لایههای پنهان شعر سعدی
محمدرضا رضایی
به سکندر نه ملک ماند و نه مال
به فریدون نه تاج ماند و نه تخت
بیش از آن کن حساب خود که تو را
دیگری در حساب گیرد سخت
سعدی در اینجا به نرخ بالای جریمه دیرکرد وام بانکی اشاره میکند و در همین راستا وضع دوتا از همسایههایش را مثال میزند و میگوید که خانه اسکندر آقا را و مغازه فریدون بدبخت را، سر همین جریمه دیرکرد، بانک مصادره کرد. در بیت بعد به مخاطب توصیه میکند: اول هر برج مثل آدم به بانک برو و با زبان خوش قسط وامت را بپرداز تا به عاقبت اسکندر و فریدون دچار نشوی.
مرکب از بهر راحتی باشد
بنده از اسب خویش در رنج است
گوشت قطعاً بر استخوانش نیست
راست خواهی چو اسب شطرنج است
در این بیت سعدی به کیفیت پایین خودروهای داخلی انتقاد میکند و میگوید این ماشینهای داخلی بهجای اینکه زندگی را آسان کند، هر روز باید در یک تعمیرگاه باشد و زندگی را زهرمار میکند. در بیت بعد نیز عصبانیت اوج میگیرد و میگوید این ماشین وامانده کلاً بهاندازه یک اسب بخار پیر و لاغر هم قدرت ندارد و اصلاً راستش را بخواهی اسب پلاستیکی شطرنج هم شرف دارد به این خودروی حلبی.
نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز
خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز
ور بگریزم ز دست ای مایه ناز
هر جا که روم پیش تو میآیم باز
سعدی که در اینجا دانشجو بوده؛ یک روز سر کلاس با استاد بحثش میشود و بهخیال اینکه ترم بعد این درس را با یک استاد دیگر خواهد برداشت، وی را میشوید و روی رخت پهن میکند و از کلاس میرود بیرون. از قضا در آخر ترم میفهمد که برای این درس کلاً همین یک استاد در دانشکده وجود دارد و ترم بعد هم باید با او کلاس بردارد. پس با شرمندگی پیش استاد رفته و میگوید: استاد هر بلایی میخوای سرم بیار، اصلاً این ترم من رو بنداز که آدم بشم؛ نامردم اگه حرفی بزنم. فقط خدایی از کلاسات حذفم نکن که تا آخر دانشگاه مجبورم فقط با خودت این درس رو بردارم؛ استاد ما رو دور ننداز.
آن پریروی که از مرد و زن و پیر و جوان
هر که بینی دم صاحبنظری میزندش
آستینم زد و از هوش برفتم در حال
راست گفتند که دیوانه پری میزندش
در این بیت سعدی به یکی از فامیلهایش که پری نام داشته اشاره میکند که گویا بدون اینکه درس پزشکی خوانده باشد، ادعای دکتری داشته و در فامیل هرکس که از مرد و زن و پیر و جوان مریض میشده، وی درباره بیماریاش اظهارنظر میکرده. روزی از روزها که سعدی حال ناجوری داشته، این پزشک تجربی به خانهشان میرود که یک آمپول تقویتی به وی تزریق کند و بهگفته وی تا جامهاش را کنار زده، پری دیوانه یکجوری بیهوا آمپول را فرو کرده که سعدی ساعتها بیهوش مانده. در ادامه سعدی تأکید میکند: واقعاً راست میگن که پری دیوانه است؛ زد ناقصمون کرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه