محمداسماعیل حاجی‌علیان، نویسنده و استاد دانشگاه در گفت‌و گو با «ایران »درباره جوایز ادبی و جایگاه داستان‌نویسی معاصر می‌گوید

درهای بسته دانشگاه به روی ادبیات داستانی


تقویت سبد دانایی خانواده‌ها در گرو کتاب و کتابخوانی است

علی‌الله سلیمی
نویسنده و منتقد ادبی
محمداسماعیل حاجی علیان، نویسنده و استاد دانشگاه، متولد ۱۳۵۹ سنگسرِ استان سمنان است. وی فارغ‌التحصیل ارشد حفاظت و مرمت اشیاء تاریخی و فرهنگی از دانشگاه هنر است و نویسندگی را به‎صورت حرفه‌ای از سال ۱۳۸۴ شروع کرده است؛ با داستان کوتاه و بعد به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و رمان پرداخته است. حدود صد داستان کوتاه نوشته که بیشترشان در جشنواره‌های ادبی حائز رتبه و مقام شده‌اند و منتخب آنها در مجموعه داستان‌هایی مانند «قربونی»، «آدمک چوبی، سوت بلبلی»، «اگه زنش بشم می‌‌تونم شمر رو بغل کنم»، «سی و یک روز و پنج انگشت» و «ساعت دَنگی» تاکنون چاپ شده است. همچنین رمان‌های «سمفونی بابونه‌های سرخ»، «مقام گورخانه» و «چهار زن» از کتاب‌های قابل توجه این نویسنده است. از دیگر آثار محمداسماعیل حاجی‌علیان می‌‌توان به کتاب‌های«ایوار»، «بیداری»، «آتون نامه»، «ایرانشاه»، «اپرای مردان سبیل استالینی»، «نیستدرجهان»، پاپیلو»، «دختری با روسری سرخ در پنجره روبه‌رو»،و«می نار» اشاره کرد. آثار حاجی‌علیان در جشنواره‌های ادبی مختلف مانند: داستان کوتاه رضوی «کبوتر حرم»، شعر و داستان جوان فلک الافلاک خرم آباد، قصص قرآنی، بالاتر از زلالی (ایثار و شهادت)، داستان «مهر» همدان، چهارمین دوره جایزه ادبی یوسف، هفتمین دوره جایزه ادبی اصفهان، اولین دوره جشنواره وقف، چشمه همیشه جاری و جشنواره لباسی برای فرشته «حجاب و عفاف» برگزیده شده است. سال گذشته (1400) هم کتاب «ساعت دنگی» این نویسنده در چهاردهمین دوره جایزه ادبی«جلال آل احمد» به عنوان اثر شایسته تقدیر اعلام و از آن تقدیر شد. گفت‌و‌گوی امروزمان را درباره آثار محمداسماعیل حاجی‎علیان و نگاهش به ادبیات، کتاب و کتابخوانی می‌خوانید.

کتاب «ساعت‌دنگی» از تازه‌ترین نوشته‌های شما به شمار می‌‌‌آید  که موفق به کسب عنوان شایسته تقدیر جایزه ادبی جلال آل احمد هم شده، از تأثیر برپایی جوایز ادبی بگویید بر ادبیات داستانی و کار نویسندگان.
اول اینکه‎که تشکر می‎کنم از داوران محترم بخش‌های مختلف جایزه ادبی جلال‌آل‌احمد که کتاب «ساعت دنگی» را خوانده و به آن اقبال نشان دادند. از‌ هادی خورشاهیان و خسرو باباخانی و یوسف قوجق که سه داور نهایی بوده‌اند و همچنین هیأت علمی و برگزارکنندگان جایزه که به این اثر نگاه ویژه کردند. اما دو سه نکته‌ای در این میان هست که دوست دارم مطرح کنم. اول اینکه من خیلی پیش‌تر از این‌ها منتظر جایزه ادبی جلال‌آل‌احمد بودم. به واسطه اینکه به زعم خودم به خاطر تلاشی که برای ارائه روایت‌های متفاوت در داستان‌هایی که برایشان زحمت کشیده بودم و به نظرم می‌‌آمد که باید در این جوایز دیده می‌‌شد و در سال‌های گذشته به واسطه دلایل مختلف دیده نشده بود. موقعی که کتاب«چهار زن» درآمد منتظر جایزه ادبی جلال آل احمد بودم. بعدش وقتی «اپرای مردان سبیل استالینی» منتشر شد و بعد وقتی «نیست درجهان» منتشر شد و حتی بعد که «بیداری» منتشر شد و همچنین «آتون نامه» که جایزه قلم زرین را برده بود در داوری‌های جایزه ادبی جلال آل احمد نیامد. در میان آثار من، تعداد کارهایی که قبل از چاپ جایزه گرفته زیاد است. این آثار هم بعد از چاپ اقبال نداشته و منِ محمداسماعیل حاجی‎علیان پیش‎تر از این‌ها منتظر دریافت این جایزه بودم. نمی‌دانم شاید برداشت من است. اگر رصد کنیم کل جایزه ادبی جلال آل احمد را شاید این حرف و برداشت من درست دربیاید. در بخش رمان این جایزه اگر دقت کنیم چند برگزیده شهرستانی می‌‌بینیم؟ مگر در معدود مواردی مثل اثر مریم جهانی. هر چند همه آنهایی که جایزه گرفته‌اند اصالتاً شهرستانی هستند. این به نظرم یکی از بخش‌هایی است که در سیاست‌گذاری باید بررسی شود. در بخش داستان کوتاه هم شرایط تقریباً همین است البته به جز چند مورد استثنایی مثل انتخاب محمد کشاورز از شیراز.
 به نظر خودتان می‌‌شود این‎طور مسأله را بیان کرد که شما اواخر سال قبل با کسب جایزه ادبی جلال آل‎احمد به نوعی مزد بخشی از فعالیت‌های چندین ساله خود در این حوزه را دریافت کردید؟
جوایزی همچون جلال آل احمد قرار نیست به عنوان ثمره تلاش چندین ساله یک نویسنده باشند. قرار بوده از بین آثار ادبی که در یک سال منتشر شده در هر بخش اثری به عنوان برگزیده انتخاب شود. اما چه می‌‌شود که داوران محترم و برگزارکنندگان می‌‌آیند در کمال خونسردی و با آرامش کامل می‌‌گویند از بین همه آثار منتشر شده هیچ کدام حائز رتبه برگزیده نبوده است. به نظرم این یک رویکرد ناصحیح نسبت به نویسنده‌هاست، چرا که اگر نویسنده شایسته نبوده پس چرا اثرش تا این مرحله بالا آمده است. به نظر خودم، واقعاً نمی‌شود گفت من ثمره سال‌ها تلاشم در حوزه نویسندگی را گرفته‌ام. من مثلاً 18 سال  شبانه روزی پشت سر هم تلاش کرده‌ام. خب وظیفه من است به عنوان نویسنده کاری را که پیشه کرده‌ام و دارم عشق می‌‌کنم با ادبیات برایش زحمت بکشم بالطبع این اتفاق هم می‌‌افتد. تا به امروز 22 عنوان از کتاب‌های من منتشر شده و چند عنوان دیگر هم آماده چاپ است که در سال‌های آینده منتشر می‌‌شود اما آیا این جایزه‌ای که به من تعلق گرفته برای جبران زحمت‌های من به عنوان یک نویسنده است؟ به نظرم این اطلاق درستی نیست به واسطه اینکه اساسنامه جایزه ادبی جلال آل احمد می‌‌گوید آثاری که در طول یک سال منتشر شده باید بررسی و از بین آنها اثری انتخاب شود. با همه احترام و تشکری که نسبت به همه برگزارکنندگان این جایزه دارم، واقعیتش این است که این جایزه یا دیگر جوایز ادبی سر سوزنی از زحمات نویسنده را پاسخگو نیستند. بخصوص رقم‌هایی که پرداخته می‌‌شود اصلاً در حد و اندازه‌ای نیست که بخواهد یک نویسنده با دریافت آن حداقل از غم نان آن سالش رهایی پیدا کند.
    کسب جوایز معتبر دولتی و خصوصی داخلی چه تأثیری در سرنوشت یک کتاب، در ابعاد مختلف بر جای می‌گذارد؟
انتخاب شدن کتاب در جوایز ادبی مختلف منجر به ورود این آثار به محافل علمی و مجامع تخصصی و مجامع دانشگاهی و کتابخانه‌ها و مراکزی که با کتاب و کتابخوانی در ارتباط هستند خواهد شد. از گذشته هم این چنین بوده و این نوع موفقیت‌های ادبی برای یک کتاب رمز ورود به فضاهای جدی‌تر ادبیات خواهد بود. در مجموع، تأثیر بسیار به‌سزایی در رشد و توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی در بخش‌های مختلف و جدی‎تر جامعه خواهد داشت. واقعیت این است که ما نیازمند این هستیم که به داستان و رمان ایرانی بیشتر از گذشته توجه شود. به واسطه اینکه احساس می‌‌کنم داستان و رمان ایرانی الان زیر هجمه زیاد داستان ترجمه‌ای دارد له می‌‌شود. اثری از آثارش باقی نمانده و این نیازمند همین حمایت‌های این چنینی و جوایز ادبی است که کمک می‌‌کند داستان و رمان ایران بیشتر دیده شود. یقیناً این جوایز ادبی برای ناشران که سرمایه‌گذاران آثار ادبی هستند خیلی انگیزه‌دهنده است. علاوه بر اینکه برای نویسنده هم انگیزه ایجاد می‌‌کند. در چنین شرایطی رغبت ناشران برای چاپ آثار ایرانی افزایش می‌‌یابد. به جای اینکه بروند به بازار ترجمه توجه کنند به سمت آثار ایرانی گرایش پیدا می‌‌کنند و این حمایت به سود همه است؛ هم ناشر هم نویسنده و هم مخاطب.
 بازگردیم سراغ تازه‌ترین نوشته‌تان، کتاب «ساعت دنگی» چه جایگاهی در بین مجموعه کتاب‌های داستانی شما دارد و ویژگی خاص آن را در چه می‌‌دانید؟
به نظرم یکی از ویژگی‌های خاص ساعت دنگی، همین مدل روایت تریلوژی یا سه‌گانه آن است که به حال به این شکل در روایت‌های داستانی ایرانی نداریم. چنین شیوه نگارشی، آن هم در این سطح یک زورآزمایی تکنیکی خیلی خوب برای خودم بود که امیدوارم مخاطبان هم آن را بپسندند. هرچند تا جایی که بازخوردهای این کتاب را دریافت کرده‌ام به نظر می‌رسد مخاطبان خاص آن را پسندیده‌اند ان‌شاءالله مخاطبان عام و کتابخوان‌ها هم این کار را بپسندند. اما آیا من ساعت دنگی را مستحق این جایزه می‌‌دانم، بله. به نظرم ساعت دنگی حتی باید برگزیده این جایزه می‌‌شد و شایسته تقدیر بودن کمی کم‌لطفی به این کتاب است. درباره ویژگی کتاب «ساعت دنگی» هم بگویم که این مجموعه ۹ تریلوژی درباره زن و زمان و زمانه است. زن ایرانی و گونه‌های مختلفی از او را در این اثر می‌بینید. زن ایرانی برای من مهم است و تلاشم بر این است روایت‌های متفاوتی از تقدیر زنان سرزمینم بدهم، شاید تقدیر برخی‌ها تکراری است، اما سعی کرده‌ام شیوه روایت نو باشد. موضوع زن از علاقه‌مندی‌های من و بقیه کار‌ها هم روایت زنان سرزمینم است. رویکرد سه‌گانه بودن هم کدی است برای اینکه زنانگی بیشتری را داشته باشد. زنان امروزی، زن در تاریخ و اسطوره، زن سیاس، زن قربانی، زنی که اسلحه دست می‌گیرد و زنی که تمام‌قد خود را تسلیم جامعه می‌کند، همه در داستان‌هایم هستند و سعی کرده‌ام آن‌ها را در زمانه‌های مختلف روایت کنم. نکته دیگری که داستان‌های این مجموعه را به هم پیوند می‌‌دهد بافت حوادث اجتماعی محور اصلی داستان‌ها زن، زمانه‌اش و زمان است؛ یعنی سه عنصری که در کل مجموعه به طرق مختلف خود را نشان می‌دهد. زن قربانی معاصر، زن سیاس معاصر، زن قربانی اسطوره‌ای و تاریخی که از دل تاریخ درآمده تا زن جنگجویی که جلوی داعش ایستاده و مادر شهیدی که جگرگوشه‌اش را از دست داده، همه این زنان آدم‌های قصه‌های سه‌گانه‌ای هستند که در کتاب روایت می‌شوند و آسیب‌های اجتماعی است که در اکثر داستان‌ها وجود دارد.
به عنوان نویسنده‌ای که همواره آثارتان در بازار کتاب ایران حضور دارد، نقاط قوت این عرصه را در کدام‌یک از ویژگی های آن می‌‌بینید؟
واقعیت امر این است که نویسنده‌ها آثارشان را می‌‌نویسند که خوانده شود و فقط چاپ شدن هدف هیچ نویسنده‌ای نیست، اگر به هر طریقی مخاطبان بیشتری با اثر برخورد کنند و بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند به نظرم بیشتر می‌‌تواند مثمرثمر باشد. به همین خاطر است که هم تلاش می‌‌کنم مستمر در فضای چاپ و نشر باشم که مخاطب بتواند قدرت انتخابش را روی آثارم داشته باشد و هم از فضاها و کرانه‌های مختلفی که به واسطه حضور ناشران مختلف ایجاد می‌‌شود برای جذب مخاطب استفاده کنم.
    یکی از رمان‌های شما با عنوان «می‌نار» به پیشینه و زندگی یکی از شهدای غواص عملیات کربلای پنج می‌پردازد. قدری هم درباره این رمان بگویید.
داستان«می‎‌نار» تخیل بر پایه واقعیت‌های جامعه ما است.  کاری در سال‌های گذشته با عنوان «سمفونی بابونه‌های سرخ» از سوی انتشارات «آموت»روانه بازار کتاب کرده‌ام که به عملکرد ارامنه ایران در ورودشان به ایران از دوره صفویه اشاره دارد و به اتفاقاتی که در کمک به فرهنگ و هنر این سرزمین انجام داده‌اند می‌پردازد.  کاری در آن حوزه انجام شد و از آن زمان خیلی دوست داشتم راجع به اتفاق‌های معاصر ارامنه ایران هم یک اثری به واسطه اینکه به عقیده شخصی و علاقه‌مندی من به این شکل وحدت همه ایرانی‌های عزیز در کنار هم و برای هم می‌‌توانند زندگی خوش و سالم و سلامتی داشته باشند و اینکه در این سال‌ها زحمات زیادی کشیده شده برای اینکه این وحدت زیر پرچم این نام وطن اتفاق بیفتد، در این اثرم داشته باشم. بنابر این، «می‌نار» اولین کار از این مجموعه است که راجع به اقلیت‌ها نوشته شده و یک کلان‌پروژه ذهنی من است ،برای اینکه در سال‌های آینده هم بتوانم زبان اقلیت‌های کشورم باشم. این ویژگی انگیزه اصلی روایت می‌نار برای من بود. به نظر من، دو تا قله ماجرایی و فرهنگی در تاریخ معاصر کشورمان داریم که یکی از آنها انقلاب اسلامی است که از انقلاب مشروطه شروع شده تا رسیده به انقلاب اسلامی سال 57؛ یک نکته خیلی مهم در تاریخ معاصر کشورمان. قله دیگری، جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران است که تلاش همه‌جانبه مردم برای نگه‌داشتن وحدت را در پی داشت. اشاره به این دو قله هم از انگیزه‌های من در روایت می‌نار بود. می‌‌خواستم در این دوره زمانی از این دو تا اتفاق هم بیشترین استفاده را داشته باشم. به این خاطر می‌نار از سال 53 شروع می‌‌شود تا سال 65  و در این برهه زمانی زندگی یک خانواده ارمنی ساکن اصفهان را محور روایت خودش قرار داده است. این خانواده به واسطه اتفاق‌هایی که در طول اثر برایشان می‌افتد مجبور به مهاجرت به خرمشهر می‌‌شوند و درگیر وقایع اولیه جنگ و تبعات آن  در آنجا می‌‌شوند و یک جوری تزکیه هنری برای شخصیت خیالی من به اسم آتورش در این رمان اتفاق می‌‌افتد.
برای بهبود وضعیت نقد در حوزه ادبیات داستانی چه پیشنهاد و راهکاری توصیه می‌کنید؟
عقیده من این است که در دانشگاه‌ها باید بحث نقد جدی‌تر پیگیری شود، چون متأسفانه هنوز ادبیات معاصر در دانشگاه‌های ما راه باز نکرده که امیدوارم ان شاءالله راه باز کند، زیرا مجامع علمی نقش بسیار مؤثری در بهبود کیفیت آثار خواهند داشت که این نقیصه اگر در کشورمان برطرف شود و دانشگاه به جای پرداختن به این حجم زیاد به ادبیات کهن، حجمی را هم به ادبیات معاصر اختصاص دهد به نظرم خیلی به بهبود آثار ادبی کمک می‌‌کند.
 نقش فعالیت‌های جنبی حوزه کتاب و کتابخوانی مانند برگزاری جلسات نقد و بررسی کتاب در محافل فرهنگی را چقدر در توسعه فرهنگ کتابخوانی مؤثر می‌‌دانید؟
تعداد آثاری که در طول یک سال چاپ و روانه بازار کتاب می‌‌شود، قابل توجه و تعداد کتاب‌ها واقعاً زیاد است و مخاطب در سال‌های مختلف که این کتاب‌ها چاپ می‌‌شود و در کنار هم قرار می‌‌گیرد با انبوهی از انتخاب و گستره وسیع آن مواجه است اما آیا مخاطب فرصت می‌‌کند همه علاقه‌مندی‌هایش را، همه آثار را بتواند بخواند و از بین انبوه این آثار کتاب مورد علاقه خود را انتخاب کند؟ به طور قطع نه. یقیناً با این هجمه سریع زندگی‌های شهری ما امکان‌پذیر نیست. پس بنابر این، نیازمند ابزارهایی برای معرفی بهتر نویسنده‌ها و آثارشان هستیم. محفل‌های ادبی و جلسات مرتبط با معرفی یا نقد و بررسی کتاب می‌‌تواند به عنوان یکی از کمک‌کننده‌ها به فرایند انتخاب مخاطب باشد برای اینکه بتواند انتخاب بهتری داشته باشد از این گزینه‌هایی که در اختیارش است. بنابر‌این جلسات و محافل نقد و بررسی کتاب که به توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی در جامعه کمک می‌‌کند بسیار مفید و لازم و ضروری است.
 اگر بخواهیم ظرفیت‌های بازار کتاب ایران برای رونق و پویایی بیشتر در این صنعت  فرهنگی را برشماریم، شما به چه مواردی اشاره می‌‌کنید؟
برخلاف برخی دوستان که عقیده دارند جامعه ایرانی کتاب نمی‌خواند، من معتقدم که جامعه ایرانی اتفاقاً جامعه کتابخوانی است؛ برای کتاب ارزش قائل است و از گذشته کهن‌اش تا به امروز برای کتاب و کتابخوانی ارزش قائل است، اما مسأله اصلی در عدم معرفی درست آثار به این مخاطبان است. به نظرم ناشران و صنعت نشر اگر اقدامات مناسبی برای معرفی بهتر آثار داشته باشند، بیشترین توفیق را در این زمینه خواهند داشت. ضمن اینکه ناگفته نماند مباحث اقتصادی نشر به واسطه افزایش قیمت کاغذ و فرایند چاپ و نشر نویسنده‌ها را هم مثل قشر کتابخوان جامعه دچار مشکل کرده است. این معضل نیازمند سیاستگذاری سیاستگذاران کلان کشور است تا تمام تلاش‌شان را بکنند که سبد دانایی حذف یا کمرنگ نشود. من معتقدم کتاب سبد دانایی خانواده‌هاست. جایگاه این کالای فرهنگی باید در سبد خانوارها حفظ شود و حتی افزایش پیدا کند، چون به واسطه آن، خردورزی در جامعه افزایش پیدا می‌‌کند و نتایج بسیار مثبتی هم در زمینه فردی و هم زمینه‌های اجتماعی حاصل می‌‌شود.
چه توصیه‌ای برای تقویت جایگاه رمان و داستان ایرانی دارید و به نظر شما کدام راهکارها می‌‌تواند به بهبود این وضعیت کمک کند؟
عواملی که می‌‌تواند باعث تقویت رمان و داستان ایرانی شود، گسترش فضای نقد سالم و بدون غرض‌ورزی است؛ ما با کمبود نقد علمی مواجه ایم و یکی از نمودهایش کاهش چاپ آثار در حوزه نقد ادبی است. در میان نامزدهای جایزه جلال هم اگر نگاه کنیم، می‌‌بینیم که از نظر کمّی، تعداد کتاب‌ها در حوزه نقد ادبی کاهش زیادی داشته است. دانشگاه‌هایمان باید رویکرد به ادبیات کهن را تعدیل کنند و بیشتر به ادبیات معاصر بپردازند؛ بسیاری از دانشگاه‌ها در کشور ما که باید دارای کرسی‌های نقد ادبیات معاصر باشند هنوز داستان معاصر ایرانی را قبول ندارند و فقط به ادبیات کهن می‌‌پردازند. استادان دانشگاهی باید داستان معاصر ایرانی را بخوانند و قضاوت کنند، حتی منظورم ادبیات ۵۰ سال پیش هم نیست، من از ادبیات سال‌های اخیر صحبت می‌‌کنم، نسل‌های چهارم، پنجم و ششم داستان‌نویسی گویا هنوز این اجازه را پیدا نکرده‌اند که مورد نقد و بررسی استادان دانشگاهی در رشته ادبیات فارسی قرار بگیرند.
 در آخر از آثار در دست تألیف و   زیر چاپ خود بگویید.
سه رمان را تمام شده دارم که در این سال‌ها نوشته‌ام. آخری اش هم کار امسالم است که آماده نشر شده و منتظرم در سال‌های آینده یکی یکی با ناشران مختلف بتوانم به نتیجه برسم و راهی بازار کتاب بکنم. یکی از آنها که خیلی دغدغه‌ام است که زودتر منتشر شود، رمان «بیدار» است که هنوز منتشر نشده و دو اثر اجتماعی دارم که در ادامه رمان «پاپیلو» است. من رمان پاپیلو را سال 1399 با انتشارات ققنوس منتشر کرده‌ام که یک اثر سه گانه است و حالا دو اثر جدیدم با عناوین«تب موز» و «چریکه روژان» ادامه آن محسوب می‌‌شود که در سال‌های آینده راهی بازار کتاب خواهد شد. الان هم در حال آماده کردن مراحل تحقیقات یکی از کارهای جدیدم هستم که ماجراهای آن در دوران مشروطه اصفهان اتفاق می‌‌افتد. عنوانی که تا الان برای آن انتخاب کرده‌ام، «بی‌سردار» است. این اثر به روایت پنج زن در دوران مشروطه اصفهان می‌‌پردازد و ماجراهایی مانند مشروطه اصفهان، قرارداد رژی و تبعات آن و مبارزات مردمی برای لغو این قرارداد و فتح اصفهان توسط ارتش بختیاری. این رمان بخش‌های مختلفی دارد که پنج زن از پنج قومیت مختلف هر کدام روایت خود را دارند. به بیان دیگر، هر شخصیت زن در این داستان نماینده یکی از اقوام و ادیان است که در آن زمان در اصفهان زندگی می‌‌کردند و در رویدادهای آن دوره نقش داشته‌اند. تحقیقات اولیه برای نگارش این رمان به مراحل پایانی رسیده و از سال آینده نوشتن آن را شروع می‌‌کنم.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7884/28/609171/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها