ذائقه سینمایی ما ایرانیان


دکتر بهارک محمودی
استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
آدام گاپنیک در کتاب «دیدار اتفاقی با دوست خیالی» به ضرب‌المثلی لاتین اشاره می‌کند با این مضمون که «در ذائقه مجادله نیست». این ضرب‌المثل بدین معنا است که هرکس پسند و ذائقه‌ای دارد و همان‌طور که کسی نمی‌تواند ما را به خاطر پسندمان مؤاخذه کند ما هم نمی‌توانیم دیگران را به خاطر پسند و ذائقه‌شان مورد پرسش و بازخواست قرار دهیم.
مفهوم «ذائقه» در مطالعات‌ فرهنگی از عصر روشنگری به بعد یک مفهوم فلسفی، جامعه‌شناسانه و فرهنگی بوده است و اتفاقاً این نگاه و تلقی، ذائقه را مفهومی تعین‌پذیر و قابل مجادله نشان می‌دهد. در این ادبیات، ذائقه با «خواست تمایز» و «خواست منزلت» گره می‌خورد. پس، وقتی از ذائقه حرف می‌زنیم از مجموعه‌ای کنش‌ها و آداب اجتماعی حرف می‌زنیم که به ما امکان می‌دهد بین ارزش‌های خودمان و آنچه ارزش‌های مد روز به شمار می‌رود، چانه‌زنی کنیم. به همین خاطر ذائقه، عرصه‌ای برای احکام و فرمان‌ها نیست بلکه در واقع جای «مذاکره همیشگی» بین ارزش‌ها و مد روز است. مقدمه بحثم را با این جمله گاپنیک تمام می‌کنم که «ذائقه؛ هنر دانستن چیزهای کوچک است، همین است که بزرگش می‌کند.»
***
1 سال گذشته به سفارش سازمان سینمایی کشور و به همت گروه فرهنگ پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، پیمایشی با موضوع «سنجش ذائقه سینمایی ایرانیان» انجام شد. داده‌هایی که این پیمایش ارائه می‌دهد همان «هنر دانستن چیزهای کوچک» است و به همین دلیل با اهمیت است. از این رو، داده‌های توصیفی‌ که در اختیار داریم، مقدمه‌ای جزئی و توصیفی برای فهم یک معنای کلی‌تر به نام «ذائقه سینمایی ایرانیان» است. داده‌ها و نتایج این پیمایش برای ما محققان حوزه ارتباطات و اهالی رسانه و تحلیلگران اجتماعی درخور تأمل است.
این داده‌ها از وجود دو جامعه مستقل خبر می‌دهند؛ یک جامعه‌ای که فیلم و سریال می‌بیند و جامعه‌ دیگری که فیلم و سریال نمی‌بیند. مسأله ما هم در مواجهه با این داده‌ها این است که گروهی که فیلم و سریال می‌بینند چه ویژگی‌هایی دارند؟ و ما به‌عنوان تحلیلگر، چگونه باید آنان را تحلیل کنیم؟ این گروه از چه زمینه اجتماعی‌ برمی‌آیند؟ و این زمینه اجتماعی چه نوع محتوای خاصی را طلب می‌کند؟
2 در میان داده‌هایی که از پیمایش «سنجش ذائقه سینمایی ایرانیان» به‌دست آمده ‌است ما با آمار 15 درصدی که روزی چند بار فیلم می‌بینند و آمار 50 درصدی که هر روز، روزی یکبار فیلم می‌بینند، مواجه هستیم. نکته قابل تأمل اینجا است که نه یکبار و چندبار دیدن فیلم‌ها در این گروه مشخص بلکه رسانه‌ای که این دو گروه برای تماشای فیلم یا سریال منتخب‌شان انتخاب کردند، اهمیت دارد. این داده از آن جهت اهمیت دارد که تمام فرض‌های پیشین ما در این خصوص که فکر می‌‌کردیم «تلویزیون» اقتدار خود را از دست داده‌ است، نقش بر آب می‌کند و باعث می‌شود تا دوباره به تأثیر تلویزیون و قدرتی که می‌تواند داشته باشد، برگردیم.
به نظر می‌رسد که هنوز هم تلویزیون به مثابه یک «آپاراتوس» و «دستگاه ایدئولوژیک» عمل می‌کند و دلالت‌های پنهان ایدئولوژیک خود را نه از طریق پیام‌های آشکار و برنامه‌‌های خبری بلکه از رهگذر فیلم، سریال، داستان و روایت به مخاطب عرضه می‌کند و این نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد.
3 بنابراین، در زمانه‌ای که احساس می‌کردیم با ظهور شبکه‌های اجتماعی و پلتفرم‌هایی همچون شبکه نمایش خانگی، دسترسی‌های گفتمانی ما متنوع شده‌ و دیگر افراد کمتری تلویزیون را برای تماشای فیلم روشن می‌کنند اما این پیمایش به پژوهشگران حوزه ارتباطات نشان داد که هنوز مردم ترجیح می‌دهند با یک رسانه در دسترس و ارزان‌تری چون «تلویزیون» فیلم ببینند و سریال‌های مورد علاقه‌شان را از آن طریق دنبال کنند.
از طرف دیگر، ما با آمار 16 درصدی در این تحقیق مواجه هستیم که اصلاً فیلم و سریال نمی‌بینند، که اگر آنان را با کسانی که سالی یکبار فیلم و سریال می‌بینند، جمع کنیم، با یک جمعیت 20 درصدی مواجه می‌شویم. مختصات این جمعیت 20 درصدی قابل ‌تأمل است. اینها اغلب یا ساکن روستاها هستند یا اینکه سن بالا و تحصیلات پایینی دارند و در هیچ شبکه اجتماعی‌ عضو نیستند. اینها کسانی هستند که تنها از طریق تلویزیون اخبار را می‌بینند و تنها از رهگذر اخبار تلویزیون به بیان آلتوسری استیضاح می‌شوند. این در حالی است که گروه دیگر که زنان، جوانان، تحصیلکردگان، شهرنشینان و اعضای شبکه‌های مختلف اجتماعی را شامل می‌شوند، نه از رهگذر اخبار که توسط فیلم‌ها و سریال‌ها، به سوی تلویزیون فراخوانده می‌شوند. در مجموع با کنار گذاشتن این 20 درصد، به سادگی می‌توان دریافت که ما با یک جمعیت 80 درصدی که فیلم و سریال می‌بینند، مواجه هستیم و تلویزیون تلاش می‌کند با هدف قرار دادن آنان، قدرت بیشتری پیدا کند.
در واقع، جامعه ایرانی از رهگذر این فیلم‌ها و سریال‌ها است که فرهنگ‌پذیر می‌شود و تلویزیون نه با اخبار و جُنگ‌های مناسبتی که با پخش فیلم و سریال است که مخاطبان خود را در جهان رسانه‌ای شده امروز نگه می‌دارد. البته این ‌«حاکمیت تلویزیون» خاص جامعه ما نیست و سطحی از آن در تمام جوامع دیده می‌شود و به نوعی می‌توان امروز از «جامعه سریالی شده» سخن گفت.
4 آمار اقبال به دو فیلم «متری شش و نیم» و «اخراجی‌ها» نکته قابل تأمل دیگر در این پژوهش است. واقعیت این است که این دو فیلم در دو سر طیف کلی در سینمای ایران قرار می‌گیرند. نکته اینجا است که این دو سر طیف را ما همواره در سینمای ایران داشته‌ایم؛ در سال 1385دو فیلم «میم مثل مادر» به‌عنوان یکی از غم‌انگیزترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران و فیلم «آتش بس» به‌عنوان یکی از خنده‌دارترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران، پرفروش شدند. اگر نیک بنگریم، این ده -بیست سال اخیر، الگوی خاصی را در اقبال به فیلم‌ها می‌یابیم؛ به این معنا که مخاطب سینمای ایران از طریقی برای اثبات وضعیت اجتماعی و «فلاکت» موجود (‌تعمداً اصطلاح «فلاکت» را به کار می‌برم؛ چراکه بسیاری از فیلم‌های ایرانی می‌کوشند به نوعی نمایانگر فلاکت باشند تا فقر)‌، از امکاناتی که سینما در اختیارش می‌گذارد، استفاده کرده و در یک بیان ایدئولوژیک سیاه‌نمایی می‌کند. و از جهت دیگر، از رهگذر فیلم‌های کمدی و با کمک تصاویر و رؤیا و تخیلی که سینما به ارمغان می‌آورد، می‌کوشد تا از این فلاکت موجود فرار کند. این دو خط، خصوصاً در بیست سال اخیر، در سینمای ایران وجود داشته و داده‌های این تحقیق که از قضا جدیدترین اطلاعات در این حوزه است هم آن را تأیید می‌کند.
*مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر بهارک محمودی است که در نشست مجازی «سنجش ذائقه سینمایی ایرانیان» ارائه شد. این جلسه به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7884/27/609170/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها