فرخ جان دلبندم
علیرضا عبدی
بابا...
جان بابا؟!
بابا، میخوام جایزهای که سر صف از ناظممون گرفتم رو پس بدم.
چرا پسرم؟!
آخه ناظممون بغلدستی منو دعوا کرد وگوشش رو پیچوند.
الکی؟
نه، تف کرده بود توی چای یکی از معلمامون.
- خب پس حقش بوده آخه.
بغلدستیم رو ولش، میگم اگه این کار رو کنم خیلی توی مدرسه شاخ میشم.
فقط جایزه دادن بهت؟!
یه کارت هدیه هم بود.
خب فرخ جان دلبندم، اون هم باید پس بدی دیگه.
نه دیگه، فقط اون پارچ و لیوانی که گرفتم رو پس میدم. مهم اینه که بعداً میتونم از این روش استفاده کنم واسه رأیگرفتن از بچهها.
(از پاسخ میمانم!)
بابا...
جان بابا؟!
بابا، میخوام جایزهای که سر صف از ناظممون گرفتم رو پس بدم.
چرا پسرم؟!
آخه ناظممون بغلدستی منو دعوا کرد وگوشش رو پیچوند.
الکی؟
نه، تف کرده بود توی چای یکی از معلمامون.
- خب پس حقش بوده آخه.
بغلدستیم رو ولش، میگم اگه این کار رو کنم خیلی توی مدرسه شاخ میشم.
فقط جایزه دادن بهت؟!
یه کارت هدیه هم بود.
خب فرخ جان دلبندم، اون هم باید پس بدی دیگه.
نه دیگه، فقط اون پارچ و لیوانی که گرفتم رو پس میدم. مهم اینه که بعداً میتونم از این روش استفاده کنم واسه رأیگرفتن از بچهها.
(از پاسخ میمانم!)
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه