سلسله درسگفتارهای تفسیریمنتشرنشده آیتالله شهیدبهشتی (3)
خدای «مالک یوم الدین»
دوستان باید به این نکته توجه بیشتری داشته باشند که اهمیت «مالک» یا «مالک یوم الدین» در سوره حمد چقدر است.
از عهد قدیم تا به حال و از آنچه از تاریخ افکار و عقاید بشری و تاریخ ادیان به دست میآید، اعتقاد به خدا بهعنوان سرچشمه هستی همواره در دایره بسیار وسیعی وجود داشته است و به چشم میآید. حتی وقتی پیامبر(ص) در عربستان به رسالت مبعوث شد، بسیاری از اعراب که مسیحی و یهودی نبودند و بت پرست بودند، به «الله» یعنی خدای آفریدگار جهان معتقد بودند.
ولی این اعتقاد به خدا در زندگی آنها نقشی نداشت و در آینه اعمال و رفتارشان، اعتقاد به خدا دیده نمیشد. فقط هنگام نیایش و عبادت، انسان میتوانست بفهمد که آنان به خدایی معتقد هستند یا نه. از معبد که بیرون میآمدند، زندگیشان با زندگی کسانی که به خدا معتقد نبودند، هیچ تفاوتی نداشت، چرا؟ چون خدایی که به آن معتقد بودند، بهعنوان خدای سرچشمه هستی بود، نه خدای «مالک یومالدین» که روزی به اعمال و رفتار آنان رسیدگی میکند.
خدای آنان این صفت را نداشت. اگر این صفت را از خدا بگیرید، نتیجه همین است. شما فیلسوف مآبانه یا عارف مآبانه به یک سرچشمه والای هستی معتقدید، یا همچون یک برهمایی یا بودایی به آن اعتقاد دارید ولی سرچشمهای که کاری بهکار ما ندارد، هستی را آفریده و ما را هم آفریده است، بعد گفته هر طور دلتان میخواهد زندگی کنید! این خدا نقشی در زندگی ندارد.
چندی پیش جوانی مسیحی نزد من آمده بود تا درباره اسلام صحبت کند. به او گفتم: «انگیزه تو برای اینکه برایت درباره اسلام صحبت کنم چیست؟»
گفت: «من با یک خانواده مسلمان آشنایی دارم. میبینم فرقی بین اسلام و مسیحیت وجود دارد و آن اینکه وقتی ما روز یکشنبه از کلیسا بیرون میآییم، دیگر زندگیمان با زندگی دیگران فرقی ندارد ولی در زندگی روزانه یک مسلمان، از اسلام کم وبیش آثاری دیده میشود. این برای من جالب است. چون دین باید آیین زندگی باشد.»
البته عدهای درست نقطه مقابل این عقیده را دارند و میگویند: «از دین همان دلخوشکنک کافی است. همین که آدمی هر یکشنبه برود کلیسا و ناراحتی درونی خود را خالی کند و برگردد، کفایت میکند ولی اگر دین بخواهد هر ساعت بگوید این کار را بکن، آن کار را نکن، دست وپاگیر است و فایدهای ندارد!» به هرحال، آنچه بهعنوان شناخت یک واقعیت باید عرض کنم، این است که خدای بدون «مالک یومالدین»، خدایی است که در زندگی و رفتار انسان و اعتقاد یا بیاعتقادی به او چندان تفاوتی ندارد الا هنگام نیاز و هنگامی که پای ما به کلوخی گیر میکند، بله، ولی بهصورت معمولی، اعتقاد به خدا در زندگی انسان فرقی ایجاد نمیکند.
باور به مبدأ و معاد
اگر انسان بهدنبال اعتقاد به «مبدأ» اعتقاد به «معاد» وایمان داشت که تک تک اعمال، رفتار و سخنان او حسابرسی میشود و ایمان به معاد در زندگیاش به چشم خورد، آن موقع است که زندگیاش رنگ خداپرستانه مییابد. بنابراین، «مالک یوم الدین» در اینجا بهعنوان یک مبنای اساسی اسلام و صفت خداوند است.
دقت داشته باشید که «معاد» در اسلام، جزئی از مبدأ و خداشناسی است. ایمان به خداوند یکتا و خالق هستی، عقیده به خدای صاحب روز پاداش را به همراه دارد. حال از شما میپرسم: «آیا در زندگی امروز ما مسلمانان، غیبت «مالک یومالدین» بهدنبال «بسمالله الرحمن الرحیم» به چشم نمیخورد؟»
بسیاری از افراد موقعی که به مسجد میآیند، هنگام دعا و نیایش براستی میگویند «خدا»، دروغ هم نمیگویند؛ ولی چه خدایی در مغزشان جای گرفته است؟ خدایی که «مالک یومالدین» نیست وگرنه اگر توجه داشتند و دائماً به یاد این بودند که این خدایی که او را میخوانند، «مالک یومالدین» است، دیگر این همه زندگیها پر از دروغ، خیانت، جفا، غیبت و تهمت نبود.
آیا کسی که ایمان دارد به این آیه قرآن کریم که میفرماید: «ما یلفَظُ مِن قَولٍ الَّا یدَیه رَقِیبٌ عَتِیدٌ» -کلمهای از دهان آدمی برون نمیآید مگر اینکه در جای خودش ثبت و ضبط میشود- به آن عمل نمیکند؟ آیا بازهم به مـردم تهمت مـیزند؟ این قدر تفرقهاندازی میکند؟ این قدر دروغ میگوید؟ جز این نمیشود گفت که «مالک یومالدین» نزد چنین فردی حضور ندارد و اگر هم گاهی به یادش است، عموماً نزدش غایب است و این توجه در زندگی او نادر است.
از عهد قدیم تا به حال و از آنچه از تاریخ افکار و عقاید بشری و تاریخ ادیان به دست میآید، اعتقاد به خدا بهعنوان سرچشمه هستی همواره در دایره بسیار وسیعی وجود داشته است و به چشم میآید. حتی وقتی پیامبر(ص) در عربستان به رسالت مبعوث شد، بسیاری از اعراب که مسیحی و یهودی نبودند و بت پرست بودند، به «الله» یعنی خدای آفریدگار جهان معتقد بودند.
ولی این اعتقاد به خدا در زندگی آنها نقشی نداشت و در آینه اعمال و رفتارشان، اعتقاد به خدا دیده نمیشد. فقط هنگام نیایش و عبادت، انسان میتوانست بفهمد که آنان به خدایی معتقد هستند یا نه. از معبد که بیرون میآمدند، زندگیشان با زندگی کسانی که به خدا معتقد نبودند، هیچ تفاوتی نداشت، چرا؟ چون خدایی که به آن معتقد بودند، بهعنوان خدای سرچشمه هستی بود، نه خدای «مالک یومالدین» که روزی به اعمال و رفتار آنان رسیدگی میکند.
خدای آنان این صفت را نداشت. اگر این صفت را از خدا بگیرید، نتیجه همین است. شما فیلسوف مآبانه یا عارف مآبانه به یک سرچشمه والای هستی معتقدید، یا همچون یک برهمایی یا بودایی به آن اعتقاد دارید ولی سرچشمهای که کاری بهکار ما ندارد، هستی را آفریده و ما را هم آفریده است، بعد گفته هر طور دلتان میخواهد زندگی کنید! این خدا نقشی در زندگی ندارد.
چندی پیش جوانی مسیحی نزد من آمده بود تا درباره اسلام صحبت کند. به او گفتم: «انگیزه تو برای اینکه برایت درباره اسلام صحبت کنم چیست؟»
گفت: «من با یک خانواده مسلمان آشنایی دارم. میبینم فرقی بین اسلام و مسیحیت وجود دارد و آن اینکه وقتی ما روز یکشنبه از کلیسا بیرون میآییم، دیگر زندگیمان با زندگی دیگران فرقی ندارد ولی در زندگی روزانه یک مسلمان، از اسلام کم وبیش آثاری دیده میشود. این برای من جالب است. چون دین باید آیین زندگی باشد.»
البته عدهای درست نقطه مقابل این عقیده را دارند و میگویند: «از دین همان دلخوشکنک کافی است. همین که آدمی هر یکشنبه برود کلیسا و ناراحتی درونی خود را خالی کند و برگردد، کفایت میکند ولی اگر دین بخواهد هر ساعت بگوید این کار را بکن، آن کار را نکن، دست وپاگیر است و فایدهای ندارد!» به هرحال، آنچه بهعنوان شناخت یک واقعیت باید عرض کنم، این است که خدای بدون «مالک یومالدین»، خدایی است که در زندگی و رفتار انسان و اعتقاد یا بیاعتقادی به او چندان تفاوتی ندارد الا هنگام نیاز و هنگامی که پای ما به کلوخی گیر میکند، بله، ولی بهصورت معمولی، اعتقاد به خدا در زندگی انسان فرقی ایجاد نمیکند.
باور به مبدأ و معاد
اگر انسان بهدنبال اعتقاد به «مبدأ» اعتقاد به «معاد» وایمان داشت که تک تک اعمال، رفتار و سخنان او حسابرسی میشود و ایمان به معاد در زندگیاش به چشم خورد، آن موقع است که زندگیاش رنگ خداپرستانه مییابد. بنابراین، «مالک یوم الدین» در اینجا بهعنوان یک مبنای اساسی اسلام و صفت خداوند است.
دقت داشته باشید که «معاد» در اسلام، جزئی از مبدأ و خداشناسی است. ایمان به خداوند یکتا و خالق هستی، عقیده به خدای صاحب روز پاداش را به همراه دارد. حال از شما میپرسم: «آیا در زندگی امروز ما مسلمانان، غیبت «مالک یومالدین» بهدنبال «بسمالله الرحمن الرحیم» به چشم نمیخورد؟»
بسیاری از افراد موقعی که به مسجد میآیند، هنگام دعا و نیایش براستی میگویند «خدا»، دروغ هم نمیگویند؛ ولی چه خدایی در مغزشان جای گرفته است؟ خدایی که «مالک یومالدین» نیست وگرنه اگر توجه داشتند و دائماً به یاد این بودند که این خدایی که او را میخوانند، «مالک یومالدین» است، دیگر این همه زندگیها پر از دروغ، خیانت، جفا، غیبت و تهمت نبود.
آیا کسی که ایمان دارد به این آیه قرآن کریم که میفرماید: «ما یلفَظُ مِن قَولٍ الَّا یدَیه رَقِیبٌ عَتِیدٌ» -کلمهای از دهان آدمی برون نمیآید مگر اینکه در جای خودش ثبت و ضبط میشود- به آن عمل نمیکند؟ آیا بازهم به مـردم تهمت مـیزند؟ این قدر تفرقهاندازی میکند؟ این قدر دروغ میگوید؟ جز این نمیشود گفت که «مالک یومالدین» نزد چنین فردی حضور ندارد و اگر هم گاهی به یادش است، عموماً نزدش غایب است و این توجه در زندگی او نادر است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه