گفت وگو با یک روانشناس درباره دلایل بی رغبتی برخی از مردان به فرزندآوری
مردانی که هیچ وقت پدر نمی شوند
گروه اجتماعی/ چند سالی است که کارشناسان حوزه جمعیت از اطلاعات آماری درخصوص فرزندآوری احساس نگرانی میکنند. حالا دیگر جوانان به دلایل عدیدهای که درباره آن به تفصیل صحبت میکنیم، کمتر رغبت به تشکیل زندگی مشترک دارند و اگر هم ازدواج کنند، به فکر بچهدار شدن نمیافتند. خیلی از مردان هم در سنین بالا ازدواج میکنند و به قول معروف نمیخواهند فرزندشان برای آنها زنگوله پای تابوت باشد و هیچوقت طعم پدر شدن را نمیچشند. در زمانهای قدیم بهصورت خودکار جوانان در یک سن خاص ازدواج کرده و در همان ماههای اولیه بعد از ازدواج هم اقدام به فرزندآوری میکردند، اما حالا جز در مواردی نامعدود و خاص این اتفاق نمیافتد و افراد جامعه، خود را ملزم میکنند از بسیاری جهات به مقوله فرزندآوری نگاه کنند، مواردی مانند استقلال مالی، داشتن مسکن، شغل و درآمد مناسب و نمونههایی از این دست، از این قشر از افراد که بگذریم خیلیها هم ترس از مسئولیتپذیری دارند و سالهای تجرد آنها آنقدر طولانی شده که دیگر عادت به مسئولیتپذیری ندارند و ترسی نهفته در وجودشان، اجازه نمیدهد که حتی پس از ازدواج اقدام به فرزندآوری کنند. بر اساس آمارهایی که مرکز پژوهشهای جمعیتشناسی کشور منتشر کرده است، در حال حاضر ۳۵ درصد جمعیت جوان کشور مجرد هستند یا هرگز ازدواج نکردهاند و ۱.۲ درصد بدون همسر در اثر طلاق و یک درصد بدون همسر در اثر فوت هستند. طبق آمارهای بررسی شده حدود ۵ درصد از زنان و ۴ درصد از مردان در کشور به تجرد قطعی رسیدهاند و در نتیجه صاحب فرزند هم نمیشوند. در این میان شمار زیادی از مردانی هم که ازدواج کردهاند، تمایلی به فرزندآوری ندارند و هیچ وقت پدر نمیشوند. درحال حاضر چنین مردان متأهلی آماری معادل 20.4 درصد را به خود اختصاص دادهاند و میتوان گفت که از هر دو مرد متأهل ایرانی یک نفر بیفرزند یا در نهایت صاحب یک فرزند است.
فرشاد رضایی، روانشناس در خصوص مردانی که هیچگاه طعم پدر بودن را نمیچشند، به «ایران» میگوید: این موضوع، تکمتغیری نیست و برآمده از اقتصاد و همچنین تجربههایی است که مردان در سنین کودکی خود داشته اند. در کنار این موارد، متغیرهای روانشناسی هم وجود دارد. با دیدگاهی روانشناسانه، همه موجودات به دو پدیده نیاز دارند؛ اولی حفظ بقا و دیگری تکثیر ژن. برای حفظ بقا، انسانها به کارکردن و کسب درآمد نیاز دارند و در مورد موضوع دوم هم همه موجودات برای تکثیر ژن خود دست به یافتن جفت میزنند، این در حالی است که درخصوص انسانها، به هزینهبر بودن آن هم فکر میشود، یعنی برخی این تصور را دارند که هزینههای فرزندآوری آن هم نه فقط هزینههای اقتصادی بلکه در دیگر موارد هم بالا بوده و تا آخر عمر آنها را درگیر خود میکند تا جایی که عدهای معتقدند، میتوانند در صورت نبود رضایت، از زن خود جدا شوند اما فرزند را نمیتوان طلاق داد و مسئولیتهایی هم که به همراه دارد، تا آخر عمر باقی خواهد ماند.
او در ادامه اضافه میکند: برخی هم تجربههای تلخی از دوران کودکی خود دارند و میگویند، نمیخواهند که فرزندانشان هم آن تجربههای تلخ را داشته باشند و تا همه ابعاد زندگی آنها به بهترین شکل ممکن تکمیل نشده خیال بچهدار شدن هم نمیکنند. این دسته از افراد به گونهای کمالگرایانه تفکر میکنند و دوست ندارند، صاحب فرزند شوند. درخصوص مباحث اجتماعی در این حوزه میتوان گفت که مردان با پدیدهای به نام عدم قطعیت والدین مواجه هستند و به نوعی با قضیه تکاملی درگیر هستند. شنیدهها در مشاورهها حاکی از این است که افزایش میزان خیانتها هم سبب سلباعتماد شده و نه تنها در تصمیمگیری برای ازدواج اختلال ایجاد کرده، بلکه در فرزندآوری هم افراد را دچار شک میکند.
رضایی به ترس دیگری که مردان بیفرزند با آن درگیر هستند، اشاره کرده و توضیح میدهد: آیندهای که قابل پیشبینی نیست هم در این خصوص اهمیت بالایی دارد. بسیاری از افراد تمایل دارند فردای آنها قابل پیشبینی باشد و در صورتی که نتوانند آینده را پیشبینی کنند، مضطرب میشوند و همین امر ممکن است دایره ارتباطات آنها را کم یا حذف کند. از سوی دیگر نمیتوانیم بگوییم که هر مردی که پدر نشده مسئولیتپذیر نیست، اتفاقاً میتواند برعکس هم باشد، برخی از افراد به دلیل مسئولیتپذیری بالایی که دارند، ترس از کامل نبودن داشته و این ترس مانع از فرزندآوری برخی مردان متأهل میشود. به عنوان نمونه این قبیل مردان میکوشند تا هم به لحاظ اقتصادی و هم در سطح اجتماعی، فرهنگی و درکل تمامی سطوح، جایگاه بینقص و کاملی داشته باشند و میخواهند به عنوانی پدری کاملاً نمونه ایفای نقش کنند، درغیراین صورت، خود را لایق پدر شدن نمیدانند. دستیابی به این هدف غایی هم به اندازهای سخت و نفسگیر و گاهی زمانبر است که کلاً سبب میشود به آمار پدران بیفرزند بیش از پیش افزوده شود. در واقع این افراد یا به آن اندازه که تمایل دارند، نمیتوانند موفق عمل کنند و هیچگاه خود را در جایگاه بهترین پدر نمیبینند و یا اینقدر دیر به هدف خود میرسند که دیگر از زمان فرزندآوری آنها گذشته است. در نهایت معتقدم که باید پژوهشهای بیشتری در این زمینه صورت بگیرد و با تکمیل اطلاعات بیشتر بتوان تصمیمهای درستتری برای حل این آسیب گرفت. قطعاً ارائه آمارهای بهروز شده و تحقیقات گسترده در میان اقشار مختلف جامعه به صورت کلان میتواند در این قضیه بسیار کارآمد و کمککننده باشد.
فرشاد رضایی، روانشناس در خصوص مردانی که هیچگاه طعم پدر بودن را نمیچشند، به «ایران» میگوید: این موضوع، تکمتغیری نیست و برآمده از اقتصاد و همچنین تجربههایی است که مردان در سنین کودکی خود داشته اند. در کنار این موارد، متغیرهای روانشناسی هم وجود دارد. با دیدگاهی روانشناسانه، همه موجودات به دو پدیده نیاز دارند؛ اولی حفظ بقا و دیگری تکثیر ژن. برای حفظ بقا، انسانها به کارکردن و کسب درآمد نیاز دارند و در مورد موضوع دوم هم همه موجودات برای تکثیر ژن خود دست به یافتن جفت میزنند، این در حالی است که درخصوص انسانها، به هزینهبر بودن آن هم فکر میشود، یعنی برخی این تصور را دارند که هزینههای فرزندآوری آن هم نه فقط هزینههای اقتصادی بلکه در دیگر موارد هم بالا بوده و تا آخر عمر آنها را درگیر خود میکند تا جایی که عدهای معتقدند، میتوانند در صورت نبود رضایت، از زن خود جدا شوند اما فرزند را نمیتوان طلاق داد و مسئولیتهایی هم که به همراه دارد، تا آخر عمر باقی خواهد ماند.
او در ادامه اضافه میکند: برخی هم تجربههای تلخی از دوران کودکی خود دارند و میگویند، نمیخواهند که فرزندانشان هم آن تجربههای تلخ را داشته باشند و تا همه ابعاد زندگی آنها به بهترین شکل ممکن تکمیل نشده خیال بچهدار شدن هم نمیکنند. این دسته از افراد به گونهای کمالگرایانه تفکر میکنند و دوست ندارند، صاحب فرزند شوند. درخصوص مباحث اجتماعی در این حوزه میتوان گفت که مردان با پدیدهای به نام عدم قطعیت والدین مواجه هستند و به نوعی با قضیه تکاملی درگیر هستند. شنیدهها در مشاورهها حاکی از این است که افزایش میزان خیانتها هم سبب سلباعتماد شده و نه تنها در تصمیمگیری برای ازدواج اختلال ایجاد کرده، بلکه در فرزندآوری هم افراد را دچار شک میکند.
رضایی به ترس دیگری که مردان بیفرزند با آن درگیر هستند، اشاره کرده و توضیح میدهد: آیندهای که قابل پیشبینی نیست هم در این خصوص اهمیت بالایی دارد. بسیاری از افراد تمایل دارند فردای آنها قابل پیشبینی باشد و در صورتی که نتوانند آینده را پیشبینی کنند، مضطرب میشوند و همین امر ممکن است دایره ارتباطات آنها را کم یا حذف کند. از سوی دیگر نمیتوانیم بگوییم که هر مردی که پدر نشده مسئولیتپذیر نیست، اتفاقاً میتواند برعکس هم باشد، برخی از افراد به دلیل مسئولیتپذیری بالایی که دارند، ترس از کامل نبودن داشته و این ترس مانع از فرزندآوری برخی مردان متأهل میشود. به عنوان نمونه این قبیل مردان میکوشند تا هم به لحاظ اقتصادی و هم در سطح اجتماعی، فرهنگی و درکل تمامی سطوح، جایگاه بینقص و کاملی داشته باشند و میخواهند به عنوانی پدری کاملاً نمونه ایفای نقش کنند، درغیراین صورت، خود را لایق پدر شدن نمیدانند. دستیابی به این هدف غایی هم به اندازهای سخت و نفسگیر و گاهی زمانبر است که کلاً سبب میشود به آمار پدران بیفرزند بیش از پیش افزوده شود. در واقع این افراد یا به آن اندازه که تمایل دارند، نمیتوانند موفق عمل کنند و هیچگاه خود را در جایگاه بهترین پدر نمیبینند و یا اینقدر دیر به هدف خود میرسند که دیگر از زمان فرزندآوری آنها گذشته است. در نهایت معتقدم که باید پژوهشهای بیشتری در این زمینه صورت بگیرد و با تکمیل اطلاعات بیشتر بتوان تصمیمهای درستتری برای حل این آسیب گرفت. قطعاً ارائه آمارهای بهروز شده و تحقیقات گسترده در میان اقشار مختلف جامعه به صورت کلان میتواند در این قضیه بسیار کارآمد و کمککننده باشد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه