کار هر دو گروه یکی است اما هدفشان کاملاً متفاوت است. فتوژورنالیستها میخواهند به مردم آگاهی بدهند اما پاپاراتزو عکس میگیرد که دیگران را سرگرم کند یا به کنجکاوی دیگران در مورد مسائل خصوصی افراد مشهور مثل بازیگران سینما، با دریافت پولی کلان پاسخ گوید. متأسفانه مردم فرق میان این دو گروه را نمیشناسند. این موضوع را میشود در ماجرای مرگ شاهزاده دیانا متوجه شد. راننده شاهزاده دیانا برای گریز از دست هفت عکاس [پاپاراتزی] با سرعت رانندگی میکرد که سرانجام به تصادف اتومبیل و مرگ شاهزاده منجر شد. مردم از دست عکاسان پاپاراتزی خشمگین شدند. پس از این حادثه حتی عکاسانی که با چنین مسائلی سر و کار نداشتند، هنگام انجام مأموریتهای عادی با تحقیر و توهین دیگران روبهرو میشدند. جان کاپلان درباره فتوژورنالیسم اخلاقگرا میگوید: «فتوژورنالیستهای با تجربه در همان ابتدای کار حرفهای خود خط مشیهای اخلاقی و سازوکارهای عکس خوب گرفتن را درک میکنند. در این میان، آنهایی که در طولانی مدت به موفقیت میرسند، کسانی هستند که این سه ویژگی را دارند: ۱. آدمها را دوست دارند؛ ۲. نسبت به جهان کنجکاوند؛ ۳. با خودشان عهد بستهاند که با درستکاری و صداقت داستان بگویند.»
حال با توجه به گسترش رسانههای مجازی و دسترسی اکثر مردم جهان به تلفنهای همراه هوشمند و مجهز به دوربینهای عکاسی و ویدیویی پیشرفته و سهولت در استفاده از این وسیله حیرت انگیز، نقش عکاسان پاپاراتزی از حوزه صرفاً تخصصی افرادی شناخته شده که برای آژانسها یا روزنامهها کار میکردند، به سطح وسیعی از مردم جوامع مختلف با فرهنگها و نگرشهای غیر همسو، بسط و گسترش یافته است و اینجاست که ناامنی را میتوان با تمام وجود حس کرد زیرا دیگر فقط ستارههای سینما و افراد مشهور هدف پاپاراتزی موبایلی نیستند بلکه تمامی آحاد جامعه بایستی نگران این هرزهنگاری مسموم باشند. در این دنیای عجیب، نقش تربیت و قوام یافتگی فرهنگی کمک خواهد کرد که انسانها به همدیگر احترام بگذارند و حریم شخصی دیگری را همانند حریم شخصی خود محترم بدانند. باید آگاه باشیم که «قانون طلایی هر فلسفهای در تاریخ جهان شکلی از این پند است: آنچه را برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند» این پند حکمت آموز را اندیشمند چینی، کنفوسیوس، در دوهزار و 500 سال پیش تشریح کرد.
خرد و نیروی عقلانی
خوشبختانه راه دیگری هم برای بازنگری در تجربیات گذشته وجود دارد و آن این که میتوان از روش رایج در بین فیلسوفان قرن هجدهم استفاده کرد. این روش، خرد و نیروی عقلانی است که توانایی ما را برای قرار دادن مسائل در نگاه عقلانی که یک روند روانشناختی است، افزایش خواهد داد تا بتوانیم بخشهای مختلف مغز خود را به کار گیریم. وقتی از عقل خود برای تلاش جهت درک کردن فردی استفاده میکنیم، قشر پیش پیشانی که در قسمت جلوی مغز انسانها است، بسیار بزرگ و فعال میشود. این قسمت از مغز در فرایندهایی مثل بیان شخصیت، تصمیمگیری و تعدیل رفتار اجتماعی نقش مهمی دارد. برنارد شاو نمایشنامهنویس معروف ایرلندی چنین نصیحت میکند: «با دیگران کاری نکن که آنها مجبور شوند همان کار را با تو انجام دهند. سلیقه آنها ممکن است متفاوت باشد.»
در خاتمه لازم به ذکر است در جوامعی که فساد اقتصادی پررنگ و فرهنگ و اندیشیدن کمرنگ شود، فاصله طبقاتی روز به روز بیشتر میشود، عقدههای درونی سر باز میکنند تا با سَرک کشیدن به زندگی خصوصی دیگران، دیگر آزاری را پیشه کنند. در فضای گسترده مجازی با پنهان کردن هویت بیمار خویش برای تخلیه و برونریزی هیجانات سرکوب شده و برای کسب درآمد با به گرو گرفتن آبروی دیگران برای مشتی دلار، پاکی عکس و تصویر را نیز ناپاک میکنند. آنجاست که پاپاراتزی رسانهها را تسخیر خواهد کرد و جامعهای سرخورده را به ورطه سقوط خواهد کشاند.
*منابع این مطلب در تحریریه موجود است
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه