پرخاشگری؛ از مؤلفه‌های هیجانی تا شناختی/4

وقتی احساس‌ها جا‌به‌جا تجربه می‌شوند


آزاده سهرابی
روانشناس
پرخاشگری از مسیرهای مختلفی تولید می‌شود. در پس همه آنها یک احساس و یک هیجان وجود دارد. گاهی فرد هیجان را بیشتر از آنچه احساس کرده بروز می‌دهد و به پرخاش می‌رسد، گاهی نوع واکنش مناسب نیست و به پرخاش می‌رسد و در حالتی دیگر که امروز به آن می‌پردازیم مشکل این نیست که مثلاً زیادی خشمگین شده‌ایم یا این خشم را به شیوه نادرستی نشان می‌دهیم بلکه مشکل این است که بعداً متوجه می‌شویم اصلاً نباید خشمگین می‌شدیم یعنی احساس و به دنبالش هیجانی را تجربه کرده‌ایم که نباید تجربه می‌کردیم.
تمام تحقیقات دانشمندان می‌گویند که هیجانات واکنش ما به مسائلی هستند که برای بقا و امنیت ما ضروری هستند و آنقدر سریع رخ می‌دهند که عموماً از فرایندی که آن را شروع کرده چندان آگاه نیستیم. ما باید سریع واکنشی نشان دهیم وقتی احساس عدم امنیت می‌کنیم یا چیزی بقای ما را به خطر انداخته است. این یعنی اینکه یک سری ارزیابی‌های خودکار در مغز ما وجود دارد که این مکانیسم احساس، هیجان و واکنش را هدایت می‌کند. فرض کنید شما ترس از ارتفاع دارید و با دوستی که ترسی از ارتفاع هم ندارد دارید لبه یک پرتگاه راه می‌روید. واکنش‌های شما دو نفر بسیار متفاوت خواهد بود. شما اگر نگاهی به پایین بیندازید آنقدر وحشت زده خواهید شد که ممکن است شروع به جیغ زدن کنید یا اضطرابتان به قدری بالا برود که از هر حرکتی باز بمانید و... دوستتان چون تم هیجانی شما را در مقابل ارتفاع ندارد او هم حتماً ترسی را تجربه می‌کند و شاید ضربان قلبش هم تند شود چون خطر سقوط امری واقعی است و به بقا ربط دارد اما می‌تواند رفتارش را کنترل کند و گاهی حتی نیم نگاهی به پایین بیندازد. حالا اگر یک صخره نورد حرفه‌ای جای شما دو نفر بود چطور؟ او احتمالاً حتی نشانه‌های فیزیولوژیکی احساس خطر را هم تجربه نخواهد کرد و چون بارها و بارها با این موقعیت رو به رو شده و انتخابش چالش با این وضعیت است (باز هم به تناسب شخصیت هیجانی اش این انتخاب را کرده) دیگر نه تنها نمی‌ترسد بلکه می‌تواند آگاهانه ترس را به نوعی پاک کند و در ذهنش به احتمالات و راه‌های مقابله با آن فکر کند و در عین حال مدام هم به منظره زیر پایش نگاه کند!
موضوع این است که هیجان‌های ما همیشه از شناخت و آگاهی ما جلو می‌زنند. حتی می‌تواند ما را چنان کور کند که جلوی دیدن تمام اطلاعات ما به توانایی هایمان را هم بگیرد. در حالی که اگر در آن حالت هیجانی نبودیم کاملاً به آن دسترسی داشتیم. انسان وقتی درگیر هیجان می‌شود در واقع باید تمام آگاهی خود را جوری با آن هیجان و احساسی که تجربه می‌کند هماهنگ کند که یکپارچه باشد برای همین خطای شناختی از جمله غلو‌آمیز کردن آن را در دستور کار می‌گذارد یا جا به جایی احساس‌ها.
پرخاشگری در حالتی که در این فرصت درباره‌اش صحبت می‌کنیم وقتی رخ می‌دهد که مثل آن فرد با فوبی ارتفاع رو به رو شده باشیم با این تفاوت که احساس و هیجانی که در مقابل آن راه‌انداز اصلی تجربه هیجانی (ایستادن لبه پرتگاه) تجربه می‌کنیم مناسب آن هیجان نیست. مثلاً در موقعیتی که باید هیجان ترس و واکنش‌های مناسب آن بروز کند خشمگین شویم! در موقعیتی که احساس شرم و گناه می‌کنیم، خشمگین شویم! وقتی غم زیادی را داریم تجربه می‌کنیم، خشمگین شویم! عموم پرخاشگری‌هایی که این روزها در سطح جامعه می‌بینیم از این دسته است. گاهی ما منبع ایجاد احساس خشم را جا به جا می‌کنیم (از رئیسمان عصبانی هستیم سر فرزندمان داد می‌زنیم) گاهی خود احساس را جا به جا می‌کنیم (از مرگ عزیزی غمگین هستیم اما خشم را تجربه می‌کنیم و با دیگران پرخاشگری می‌کنیم).
در این دو حالت فرقی ندارد ما کدام جا به جایی را انجام می‌دهیم وقتی به مغز فرمان می‌رسد احساس خشم را تجربه کند همان هیجان و همان مکانیسمی که در بالا گفته شد راه‌اندازی می‌شود و هیجانات از بینش ما جلو می‌زند و در برخی هیجانات مثل خشم این جلو زدن بیشتر هم هست که به‌دلیل مکانی در مغز انسان است که در آنجا احساس خشم پردازش می‌شود. در این مواقع البته امکان پردازش غلط هیجان یعنی شدت دادن به آن و رفتار نامناسب نسبت به موقعیت هم بیشتر ممکن است پیش بیاید.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7867/32/605783/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها