پرخاشگری؛ از مؤلفههای هیجانی تا شناختی/3
سرکوب احساس خشم بیشتر به پرخاشگری میرسد!
آزاده سهرابی
روانشناس
این را گوشه ذهن داشته باشید که مغز ما 3قسمتی است و یکی از بخشهای آن مغز هیجانی است که در کنار مغز منطقی و مغز خزنده 3بخش مغز را تشکیل میدهد و هر کدام جایگاهی در مغز ما دارند و مسئولیتهایی! این مهم نشان میدهد که هیجان لازمه زندگی است. اما استدلال، تفکر و کنترل هیجان رفتار نیز لازمه زندگی است.
وقتی قرار است از علت شکلگیری پرخاشگری صحبت کنیم سریع همه به سمت احساس خشم میرویم. گرچه بیشترین علت پرخاشگری بروز احساس خشم است اما پرخاشگری لزوماً در پشت سر خود احساس خشم ندارد. گاهی انسانها بهدلیل اضطراب و سرکوب احساسات دچار رفتار پرخاشگرانه میشوند. باز هم باید یادآوری کرد که احساسات محترم هستند و اگر شما فرد محترمی را نادیده بگیرید، چه احساسی پیدا خواهد کرد؟ اگر احساسات سرکوب شوند واکنش ناخودآگاه به این سرکوب، اضطرابی است که در زندگی سراغتان میآید.
در شماره گذشته این ستون درباره یکی از علتهای ساده بروز رفتار پرخاشگرانه نوشتیم که ناشی از تنظیم نبودن هیجانات بود. نگرانی یک هیجان است اما اگر شما برای نیم ساعت تأخیر فرزندتان به جای نگرانی چنان وحشتزده شوید که بر رفتار خود تسلطی نداشته باشید یعنی هیجان شما تنظیم نیست. حال به پرخاشگری بازگردیم. یکی از علتهای بروز پرخاشگری این است که میزان بروز و شدت احساس یا هیجان با رفتار متناسب نیست و علت دیگر میتواند این باشد که فرد احساس موجهی را تجربه میکند اما به شیوهای نامناسب به آن پاسخ میدهد. بگذارید همین جا شما را با انواع پرخاشگری روبهرو کنیم. شاید در تصورتان هم نباشد که «قهرکردن» یکی از متداولترین شیوههای پرخاشگری است. وقتی شما عصبانی هستید و سکوت میکنید یا کولهتان را روی دوش میاندازید و میروید، وقتی از کسی عصبانی هستید و به جای نگاه به آن احساس فرد مقابل را بلاک میکنید، اینها همه نشان میدهد روش نادرستی را برای بروز احساستان در پیش گرفتهاید. درست مثل کسی که برای بیان خشم و نارضایتیاش به تخریب فرد مقابل یا اشیا در محیط دست میزند. در هیجان 3مؤلفه شناختی، رفتاری و فیزیولوژیکی وجود دارد یعنی شما وقتی هیجانات نیرومندی را تجربه میکنید بخشی از علائم فیزیولوژیکی را در بدنتان تجربه میکنید. مثلاً ضربان قلبتان تند میشود. حافظه شما فعال میشود و تجربههای پیشین به سطح آگاهی میرسند و در این میان، کنشی کلامی یا بدنی وجود دارد اما احساس قبل از هیجان بروز میکند و اگر در همین مرحله باشد و به هیجان نرسد لزوماً ما آن احساس را در دیگری نمیتوانیم ببینیم هر چند مؤلفههای شناختی و فیزیولوژیکی را فرد تجربه میکند. پس اینجا سرکوب احساس یا تجربه ناسازگارانه هیجان میتواند دردسرساز شود و ما را به سمت مسیر پرخاشگری ببرد. هیجانات کلید مهمی برای راهنمایی انجام دادن کارها و زدن حرفها در موقعیتی است که تجربه میکنیم اما گاهی هم با خودمان میگوییم ای کاش فلان حرف یا فلان کار را نکرده بودم اما این به معنای آن نیست که هیجان داشتن غلط است چون در صورت حذف این مؤلفه از زندگی، شما فردی فاقد خوی انسانی شناخته میشوید و مهمتر اینکه یکی از قطبنماهای زندگی را از دست میدهید. همانقدر که میتوانید انتخاب کنید چه زمانی هیجانی بشوید همانقدر هم میتوانید انتخاب کنید که رفتار و گفتارتان در این مواقع چگونه باشد. مغز انسان به شکل باورنکردنی امکانات زیادی برای این کار در اختیارتان میگذارد. در روزهای بعد بیشتر دربارهاش صحبت خواهیم کرد.
روانشناس
این را گوشه ذهن داشته باشید که مغز ما 3قسمتی است و یکی از بخشهای آن مغز هیجانی است که در کنار مغز منطقی و مغز خزنده 3بخش مغز را تشکیل میدهد و هر کدام جایگاهی در مغز ما دارند و مسئولیتهایی! این مهم نشان میدهد که هیجان لازمه زندگی است. اما استدلال، تفکر و کنترل هیجان رفتار نیز لازمه زندگی است.
وقتی قرار است از علت شکلگیری پرخاشگری صحبت کنیم سریع همه به سمت احساس خشم میرویم. گرچه بیشترین علت پرخاشگری بروز احساس خشم است اما پرخاشگری لزوماً در پشت سر خود احساس خشم ندارد. گاهی انسانها بهدلیل اضطراب و سرکوب احساسات دچار رفتار پرخاشگرانه میشوند. باز هم باید یادآوری کرد که احساسات محترم هستند و اگر شما فرد محترمی را نادیده بگیرید، چه احساسی پیدا خواهد کرد؟ اگر احساسات سرکوب شوند واکنش ناخودآگاه به این سرکوب، اضطرابی است که در زندگی سراغتان میآید.
در شماره گذشته این ستون درباره یکی از علتهای ساده بروز رفتار پرخاشگرانه نوشتیم که ناشی از تنظیم نبودن هیجانات بود. نگرانی یک هیجان است اما اگر شما برای نیم ساعت تأخیر فرزندتان به جای نگرانی چنان وحشتزده شوید که بر رفتار خود تسلطی نداشته باشید یعنی هیجان شما تنظیم نیست. حال به پرخاشگری بازگردیم. یکی از علتهای بروز پرخاشگری این است که میزان بروز و شدت احساس یا هیجان با رفتار متناسب نیست و علت دیگر میتواند این باشد که فرد احساس موجهی را تجربه میکند اما به شیوهای نامناسب به آن پاسخ میدهد. بگذارید همین جا شما را با انواع پرخاشگری روبهرو کنیم. شاید در تصورتان هم نباشد که «قهرکردن» یکی از متداولترین شیوههای پرخاشگری است. وقتی شما عصبانی هستید و سکوت میکنید یا کولهتان را روی دوش میاندازید و میروید، وقتی از کسی عصبانی هستید و به جای نگاه به آن احساس فرد مقابل را بلاک میکنید، اینها همه نشان میدهد روش نادرستی را برای بروز احساستان در پیش گرفتهاید. درست مثل کسی که برای بیان خشم و نارضایتیاش به تخریب فرد مقابل یا اشیا در محیط دست میزند. در هیجان 3مؤلفه شناختی، رفتاری و فیزیولوژیکی وجود دارد یعنی شما وقتی هیجانات نیرومندی را تجربه میکنید بخشی از علائم فیزیولوژیکی را در بدنتان تجربه میکنید. مثلاً ضربان قلبتان تند میشود. حافظه شما فعال میشود و تجربههای پیشین به سطح آگاهی میرسند و در این میان، کنشی کلامی یا بدنی وجود دارد اما احساس قبل از هیجان بروز میکند و اگر در همین مرحله باشد و به هیجان نرسد لزوماً ما آن احساس را در دیگری نمیتوانیم ببینیم هر چند مؤلفههای شناختی و فیزیولوژیکی را فرد تجربه میکند. پس اینجا سرکوب احساس یا تجربه ناسازگارانه هیجان میتواند دردسرساز شود و ما را به سمت مسیر پرخاشگری ببرد. هیجانات کلید مهمی برای راهنمایی انجام دادن کارها و زدن حرفها در موقعیتی است که تجربه میکنیم اما گاهی هم با خودمان میگوییم ای کاش فلان حرف یا فلان کار را نکرده بودم اما این به معنای آن نیست که هیجان داشتن غلط است چون در صورت حذف این مؤلفه از زندگی، شما فردی فاقد خوی انسانی شناخته میشوید و مهمتر اینکه یکی از قطبنماهای زندگی را از دست میدهید. همانقدر که میتوانید انتخاب کنید چه زمانی هیجانی بشوید همانقدر هم میتوانید انتخاب کنید که رفتار و گفتارتان در این مواقع چگونه باشد. مغز انسان به شکل باورنکردنی امکانات زیادی برای این کار در اختیارتان میگذارد. در روزهای بعد بیشتر دربارهاش صحبت خواهیم کرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه