دگرگونی جمعیت و فرهنگ آینده


محمد زینالی اُناری
جامعه‌شناس
 وقتی جامعه با رخدادی روبه‌رو می‌شود که به صورت زیرپوستی برای آن چالش ایجاد کرده، در صورتی می‌تواند راهی برای حل آن بجوید که جامعه‌ای زنده و خلاق باشد. مخصوصاً وقتی آن رخداد نه یک حادثه‌ طبیعی، که برخاسته از درون سامان اجتماعی باشد. اما جامعه زمانی می‌تواند روی این مسأله متمرکز شود که از آن حالت زیرپوستی بیرون آمده یا با دیده شدن نشانه‌های متعدد بیماری توسط افراد نکته سنج، خیلی زود از سرطانی شدن مسأله جلوگیری شود.
متأسفانه به دلیل نوع تحولات جامعه ایرانی، بسیاری از مسائل اجتماعی پس از وقوع برملا می‌شوند و بویژه اینکه پس از این حالت هم نوع و جنس بیماری به‌خوبی تشخیص داده نمی‌شود. در حالی که یک مسأله اجتماعی اگر زود تشخیص داده نشده و به روشنی طرح نشود، جامعه چالش اساسی با آن خواهد داشت و به بیانی می‌توان گفت جامعه با آن مسأله گره می‌خورد و زندگی با مسأله به بخشی از زیست اجتماعی و فردی مردم تبدیل می‌شود. در نتیجه بخشی از مردم درگیر این مسأله شده و جامعه را همیشه با هزینه‌های حمایتی و عوارض سیاسی این مسائل درگیر می‌کند.
بحران جمعیت یکی از مسائلی است که گروه‌های تخصصی و افراد نکته سنج، بویژه جمعیت‌شناسان و اقتصاددانان، بموقع آن را گوشزد کرده‌اند و چنان که مشخص شده از «عدم مشارکت» بخشی از مردم در تشکیل خانواده و باروری هم سخن به میان آمده است. تا اینجا نشانه‌های وجود یک مسأله مشخص شده است، یعنی عوارض بیماری یک به یک مورد توجه قرار می‌گیرند. اما موضوع چنان که باید واضح نشده که بتوان مسأله را طرح کرد. بلکه ممکن است مسأله به صورت شتاب‌آلودی تبیین شود که چه بسا حتی هزینه‌گذاری روی حل آن هم چاره‌ای از کار جامعه نگشاید؛ جامعه ایرانی دردسری این چنین را در طرح‌ها و برنامه‌های متعدد مسأله‌ اعتیاد چشیده است.
در تبیین اینکه عوارض کاهش جمعیت دیده می‌شود، خاص اینکه بخشی از اعضای جامعه در این خصوص مشارکت نمی‌کنند، چگونه می‌توان صحبت کرد؟ در همین‌جا منطق عجله و اضطراب که بخشی از فرایند هر بیماری‌ای است و در بیماری‌های جسمانی آن را بسیار واضح می‌بینیم به سراغ جامعه آمده و زود قالب یک مسأله سرهم شده و این‌گونه عنوان می‌شود که «جامعه‌ ایرانی دچار عارضه‌ کاهش جمعیت یا عارضه‌هایی چون عدم فرزند‌آوری و تجرد قطعی شده است». این در حالی است که ما عوارض را با عجله جای مسأله گذاشته و با سروصدای زیادی هم طرح و هم حل مسأله را تمام کرده‌ایم. دلیل این هم آن است که گروهی از افراد دغدغه‌مند با حساس شدن بر سر این موضوع و احضار جامعه به تفکر، آن را متوجه این موضوع می‌کنند.
زیستن و باروری در ایران، در دوره‌ صد سال اخیر موضوع یک دگرگونی اساسی بوده و به دلیل محدود بودن عمر فکری افراد به بازه‌ای در حدود یک سوم آن، مسأله را در محدوده‌ سرگذشت خود مورد توجه قرار می‌دهند و به مسأله‌ای که در این دوره شکل گرفته دقت نمی‌کنند. به صورت واضح‌تر، بسیاری از افراد دغدغه‌مند، مسأله‌ای تاریخی را به صورت غیرتاریخی و مقطعی مطرح می‌کنند. چرا که با تغییر ذائقه در روح زندگی در طول دوره‌ زمانی یک دگرگونی رخ داده ولی به دلیل پدیداری تدریجی نسل‌ها، ناگهان از زیر پوست واقعیت سر بر می‌آورد. در اینجا اخبار زیادی در مورد مسائل اجتماعی به گوش می‌رسد؛ از خودکشی و افسردگی گرفته تا خیانت، طلاق و تجرد قطعی که از عوارض وجود یک مسأله می‌گویند.
یکصد سال پیش که بهداشت، آموزش و مشارکت سیاسی عموم مردم در حد و حدود امروزی وجود نداشت، چرخه‌ معیشتی زندگی‌ این بود که زنان و فرزندان متعدد و خانواده‌های کثیرالاولاد ارزش باشند و فرزندان زیاد در بستر زندگی روستایی سودمند هم بودند. اما در عرض این صد سال که حتی در شهرهای پرت و دورافتاده‌ آن زمان که تبعیدگاهی بیش نبودند، زندگی‌ کلانشهری با بیمارستان و مدرسه و امثالهم دود و ترافیک به راه افتاده و دیگر خانواده‌ها توان زندگی با کنتور صد سال پیش را ندارند. اما عوارضی هم که دیده می‌شود نشان از این دارد که عمدتاً به دلیل طرح مسأله‌های عجولانه و مضطرب ساماندهی مجددی که در هر دگرگونی‌ای ضروری است، در جامعه ایرانی رخ نداده است.
‌باید گفت که متافیزیک یا نظام معنایی زیست ایرانی در این صد سال دچار فروپاشی شده و متافیزیک جدیدی در آن بنیان نگرفته است؛ ارزش‌های گذشته رنگ باخته اما ارزش‌های جدید در این متافیزیک برنخاسته‌اند. چه اینکه به سبب روزمره و درمانی شدن طرح و حل مسائل اجتماعی و وقوع برخی شکاف‌های سیاسی و اجتماعی توافقی برای برساختن نظام معنایی و ارزش‌های نمادین شکل گرفته است. به بیان دیگر، تعریف الگویی از زیست ایرانی بر‌اساس مقتضیات توأم «برآمده از واقعیت اجتماعی» و «نظام اخلاقی»، و وارد کردن آن در متن زندگی روزمره نیازمند حداقلی از توافقات کلی است که بر شکاف‌های سیاسی و اجتماعی رجحان داشته و همه‌ شکل‌های زندگی را در خود دیده باشد. مثال باارزش این است که همان‌طور که هر گونه خطری برای تمامیت ملی در جلب سریع‌الهنگام مشارکت همه‌ گروه‌های سیاسی به وفاق جمعی ضرورت دارد، تبیین چشم‌انداز کلی برای طراحی نظام معنایی زندگی و بقای جمعیت ایرانی نیز کم از این ضرورت نیست. آن‌گاه، طرح مسأله‌ها وقتی با قصد هدایت این تحولات برای برساختن یک نظم فرهنگی جدید رخ دهد، ممکن است بتواند به جای تبدیل شدن به یک مسأله‌ گره‌خورده به روزمرگی اجتماع و افراد، به مسأله‌ای قابل حل با مشارکت جمعی تبدیل شود.
حال که سخن از فهم و تبیین تاریخی دگرگونی و بازسامان دادن آینده‌ متافیزیک و نظام معنایی جامعه ایرانی به میان آمد، ذکر یک نکته‌ اساسی خالی از نفع نیست: یکی از ویژگی‌های دگرگونی‌های معاصر در جامعه ایرانی، همچون بسیاری از جوامع دیگر، واقعیتی چون ناهمسانی انسانی و شکل‌گیری تکثر در شکل زیست و باروری است. بازساماندهی فرهنگ آینده نیازمند طرح و تبیین مسائل خود در بستر چنین تکثری است که بتواند متناسب با توانایی هر فرد و گروهی از آن مشارکت بجوید و البته زمینه‌های لازم برای این مشارکت را میسر کند. برای سازنده بودن یک فعالیت فکری و سیاستی در قالب طرح و حل مسأله، نیازمند فهم واقعیت‌ها و مقتضیاتی هستیم که نه صرفاً امروز، بلکه حتی مردم آینده در جریان زیستن و باروری با آن درگیر خواهند بود. بعد از این واقعیت‌ها است که می‌توان به سیاست‌های رفاهی و شرایطی اندیشید که مشارکت جمعی مردم را برای ارزش‌های فرهنگ آینده که زیستن و باروری از بنیادی‌ترین آنها خواهد بود، جلب کند.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7867/23/605739/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها