آرزویی دور اما نزدیک
هرمز شریفیان
روزنامهنگار
مراسم قرعهکشی بیست و دومین جام جهانی فوتبال در قطر برای ما ایرانیان، هایلایتهای بسیاری در خود داشت. نخستین و غرورآفرینترین آن، حضور شهریار فوتبال، علی دایی در این مراسم و اعتبار جهانی این فوتبالیست برجسته است که غرور و اعتبار آن نصیب ما ایرانیان نیز میشود.
همگروهی ما با انگلستان، امریکا و یکی از سه تیم، ولز، اوکراین یا اسکاتلند بهلحاظ فوتبالی تفاوتی برای ما نخواهد داشت اما به لحاظ سیاسی، چون تمام ارکان جامعه ایران به سیاست سنجاق شده و بهدلیل شکل روابط خصمانه ما با دولتهای انگلستان و امریکا میتوان این گروه را «گروه مرگ» نامید.
اینکه این گروه برای ما گروهی نسبتاً ساده نسبت به سایرین است شاید یک اشتباه استراتژیک باشد زیرا سطح تیمهای راه یافته به جام جهانی با سایر رقابتها، حتی مقدماتی جام جهانی بسیار متفاوت است. در آسیا اگر ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و عربستان حریف ما باشند، بله نسبت به سوریه، امارات، لبنان و عراق بسیار سختتر است اما در جامجهانی، روبهرویی با تمام تیمهای «سید۱» دشوار است. انگلستان صاحب یکی از قدرتمندترین و ثروتمندترین لیگهای دنیاست که شاید بتوان گفت نیمی از فوقستارهها و ستارههای فوتبال دنیا در آنجا بازی میکنند و تیم ملی فوتبال انگلستان که برآمده از همین لیگ است، نمیتواند قدرتمند نباشد و نشانه آن نایب قهرمانی جام ملتهای اروپا در تابستان گذشته و آنهم در ضربات پنالتی در برابر غایب بزرگ جام جهانی یعنی ایتالیا بود.
جام ملتهای اروپایی که به باور بسیاری از کارشناسان به دلیل سطح نزدیک تیمهای این قاره، سطحی بالاتر از جام جهانی دارد. بازی در برابر امریکا ممکن است بهدلیل شکست این تیم در ۱۹۹۸، بار روانی کمتری برای ما داشته باشد اما نباید فراموش کرد که ورزش حرفهای در امریکا از آموزشگاهها شکل میگیرد و ورزشکاران امریکایی از سنین کودکی و نوجوانی با قواعد حرفهای آشنا میشوند و در رقابتهای گوناگون جهانی شرکت میکنند. نشانه این نکته آنجاست که بیشتر بازیکنان تیم ملی امریکا در جام جهانی قطر تجربه بیش از ۱۰۰ بازی ملی در ردههای پایه دارند.
پس خوشخیالی است که از هماکنون خود را پیروز این بازی بدانیم آن هم در حالی که گمان نمیرود طی فرصت کوتاه باقیمانده تا جام جهانی بازیهای تدارکاتی مناسبی برای تیم ملی تدارک دیده شود و بیتردید از حالا میتوان گفت از نظر بازیهای تدارکاتی بزرگ، تیم ما کم تدارکترین تیم در بین ۳۲ تیم حاضر است.
ولز، اسکاتلتد یا اوکراین هم حریفان سادهای نیستند. در تاریخ فوتبال دو نتیجه یک بر یک در برابر اسکاتلند و ولز داریم که هردو مربوط به پیش از انقلاب است با اسکاتلند در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین با گل زیبای شادروان «ایرج داناییفرد» و با ولز پیش از همان جام و برای شبیهسازی با اسکاتلند در تهران یک بازی تدارکاتی داشتیم که «علی پروین» از روی نقطه پنالتی دروازه آنان را گشود.
ضمن اینکه بهترین بازیکنان این دو تیم نیز در لیگ برتر جزیره شاغلند و حرفهای بسیار برای گفتن دارند. در مقابل اما دستان ما هم در این جام خالی نیست، اکثر بازیکنان ملیپوش ما لژیونرند، ستارههایی که این توانایی را دارند تا در هر لحظه از بازی، شگفتی بیافرینند و سرنوشت را از نو رقم بزنند.
با وجود تمام این ستارهها، پاشنه آشیل تیم ملی ایران در قطر نه حریفان پرقدرت که خودمان هستیم. نخست تدارکها و اردوهای مناسب در سطح جام جهانی است که باید برنامهریزی و اجرا شود. اینکه به لحاظ آب و هوا و محیط در کجا اردو زده و با کدام تیمهای بزرگ که مشابه حریفانمان هستند، بازی کنیم که خوشبختانه از این نظر بخت با ما یار است چرا که آب و هوا و استادیومهای قطر برای بازیکنان ما بسیار آشناست و حس همجوار بود با خاک میهن بهنوعی بازیها را برای ما به بازی در خانه شبیه میکند.
اما آنچه بیش از هر چیز مایه نگرانی است نه کادر فنی که شخص سرمربی تیم ملی است. کادر فنی ما خوشبختانه نه تنها در جام جهانی بلکه در معتبرترین تیمها و لیگهای اروپا بازی کردهاند و برای حضور در جام جهانی تجربه کامل دارند. اما دراگان اسکوچیچ فاقد هرگونه کارنامه و تجربه است. او نهتنها در سطح جام جهانی، حتی در سطح بین قارهای در آسیا هم هیچ تجربهای ندارد. او در جام ملتها و جام قهرمانان آسیا یک تیم متوسط را هم رهبری نکرده، در اروپا و آفریقا، پیشکش.
جام جهانی مانند رقابتهای مقدماتی این جام نیست که دو ماه یک بار به سختی تیمهای درجه دوم و سوم آسیا را شکست دهیم و در برابر سختترین حریف آسیایی دو گل بخوریم و سهتای دیگر هم نخوریم! در جام جهانی باید سه روز یکبار و بدون کمترین فرصت با تیمهایی روبهرو شویم که تجربه و درمجموع سطح فوتبالشان از ما بالاتر است و برای همین در چنین میدان سختی کسی باید تیم را از بیرون رهبری کند که تجربه و میدانی در این سطح دیده باشد.
اگر خونهبهخونه، صنعت نفت، ملوان و دیگر تیمهایی را که اسکوچیچ در رهبری آنان چندان هم موفق نبوده کنار بگذاریم آیا او روی نیمکت یکی از ضعیفترین تیمهای جهان نشسته است؟ آیا تاکنون یک عنوان متوسط داشته؟ آیا دستیار یک مربی بزرگ جهان هم نه، دستیار یک مربی نامدار هموطنش بوده؟ هرگز نبوده. تیم ملی پس از «فاجعه ویلموتس» تنها و تنها به یک «شوک» نیاز داشت که اسکوچیچ در کنار وحید هاشمیان و کریم باقری این شوک را به تیم ملی وارد کرد که بابت آن از ایشان بسیار متشکریم و دستش را به گرمی میفشاریم اما اگر اندک وجدانی وجود داشته باشد خودش هم میداند که در سطح سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران آن هم در جام جهانی نیست.
اسکوچیچ، هیچ ندارد که به تیم ملی ایران و حتی فوتبال ایران اضافه کند، او فقط به دنبال کسب اعتبار برای خود است که رزومه ضعیف و نداشته خود را پر رنگ و لعاب کند و کجا بهتر از ایران که تصمیمگیرانش میتوانند از میان خیل مربیان بزرگ خارجی و لایق داخلی، با شعبدهبازیهای برخی، نام این کروات بینام و نشان را از گلدان بیرون بیاورند. جام جهانی، میدانی بزرگ است که باید بازیکنش، تدارکش، برنامهریزیاش و هر آنچه به آن مربوط است، جهانی باشد.
ما باید برای جام جهانی یک مربی بزرگ، با پیشینه و کارنامهدار برای تیم ملی استخدام کنیم و اگر قرار است تیم ملی به اسکوچیچی سپرده شود که در ایران هم موفق نبوده و هیچ تجربه بینالمللی ندارد، چرا اعتبار و افتخار حضور در جام جهانی نصیب او شود؟ مگر در ایران کارنامهدارتر و عنواندارتر از او نداریم؟ مربیانی که در بهترین لیگهای دنیا تجربه بازی کردن داشته و در مربیگری هم کارنامهای بسیار بسیار موفقتر از اسکوچیچ دارند. در پایان، فقط کافی است به تیمهای راهیافته از آسیا و تیمهای سید ۳ و ۴ حاضر در جام جهانی مانند: اکوادور، نیوزیلند، کاستاریکا، مراکش، کانادا، تونس، امارات، استرالیا و پرو نگاهی گذرا کنیم. آیا هیچ کدام از این تیمها که به لحاظ اعتبار و قدرت تیم ملی و نه فوتبال آن، با تیم ملی ما برابری میکنند، حاضر شدهاند یک سرمربی بیکارنامه، بیتجربه و بدون عنوان را که یک فینال در سطح پایین فوتبال جهان تجربه نکرده بالای سر تیم ملی فوتبال خود در جام جهانی بگمارند؟
روزنامهنگار
مراسم قرعهکشی بیست و دومین جام جهانی فوتبال در قطر برای ما ایرانیان، هایلایتهای بسیاری در خود داشت. نخستین و غرورآفرینترین آن، حضور شهریار فوتبال، علی دایی در این مراسم و اعتبار جهانی این فوتبالیست برجسته است که غرور و اعتبار آن نصیب ما ایرانیان نیز میشود.
همگروهی ما با انگلستان، امریکا و یکی از سه تیم، ولز، اوکراین یا اسکاتلند بهلحاظ فوتبالی تفاوتی برای ما نخواهد داشت اما به لحاظ سیاسی، چون تمام ارکان جامعه ایران به سیاست سنجاق شده و بهدلیل شکل روابط خصمانه ما با دولتهای انگلستان و امریکا میتوان این گروه را «گروه مرگ» نامید.
اینکه این گروه برای ما گروهی نسبتاً ساده نسبت به سایرین است شاید یک اشتباه استراتژیک باشد زیرا سطح تیمهای راه یافته به جام جهانی با سایر رقابتها، حتی مقدماتی جام جهانی بسیار متفاوت است. در آسیا اگر ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و عربستان حریف ما باشند، بله نسبت به سوریه، امارات، لبنان و عراق بسیار سختتر است اما در جامجهانی، روبهرویی با تمام تیمهای «سید۱» دشوار است. انگلستان صاحب یکی از قدرتمندترین و ثروتمندترین لیگهای دنیاست که شاید بتوان گفت نیمی از فوقستارهها و ستارههای فوتبال دنیا در آنجا بازی میکنند و تیم ملی فوتبال انگلستان که برآمده از همین لیگ است، نمیتواند قدرتمند نباشد و نشانه آن نایب قهرمانی جام ملتهای اروپا در تابستان گذشته و آنهم در ضربات پنالتی در برابر غایب بزرگ جام جهانی یعنی ایتالیا بود.
جام ملتهای اروپایی که به باور بسیاری از کارشناسان به دلیل سطح نزدیک تیمهای این قاره، سطحی بالاتر از جام جهانی دارد. بازی در برابر امریکا ممکن است بهدلیل شکست این تیم در ۱۹۹۸، بار روانی کمتری برای ما داشته باشد اما نباید فراموش کرد که ورزش حرفهای در امریکا از آموزشگاهها شکل میگیرد و ورزشکاران امریکایی از سنین کودکی و نوجوانی با قواعد حرفهای آشنا میشوند و در رقابتهای گوناگون جهانی شرکت میکنند. نشانه این نکته آنجاست که بیشتر بازیکنان تیم ملی امریکا در جام جهانی قطر تجربه بیش از ۱۰۰ بازی ملی در ردههای پایه دارند.
پس خوشخیالی است که از هماکنون خود را پیروز این بازی بدانیم آن هم در حالی که گمان نمیرود طی فرصت کوتاه باقیمانده تا جام جهانی بازیهای تدارکاتی مناسبی برای تیم ملی تدارک دیده شود و بیتردید از حالا میتوان گفت از نظر بازیهای تدارکاتی بزرگ، تیم ما کم تدارکترین تیم در بین ۳۲ تیم حاضر است.
ولز، اسکاتلتد یا اوکراین هم حریفان سادهای نیستند. در تاریخ فوتبال دو نتیجه یک بر یک در برابر اسکاتلند و ولز داریم که هردو مربوط به پیش از انقلاب است با اسکاتلند در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین با گل زیبای شادروان «ایرج داناییفرد» و با ولز پیش از همان جام و برای شبیهسازی با اسکاتلند در تهران یک بازی تدارکاتی داشتیم که «علی پروین» از روی نقطه پنالتی دروازه آنان را گشود.
ضمن اینکه بهترین بازیکنان این دو تیم نیز در لیگ برتر جزیره شاغلند و حرفهای بسیار برای گفتن دارند. در مقابل اما دستان ما هم در این جام خالی نیست، اکثر بازیکنان ملیپوش ما لژیونرند، ستارههایی که این توانایی را دارند تا در هر لحظه از بازی، شگفتی بیافرینند و سرنوشت را از نو رقم بزنند.
با وجود تمام این ستارهها، پاشنه آشیل تیم ملی ایران در قطر نه حریفان پرقدرت که خودمان هستیم. نخست تدارکها و اردوهای مناسب در سطح جام جهانی است که باید برنامهریزی و اجرا شود. اینکه به لحاظ آب و هوا و محیط در کجا اردو زده و با کدام تیمهای بزرگ که مشابه حریفانمان هستند، بازی کنیم که خوشبختانه از این نظر بخت با ما یار است چرا که آب و هوا و استادیومهای قطر برای بازیکنان ما بسیار آشناست و حس همجوار بود با خاک میهن بهنوعی بازیها را برای ما به بازی در خانه شبیه میکند.
اما آنچه بیش از هر چیز مایه نگرانی است نه کادر فنی که شخص سرمربی تیم ملی است. کادر فنی ما خوشبختانه نه تنها در جام جهانی بلکه در معتبرترین تیمها و لیگهای اروپا بازی کردهاند و برای حضور در جام جهانی تجربه کامل دارند. اما دراگان اسکوچیچ فاقد هرگونه کارنامه و تجربه است. او نهتنها در سطح جام جهانی، حتی در سطح بین قارهای در آسیا هم هیچ تجربهای ندارد. او در جام ملتها و جام قهرمانان آسیا یک تیم متوسط را هم رهبری نکرده، در اروپا و آفریقا، پیشکش.
جام جهانی مانند رقابتهای مقدماتی این جام نیست که دو ماه یک بار به سختی تیمهای درجه دوم و سوم آسیا را شکست دهیم و در برابر سختترین حریف آسیایی دو گل بخوریم و سهتای دیگر هم نخوریم! در جام جهانی باید سه روز یکبار و بدون کمترین فرصت با تیمهایی روبهرو شویم که تجربه و درمجموع سطح فوتبالشان از ما بالاتر است و برای همین در چنین میدان سختی کسی باید تیم را از بیرون رهبری کند که تجربه و میدانی در این سطح دیده باشد.
اگر خونهبهخونه، صنعت نفت، ملوان و دیگر تیمهایی را که اسکوچیچ در رهبری آنان چندان هم موفق نبوده کنار بگذاریم آیا او روی نیمکت یکی از ضعیفترین تیمهای جهان نشسته است؟ آیا تاکنون یک عنوان متوسط داشته؟ آیا دستیار یک مربی بزرگ جهان هم نه، دستیار یک مربی نامدار هموطنش بوده؟ هرگز نبوده. تیم ملی پس از «فاجعه ویلموتس» تنها و تنها به یک «شوک» نیاز داشت که اسکوچیچ در کنار وحید هاشمیان و کریم باقری این شوک را به تیم ملی وارد کرد که بابت آن از ایشان بسیار متشکریم و دستش را به گرمی میفشاریم اما اگر اندک وجدانی وجود داشته باشد خودش هم میداند که در سطح سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران آن هم در جام جهانی نیست.
اسکوچیچ، هیچ ندارد که به تیم ملی ایران و حتی فوتبال ایران اضافه کند، او فقط به دنبال کسب اعتبار برای خود است که رزومه ضعیف و نداشته خود را پر رنگ و لعاب کند و کجا بهتر از ایران که تصمیمگیرانش میتوانند از میان خیل مربیان بزرگ خارجی و لایق داخلی، با شعبدهبازیهای برخی، نام این کروات بینام و نشان را از گلدان بیرون بیاورند. جام جهانی، میدانی بزرگ است که باید بازیکنش، تدارکش، برنامهریزیاش و هر آنچه به آن مربوط است، جهانی باشد.
ما باید برای جام جهانی یک مربی بزرگ، با پیشینه و کارنامهدار برای تیم ملی استخدام کنیم و اگر قرار است تیم ملی به اسکوچیچی سپرده شود که در ایران هم موفق نبوده و هیچ تجربه بینالمللی ندارد، چرا اعتبار و افتخار حضور در جام جهانی نصیب او شود؟ مگر در ایران کارنامهدارتر و عنواندارتر از او نداریم؟ مربیانی که در بهترین لیگهای دنیا تجربه بازی کردن داشته و در مربیگری هم کارنامهای بسیار بسیار موفقتر از اسکوچیچ دارند. در پایان، فقط کافی است به تیمهای راهیافته از آسیا و تیمهای سید ۳ و ۴ حاضر در جام جهانی مانند: اکوادور، نیوزیلند، کاستاریکا، مراکش، کانادا، تونس، امارات، استرالیا و پرو نگاهی گذرا کنیم. آیا هیچ کدام از این تیمها که به لحاظ اعتبار و قدرت تیم ملی و نه فوتبال آن، با تیم ملی ما برابری میکنند، حاضر شدهاند یک سرمربی بیکارنامه، بیتجربه و بدون عنوان را که یک فینال در سطح پایین فوتبال جهان تجربه نکرده بالای سر تیم ملی فوتبال خود در جام جهانی بگمارند؟
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه