خروج از کلیشه‌های زندگی/1

فرزندان شما همه توان نیستند!


آزاده سهرابی
روانشناس
تردیدی نیست که هر روزگاری تحمیل‌های فرهنگی خود را به انسان‌های یک جامعه خواهد داشت. یک مثال واضحش تحمیل روزگار معاصر برای والدین ایرانی است که گویی قرار است فرزندانشان را جوری بار بیاورند و رشد و پرورش دهند که تمام آنچه خود به آن نرسیده‌اند را جبران کنند. خصوصاً اگر فرزندشان، تک فرزند هم باشد. از کلاس روبیک و چرتکه تا انواع کلاس‌های ورزشی و موسیقی تا کلاس‌های تقویتی و کلاس زبان از همان کودکی بگیرید تا تلاش پدر و مادر برای وارد دانشگاه شدن فرزندشان.
کلیشه امروز زندگی فرزندان شده است از این کلاس به آن کلاس و از این شاخه به آن شاخه پریدن. اگر در این میان والدینی معتقد باشند فرزندشان باید به‌صورت طبیعی و بر اساس نیاز درونی خودش رشد کند و هر آنچه در عمل به زندگی به سمت آن گرایش پیدا می‌کند زمینه بروز توانمندی‌هایش در آن حوزه باز شود، از سمت دیگران مورد نقد قرار می‌گیرند: یعنی تا الان فرزندت را کلاس زبان نگذاشته‌ای؟ یعنی تا الان کلاس موسیقی نرفته؟ و...
جای دیگری که این کلیشه فرزندپروری امروز خودش را نشان می‌دهد در همان دوره نوجوانی و تلاش خانواده‌ها برای فرستادن بچه‌هایشان به کلاس‌های کنکور و... برای راهی دانشگاه کردنشان است؛ حتی اگر ببینند بسیاری از تحصیلکردگان جامعه بیکار هستند اما پسر جوانی که مکانیکی را بلد است الان در سن 24 سالگی ازدواج کرده و زندگی‌اش را خوب اداره می‌کند اما تحصیلات داشتن چیز دیگری است!
موضوع این کلیشه‌ها وقتی مشکل ساز می‌شود که به انبوه مشکلات روان شناختی دوره کودکی و نوجوانی می‌رسیم و می‌بینیم شمار بچه‌هایی که مشکلات اضطرابی، تیک، پرخاشگری و... دارند روز به روز نگران کننده می‌شود. بچه‌هایی که با کمال‌گرایی افراطی والدینشان بزرگ می‌شوند احساس می‌کنند توان به دوش کشیدن این همه توقع والدین را ندارند. اگر هم مقابل آن بایستند و واکنش داشته باشند تعارض والدین و فرزندان به یک عدم درک متقابل طولانی مدت مزمن ختم می‌شود.
 تصور کنید کودکی را در 8 سالگی که وقتی با درمانگرش تنها می‌شود به صدا در می‌آید که: من اصلاً دوست ندارم درس بخوانم. دوست ندارم کلاس نقاشی بروم. از ساز زدن متنفرم و...علائم این کودک چه بوده که والدینش او را راهی اتاق درمان کرده‌اند؛ ناخن جویدن و تحریک‌پذیری بالا! اگر عمیقاً به این کودک نگاه کنیم می‌بینیم اگر والدین او را راحت می‌گذاشتند او نسبت به بسیاری فعالیت‌ها علاقه دارد. واقعیت این است که کودکان انعطاف‌پذیری بالایی در یادگیری و حتی تحمل فشار محیط دارند اما اول اینکه همه کودکان چنین نیستند و دوم اینکه کودکی، نوجوانی و اوایل جوانی دوره‌های مهم رشدی است و تحولات روان شناختی وسیعی را افراد در پیش دارند که گره خوردن این تکالیف رشدی با انواع توقعات کلیشه‌ای والدین آنها را دچار سردرگمی می‌کند. کودکی که می‌خواهد بازی کند و در مسیر رشدی نیز بازی به او کمک فراوانی در قدم گذاشتن به مرحله بعدی زندگی می‌کند حالا باید ساعت‌ها تمرکز کند تا روش چرتکه و حل مکعب روبیک را یاد بگیرد تا به قول والدین نیمکره راست مغز او فعال‌تر شود و باز هم بنا به دید اشتباه والدین هوشش بالا برود! کلیشه همه‌توانی فرزندان در میان والدین امروزی غوغا می‌کند. گویی حاضر نیستند یکبار به توانایی‌ها، علائق و وجود فرزندشان نگاه کنند و آنچه هست را ببینند و بپذیرند. حالا نوجوانی را تصور کنید که می‌خواهد به فکر فرو برود، می‌خواهد با دوستانش ساعاتی را وقت بگذارد، می‌خواهد دنیا را کشف کند و اسیر کتاب‌های کمک درسی زیادی است که نمی‌داند برای چه دارد در قفس آنها اسیر می‌شود و همه از هر طرف به او می‌گویند: برای آینده ات!
اگر نگاهی عمیق‌تر به زندگی بیندازیم می‌بینیم چقدر خارج از این کلیشه‌ها هوا آزاد است و فرزندانمان می‌توانند انسان‌های بهتر و رشد یافته‌تری باشند. آنها را در کلیشه‌های ذهنی خودمان اسیر نکنیم.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7859/32/604375/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها