نمایشی قدیمی با بازیگرانی قدیمی
احمد شاکری نویسنده و منتقد ادبی ایرانی و روزنامهنگار است و از آن دست متفکرانی که درس حوزه خوانده و در موضوعات مشخص، رویکردها و نظریات بیپردهای ارائه کرده و میکند. شاکری که سخت به ادبیات و هنر متعهد از شعر و داستان تا فیلم و تئاتر و موسیقی معتقد است در گفتوگو با «ایران» از تحریم بسیاری از هنرمندان روسی توسط امریکاییها حرف میزند. او در بخشی از گفتوگوی خود این قضیه را «رو شدن میل و فکر اصلی کشوری میداند که خود را مهد دموکراسی میداند.» و میگوید:« سالها بر این طبل کوبیده میشد که ادبیات و هنر، حال هر حوزهای از هنر، یک ذات و معنی مستقل است و نمیشود آن را با چیزها و سویهها و نظریههای دیگری از قبیل نظریات سیاسی ادغام کرد و صدای این طبل اتفاقاً از طرف طبالان آن مدام به گوش میرسید که ادبیات و هنر به هیچ چیز متعهد نیست. البته تعاریف همه اینها تعاریفی گسترده است و وقت بسیاری نیاز است تا اول بیاییم تعریف و تبیین کنیم که اصلاً تعهد چیست و به چه معنی است و بعد بیاییم بگوییم این تعهد به چه چیز خواهد بود و این ارتباطاش خوب است یا نه.»فکر میکنید این نگاه چقدر توانست جریانسازی کند یا چقدر موفق بود: «به عقیده من در تمام ادواری که بر این بوق دمیده میشد کسانی هم بودند و آمدند و طوری جریانسازی کردند که یکسره این نظریه را با تمام خدم و حشماش منکوب کردند. آنها که باور داشته و دارند که هیچ ساختی از هنر نمیتواند از مضمون جدا باشد و هیچ مضمونی نیست که از تعهد به هر چیز اصل و نسبدار و با ریشه امتناع کند. کدام شعر و ادبیات و تئاتر و فیلمی است که کسی بتواند بگوید فاقد هر گونه نظر، ایده و اندیشهای است و این اندیشه را مگر میشود تعهد نام نگذاشت. با این همه داعیان بیمعنی و پیام و تعهد بودن هنر و ادبیات در وجه دیگر، یا روی دیگر سکهشان همیشه نشان دادهاند که اتفاقاً کاملاً اهل سیاست هستند و ادبیات و هنر و... را صرفاً در قاب و قالب و عیار سیاست میبینند.»
نمونههایش را میشود در جشنوارههای مختلف خارجی دید؟ «بله دقیقاً. شما نگاه کنید به جشنوارههای مختلف دنیا از اسکار تا نوبل ادبیات، ببینید چقدر آمیخته به سیاست و سیاستزدگی هستند یا در مورد اخیر، بحران بین روسیه و اوکراین هنرمندان، کتابها و اجراهایشان را مثلاً تحریم میکنند. خب خندهدار است که بعد از قرنها کشوری که خودش را مهد دموکراسی میداند، میآید و تدریس آثار داستایوفسکی را ممنوع میکند. مگر هنر که قرار بود به قول این حضرات، متعهد و سیاسی نباشد، چه حرکت و پیام مهمی خواهد داشت برای مردم که آن را ممنوع میکنید. پس این فقط یک ادعای پوچ است و آنها کاملاً برخلاف آنچه میگویند رفتار میکنند، درست مثل همان مدینه فاضله دموکراسی که از خودشان ساختهاند. هنر در ذات خود یا صاحب ارزش و اعتبار است که همه اینها تعهد آن هنر و هنرمند را تضمین میکند یا نه، پس هیچ هنرمندی نمیتواند به مسائل روز کشور و جهان بیتفاوت باشد و اگر حذف میکنند نتیجه این تأثیر است.» او در پایان به این نکته اشاره میکند که «همانطور که گفتم تمام آثار فرهنگی و هنری جهان که دیده یا شنیده و ماندگار شدهاند، حائز این مسأله هستند. هر کسی میتواند در ظاهر چیزی را برای القا به هنر تحمیل کند اما این که انسان از چه زاویهای به آن نگاه میکند و جهان آن را چگونه وامیشکافند، بحث و نوع دیگری است. نمیشود گفت هنر سیاسی نیست یا هنر انقلابی نیست یا هنر بیدارگر و روشنگر نیست. غربیها میخواهند آن را از این تعالی جدا کنند و مثل تمام چیزهای دیگر، متنی تولید کنند که به هیچ دردی نخورد اما این یک پارادوکس خیلی بزرگ است چون چنین چیزی ممکن است. پس نتیجهاش را در همان جشنوارههای اسکار و نوبل و اینها میبینیم که اصولاً جوایز به کسانی میرسد که با تیم فکری آن جشنواره همخوان و نزدیک است یا در آن مسیر قدم میگذارد اما همینها اوج حرکت فرهنگیشان در یک بحران، حذف نویسنده و هنرمند کشور مورد غضب قرار گرفته، شده است.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه