بحران آلودگی هوا چقدر منشأ فرهنگی دارد؟
التهاب زیر پوست طبیعت
دکتر جبار رحمانی
جامعهشناس و عضو شورای انسان شناسی و فرهنگ
1 در سالهای اخیر، آلودگیهای هوا و دیگر بحرانهای زیستمحیطی، به بخشی ثابت و حتی عادی و جاری از زندگی ما بدل شدهاند، نه تنها کم نشدهاند گویی هر روز در مقیاس بروزشان، جدیدتر و بزرگتر هم میشوند. دلایل بسیاری برای این وضعیت وجود دارد؛ دلایلی که در عملکرد ما ریشه دارند، هم عملکرد نظام حکمرانی و هم عملکرد مردم. آنچه که در این میان اهمیت دارد، نحوه سبک زندگی ما در دهههای اخیر است که منجر به زنجیره وسیعی از آلودگیها در زیست جهان طبیعی و فرهنگی ما شده است.ریشههای این مسأله، تا حدی در جهانبینی ما و نظام ارزشهای فرهنگی ما نهفته است. آنچه در زندگی مدرن ما، به عنوان یک مفروض مهم در نظر گرفته شده، تفکیک «طبیعت» از «انسان» است. به همین دلیل، طبیعت به عنوان «مادهای در خدمت انسان» تعریف شده که تلاش ما انسانها هم برای بهرهبرداری هر چه وسیعتر از آن است. نظم حکمرانی به دنبال استفاده حداکثری از منابع طبیعی است، بیآنکه نگران پیامدهای آن باشد (در این باره اگر به سرنوشت منابع آب و خاک و جنگل و منابع انرژی و... در دهههای اخیر توجه کنیم، شواهد بسیاری بر این میل به استثمار هرچه بیشتر منابع طبیعی و منابع انرژی دیده میشود).
2 از سوی دیگر، مسئولیتپذیری ما نسبت به فعالیتها و سیاستهایی که در قبال خودمان و حتی در قبال طبیعت داریم، فراموش شده است. همه چیز در ذیل «سیاست مصلحت» برای تأمین نیازهای فوری انسانها و جامعه مصرف میشود. نتیجه این روند، زنجیرهای از پیامدها و آثار مخربی است که در عرصه زیستمحیطی دیده میشود. در این میان، آلودگی هوا را میتوان به طور خاص در نظر گرفت؛ آنچه که حاصل الگوهای حمل و نقل، سرمایش و گرمایش، مصرف مواد مصنوعی (حاصل از فعالیتهای مصرف سوخت در تأمین آنها) و به طور خلاصه، حاصل سبک زندگی ماست، وضعیت اسفبار زیستمحیطی را برای ما رقم زدهاست. نتیجهاش آن شده که برخی آمارها، از مرگ حدود 30 هزار ایرانی به خاطر آلودگی هوا خبر میدهند!
آمارهای مرگ و میر و سایر هزینههای آلودگیهای محیط زیستی، بیانگر وضعیت بغرنجی است که نشان از عدم تمایل ما در اصلاح وضع موجود دارد. شاید عدد 30 هزار نفر در سال برای برخی سیاستگذاران محیط زیست چندان مهیب نباشد، اما اگر آن را در توالی چندین سال و چندین دهه در نظر بگیریم، با یک فاجعه بزرگ انسانی مواجه میشویم. از این رو، مسأله آلودگی هوا، بخشی از یک جریان یا فرایند بزرگ در زندگی ما ایرانیان است که میتوان آن را سبک زندگی مخرب دانست؛ سبک زندگی که نه تنها پایدار نیست، بلکه بیتوجه نسبت به پیامدهای بومشناختی رویههایش است و مسئولیتی هم در قبال این جریان گسترده تخریب منابع ندارد. بحرانهای محیط زیستی از جمله بحران آلودگی هوا، بیش از همه سویههای داخلی دارد و حاصل عملکرد مردم و حکمرانی در کلیت آن است، به عنوان مثال در کشوری که منابع گستردهای از انرژیهای تجدیدپذیر دارد، حجم بالای سوخت مازوت در سالهای اخیر، بخشی از این نوع حکمرانی غیرمسئولانه نسبت به محیط زیست است. در این شرایط به نظر میرسد، منطق اصلی تدبیر امور، گذر زمان و اولویتهای موقتی با هزینه منافع و منابع پایدار کشور است. به همین سبب، حل بحرانهای محیط زیستی، قبل از هر چیز، نیازمند بازتعریف رابطه ما با خودمان و همچنین طبیعت است. طبیعت، نه به مثابه منبع استخراج، بلکه به مثابه بستر زندگی و کلیتی که ما نیز بخشی از آن هستیم، مد نظر است. از این منظر، این بازتعریف رابطه انسان و طبیعت، همراه با نوعی مسئولیتپذیری در الگوهای رفتاری فردی و نهادی در جامعه ما میتواند زمینهساز تغییراتی باشد که در بلند مدت، منجر به کاهش آلودگیها و هزینههای مستقیم و غیرمستقیم آن شود.
3 اقتصاد سیاسی ما در دهههای اخیر به سویی رفته است که رکن اصلی آن استثمار همهجانبه منابع طبیعی از نفت و گاز گرفته تا آب و خاک و هوا است. ریزگردهایی که نتیجه عملکرد ما در مدیریت منابع آبی است، آلودگیهایی که ناشی از مصرف بیرویه سوختهای فسیلی است و در سالهای اخیر که مصرف مازوت هم به آنها اضافه شده است، و بیتوجهی به پیامدهای بومشناختی فعالیتهای ما، در نهایت منجر به این موقعیت بغرنج شده است؛ موقعیتی که مستلزم بازاندیشی اساسی در سبک زندگی، سبک حکمرانی و نظام فرهنگی ما است. در غیر این صورت هزینه این بیتوجهیها، در خطر افتادن جان هزاران انسان است. کافی است در ذهنمان تصور کنیم که روزانه بطور تقریبی و میانگین، صد نفر قربانی هوای آلوده در ایران میشوند؛ این فرایند نه برای یک مدت کوتاه، که برای سالهای سال است که جریان دارد و جریان خواهد داشت. این به معنای یک فاجعه انسانی آرام و بیصدا است.
4 اما برای حل این بحران چه باید کرد، چه مقولهای را باید محور بازاندیشی در این سیر و روال جاری زندگی کرد تا بتوان مسیر بحرانساز و فاجعهآفرین را اندکی تغییر داد؛ ایده محوری من در این نوشتار، احیا و محوریتبخشی به مفهوم «مسئولیت فردی و جمعی» در قبال زندگی و محیط زیست است. این مسئولیتپذیری نه تنها در قبال سایر انسانها، بلکه در قبال طبیعت هم است. طبیعت امری بیرونی و بیگانه از ما نیست، انسانها در قلمرو طبیعت هستند و زندگی میکنند. در این معنا، طبیعت، محیطی است که فرهنگ ما در آن متجلی شده و استقرار یافته است. بازاندیشی مسئولانه در زندگی خودمان، ریشه در شرایطی دارد که نه تنها به پیامدهای رفتار خودمان نسبت به دیگران و طبیعت باید حساس باشیم، بلکه باید متعهدانه و مسئولانه در قبال اصلاح وضع موجود و فرایندهای مخربی که در زندگی ما هستند، بکوشیم. به عبارت دیگر، باید در دو جهت مسئولیتپذیری در «میان مردم» و «نظام حکمرانی» ما وجود داشته باشد: جبران خطاهای گذشته و خسارتهایی که ایجاد کردهایم و جلوگیری از ادامه رویههای غلط که پیامدهای مخربی برای آینده منابع طبیعی خواهند داشت. آلودگی هوا، محیط زیست و...نشانه زندگی آلوده و اقتصاد آلوده ما است. برای پاک شدن هوا، باید شیوههای زندگی ما و شیوههای فکر و عمل ما هم پاک باشند.
جامعهشناس و عضو شورای انسان شناسی و فرهنگ
1 در سالهای اخیر، آلودگیهای هوا و دیگر بحرانهای زیستمحیطی، به بخشی ثابت و حتی عادی و جاری از زندگی ما بدل شدهاند، نه تنها کم نشدهاند گویی هر روز در مقیاس بروزشان، جدیدتر و بزرگتر هم میشوند. دلایل بسیاری برای این وضعیت وجود دارد؛ دلایلی که در عملکرد ما ریشه دارند، هم عملکرد نظام حکمرانی و هم عملکرد مردم. آنچه که در این میان اهمیت دارد، نحوه سبک زندگی ما در دهههای اخیر است که منجر به زنجیره وسیعی از آلودگیها در زیست جهان طبیعی و فرهنگی ما شده است.ریشههای این مسأله، تا حدی در جهانبینی ما و نظام ارزشهای فرهنگی ما نهفته است. آنچه در زندگی مدرن ما، به عنوان یک مفروض مهم در نظر گرفته شده، تفکیک «طبیعت» از «انسان» است. به همین دلیل، طبیعت به عنوان «مادهای در خدمت انسان» تعریف شده که تلاش ما انسانها هم برای بهرهبرداری هر چه وسیعتر از آن است. نظم حکمرانی به دنبال استفاده حداکثری از منابع طبیعی است، بیآنکه نگران پیامدهای آن باشد (در این باره اگر به سرنوشت منابع آب و خاک و جنگل و منابع انرژی و... در دهههای اخیر توجه کنیم، شواهد بسیاری بر این میل به استثمار هرچه بیشتر منابع طبیعی و منابع انرژی دیده میشود).
2 از سوی دیگر، مسئولیتپذیری ما نسبت به فعالیتها و سیاستهایی که در قبال خودمان و حتی در قبال طبیعت داریم، فراموش شده است. همه چیز در ذیل «سیاست مصلحت» برای تأمین نیازهای فوری انسانها و جامعه مصرف میشود. نتیجه این روند، زنجیرهای از پیامدها و آثار مخربی است که در عرصه زیستمحیطی دیده میشود. در این میان، آلودگی هوا را میتوان به طور خاص در نظر گرفت؛ آنچه که حاصل الگوهای حمل و نقل، سرمایش و گرمایش، مصرف مواد مصنوعی (حاصل از فعالیتهای مصرف سوخت در تأمین آنها) و به طور خلاصه، حاصل سبک زندگی ماست، وضعیت اسفبار زیستمحیطی را برای ما رقم زدهاست. نتیجهاش آن شده که برخی آمارها، از مرگ حدود 30 هزار ایرانی به خاطر آلودگی هوا خبر میدهند!
آمارهای مرگ و میر و سایر هزینههای آلودگیهای محیط زیستی، بیانگر وضعیت بغرنجی است که نشان از عدم تمایل ما در اصلاح وضع موجود دارد. شاید عدد 30 هزار نفر در سال برای برخی سیاستگذاران محیط زیست چندان مهیب نباشد، اما اگر آن را در توالی چندین سال و چندین دهه در نظر بگیریم، با یک فاجعه بزرگ انسانی مواجه میشویم. از این رو، مسأله آلودگی هوا، بخشی از یک جریان یا فرایند بزرگ در زندگی ما ایرانیان است که میتوان آن را سبک زندگی مخرب دانست؛ سبک زندگی که نه تنها پایدار نیست، بلکه بیتوجه نسبت به پیامدهای بومشناختی رویههایش است و مسئولیتی هم در قبال این جریان گسترده تخریب منابع ندارد. بحرانهای محیط زیستی از جمله بحران آلودگی هوا، بیش از همه سویههای داخلی دارد و حاصل عملکرد مردم و حکمرانی در کلیت آن است، به عنوان مثال در کشوری که منابع گستردهای از انرژیهای تجدیدپذیر دارد، حجم بالای سوخت مازوت در سالهای اخیر، بخشی از این نوع حکمرانی غیرمسئولانه نسبت به محیط زیست است. در این شرایط به نظر میرسد، منطق اصلی تدبیر امور، گذر زمان و اولویتهای موقتی با هزینه منافع و منابع پایدار کشور است. به همین سبب، حل بحرانهای محیط زیستی، قبل از هر چیز، نیازمند بازتعریف رابطه ما با خودمان و همچنین طبیعت است. طبیعت، نه به مثابه منبع استخراج، بلکه به مثابه بستر زندگی و کلیتی که ما نیز بخشی از آن هستیم، مد نظر است. از این منظر، این بازتعریف رابطه انسان و طبیعت، همراه با نوعی مسئولیتپذیری در الگوهای رفتاری فردی و نهادی در جامعه ما میتواند زمینهساز تغییراتی باشد که در بلند مدت، منجر به کاهش آلودگیها و هزینههای مستقیم و غیرمستقیم آن شود.
3 اقتصاد سیاسی ما در دهههای اخیر به سویی رفته است که رکن اصلی آن استثمار همهجانبه منابع طبیعی از نفت و گاز گرفته تا آب و خاک و هوا است. ریزگردهایی که نتیجه عملکرد ما در مدیریت منابع آبی است، آلودگیهایی که ناشی از مصرف بیرویه سوختهای فسیلی است و در سالهای اخیر که مصرف مازوت هم به آنها اضافه شده است، و بیتوجهی به پیامدهای بومشناختی فعالیتهای ما، در نهایت منجر به این موقعیت بغرنج شده است؛ موقعیتی که مستلزم بازاندیشی اساسی در سبک زندگی، سبک حکمرانی و نظام فرهنگی ما است. در غیر این صورت هزینه این بیتوجهیها، در خطر افتادن جان هزاران انسان است. کافی است در ذهنمان تصور کنیم که روزانه بطور تقریبی و میانگین، صد نفر قربانی هوای آلوده در ایران میشوند؛ این فرایند نه برای یک مدت کوتاه، که برای سالهای سال است که جریان دارد و جریان خواهد داشت. این به معنای یک فاجعه انسانی آرام و بیصدا است.
4 اما برای حل این بحران چه باید کرد، چه مقولهای را باید محور بازاندیشی در این سیر و روال جاری زندگی کرد تا بتوان مسیر بحرانساز و فاجعهآفرین را اندکی تغییر داد؛ ایده محوری من در این نوشتار، احیا و محوریتبخشی به مفهوم «مسئولیت فردی و جمعی» در قبال زندگی و محیط زیست است. این مسئولیتپذیری نه تنها در قبال سایر انسانها، بلکه در قبال طبیعت هم است. طبیعت امری بیرونی و بیگانه از ما نیست، انسانها در قلمرو طبیعت هستند و زندگی میکنند. در این معنا، طبیعت، محیطی است که فرهنگ ما در آن متجلی شده و استقرار یافته است. بازاندیشی مسئولانه در زندگی خودمان، ریشه در شرایطی دارد که نه تنها به پیامدهای رفتار خودمان نسبت به دیگران و طبیعت باید حساس باشیم، بلکه باید متعهدانه و مسئولانه در قبال اصلاح وضع موجود و فرایندهای مخربی که در زندگی ما هستند، بکوشیم. به عبارت دیگر، باید در دو جهت مسئولیتپذیری در «میان مردم» و «نظام حکمرانی» ما وجود داشته باشد: جبران خطاهای گذشته و خسارتهایی که ایجاد کردهایم و جلوگیری از ادامه رویههای غلط که پیامدهای مخربی برای آینده منابع طبیعی خواهند داشت. آلودگی هوا، محیط زیست و...نشانه زندگی آلوده و اقتصاد آلوده ما است. برای پاک شدن هوا، باید شیوههای زندگی ما و شیوههای فکر و عمل ما هم پاک باشند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه