نگاهی به خاستگاه‌ها، کارکردها و تعارضات نظریات جامعه محور غربی

لیبرال دموکراسی و رنج بشر


مریم طیبی نظری
دانشجوی دکترای فلسفه
مشکلات اقتصادی، زیست محیطی و بحران‌های اخلاقی و... و درمجموع حال و اوضاع کنونی بشر که نتیجه سیاستگذاری‌های به قول فوکویاما آخرین دولت انسانی، یعنی لیبرال دموکراسی است، آن چیزی نبود که بزرگان عصر روشنگری، تجدد و لیبرالیسم آن را وعده داده بودند. ایدئولوژی روشنگری و تجدد که قرار بود با خود رفاه، امنیت و شادی را برای بشر مدرن به همراه بیاورد، در عمل منجر به تحقق فجایع متعددی شده است. وضعیت لیبرال‌ها از جهات مختلف من جمله از حیث فلسفه سیاسی شکست خورده و درهم ریخته است. از طرفی بشر آنقدر زمین و آسمان را دستخوش تغییرات کرده که بسیاری از دانشمندان اعلام کرده‌اند به عصر بوم‌شناسی تازه‌ای به نام آنتروپوسن (به معنای دوران پایانی بشر) وارد شده‌ایم و از طرف دیگر فشارهای اقتصادی و سیاسی، زیست فردی و اجتماعی انسان مدرن را با دشواری‌های بی‌سابقه‌ای مواجه کرده است. مجموع این موارد باعث شده متفکران و منتقدان، مبانی نظری و سیاسی حاکم بر جهان لیبرالی را به چالش بکشند.
یکی از این رویکردهای منتقد لیبرالیسم، اجتماع‌گرایی است. تفاوت اصلی اجتماع‌گرایان با سایر منتقدان لیبرالیسم، در محدود نبودن نگاه نقادانه آنان به صرف نتایج تفکرات لیبرالیسمی و نقد مبانی فلسفی این مکتب است.
لیبرال دموکراسی نام یکی از تعینات اصلی سیاسی مدرنیته است. مدرنیته‌ای که انقلاب کپرنیکی کانت بی‌شک یکی از ارکان آن است که بر حسب آن، انسان به مثابه فاعل آگاهی تبدیل به بنیاد تعین عالم می‌شود. به بیان دیگر، براساس این آموزه، عالم فقط زمانی عالم است که برای خرد و فاهمه بشری قابل فهم باشد و هر چیزی که فراتر از خرد بشری باشد، طرد می‌شود. بنابراین، وقتی انسان محوریت پیدا کند و تمامی مسائل حول او شکل بگیرد، در نتیجه او و ادراک و خواست هایش بر هر چیزی اولویت پیدا خواهند کرد. جامعه، دولت و در کل، محیط پیرامونش به مثابه ابزاری خواهند بود برای تحقق منفعت و سود شخصی. از هم گسیختن خانواده‌ها، بی‌اعتنایی نسبت به سرنوشت دیگران و فجایع زیست محیطی، از محصولات این نگرشند. در مقابل، محوری‌ترین موضع در مباحث اجتماع‌گرایان، ارزش ذاتی جامعه است؛ به اعتقاد ایشان جامعه، فارغ از ارزش تک تک افرادی که سازنده آن هستند، ارزشمند است.فرد‌گرایی اختصاصی لیبرال‌ها که دنیای واقعی را از ارزش  یا منشأیی برای تشخیص و تعیین ارزش‌ها خالی می‌کند، مکتبی را پدید آورده است که میل و اراده و احساسات فرد را تنها منشأ اعتبار گزاره‌های اخلاقی قلمداد می‌کند. از این روی، هنگامی که میل و اراده آدمی محور همه چیز شود، طبیعتاً باید منتظر پدیده‌هایی ساختارشکن شبیه آنچه که امروزه می‌بینیم، باشیم.
لیبرال‌ها از مفهوم تنیده بودن ارزش‌ها در کالبد هستی، به این معنا منتقل می‌شوند که ارزش‌های انسانی در نهاد خود افراد متعین می‌شوند و نه در نهادهایی همچون جامعه و کلیسا و امثالهم. اما در مقابل، جامعه‌گرایان به عنوان جدی‌ترین منتقدان لیبرالیسم در فلسفه سیاسی معاصر بر اصالت و ارزش جامعه در برابر فرد تأکید دارند. جامعه‌گرایان بر این باورند که نظریه‌های لیبرالی ارزش زیادی برای فرد در برابر جامعه قائلند و نسبت به جایگاه «جماعت» و «اجتماع» در تحقق استعدادهای انسانی بی‌توجه است. مایکل سندل به عنوان یک جامعه‌گرا ساختارها و پیوند‌های اجتماعی را بنیاد‌های برسازنده هویت آدمی می‌داند. این پیوند‌ها نتیجه مفهوم مشترک و عمومی از خیر است؛ این خیر، دیگر خیر ترسیم شده در مکتب وظیفه‌گرایی کانت و محصور در حوزه خصوصی  یا خیر در چارچوب معنایی فایده‌گرایان و لذت باوران و امثالهم نیست، بلکه خاستگاه یا خاستگاه‌هایی اجتماعی دارد. دیگر، افراد جامعه برای انتخاب خیر، صرفاً به عنوان سوژه‌هایی که با گزینه‌های مختلف مواجه هستند و دست به انتخاب می‌زنند تلقی نمی‌شوند؛ بلکه این خیرها در شبکه‌ای از ارتباطات با افراد پیرامون و دیگر خیرها شکل می‌گیرند و افراد با این خیرها، هویت اجتماعی و بین‌الاذهانی خود را پیدا خواهند کرد. بر این اساس در تکوین خیر، این اجتماع است که تأثیر مستقیم و اصلی را می‌گذارد.
یکی از ایده‌های اصلی اجتماع‌گرایان، تکیه بر اخلاق عملی و نظری در جهان معاصر است. آنها با اشاره به تناقض ساختاری لیبرالیسم نشان می‌دهند لیبرال‌ها در عین اینکه هر فردی را تشویق می‌کنند تا درون ساختاری سیاسی حق و خیر خود را تعریف و دنبال کند، اما نقش مهمی که ساختار سیاسی و اجتماعی در تعیین و تعریف حق و خیر دارد را مکتوم می‌گذارند. همچنین اگر لیبرال‌ها نقش دولت را به‌گونه‌ای تعریف می‌کنند که تقویت‌کننده آزادی مردم باشد، در نظر اجتماع‌گرایان، نقش اصلی دولت، تضمین سلامت و رفاه زندگی اجتماعی است که امکان شکوفایی همگان و به دست آمدن همه خیرهای انسانی را فراهم می‌آورد.
تیلور از دیگر اجتماع‌گرایان است؛ وی معتقد است که ما مجهز به ترجیحات ارزشی و توانایی ساماندهی قضاوت اخلاقی به دنیا نیامده‌ایم، بلکه چنین ارزیابی‌هایی را از فرهنگمان می‌گیریم. او فرهنگ را امری اجتماعی می‌داند که تحقق آن در حوزه خصوصی رخ نمی‌دهد. لذا اخلاق نه تنها فطری نیست؛ بلکه در بستر جامعه است که شکل می‌گیرد. ما همه آنچه را که واجد ارزش و اهمیت می‌دانیم از ساختارهای عرفی جامعه می‌گیریم. تیلور هم مانند هگل معتقد است اخلاق آنگاه عینی است که فرد به عنوان عضوی از جامعه و در قبال آن به وظایف اخلاقی خود عمل کند. قواعد اخلاقی اجتماعی آنچنان نیستند که به فرد اجازه دخالت در شکل‌گیری‌شان را ندهند، بلکه آنها در فرایند بحث و گفت‌و‌گو در شکل دهی به آن قواعد سهیم‌اند.
تیلور معتقد است دولت نیز به ابزار دیگری برای فرد مدرن تبدیل شده است؛ چراکه برحسب نگاه جدید، دولت و جامعه دولتمند، دیگر تجسم نظم کیهانی یا برآمده از یک منشأ الهی - آن‌گونه که قبل از مدرنیته مورد پذیرش بود - تلقی نمی‌شود، بلکه در دوران جدید، جامعه به لحاظ سیاسی، مشروعیت خود را از راه شناخته شدن به عنوان محلی برای برآوردن نیاز‌های فرد به دست می‌آورد و دیگر جایی برای اسطوره‌ها وجود ندارد. نماینده آشکار این طرز تلقی همان فایده‌گرایی است. بر همین اساس است که جامعه گرایان تمام قد از ایده اصالت خیر اجتماعی دفاع می‌کنند و معتقدند خیر تنها در بستر اجتماع است که تکوین می‌یابد و کارکرد خود را عملی می‌کند. این نقطه نظر در نگرش اجتماع‌گرایان است که ما را به محور دیگر در نگاه آنان راجع به نگرش هنجاری جامعه‌گرایی یعنی دفاع از پیوند سیاست و اخلاق می‌رساند.
در لیبرالیسم، دولت درباره اهداف اخلاقی بی‌طرف است و جامعه‌ای مطلوب است که افرادش خیر‌های متکثر مدنظر خود را پی بگیرند و در عین حال، اصولی که جامعه براساس آن اداره می‌شود، نباید متناظر با برداشت خاصی از خیر اخلاقی یا متافیزیکی باشد. در حقیقت، جامعه لیبرالی صرفاً زمینه را برای پیگیری خیرهای شخصی فراهم می‌کند و خود تلاش دارد تا دولت را از هر مفهومی جامعه‌گرایانه از خیر عاری سازد. در مقابل، جامعه‌گرایان، محقق شدن رشته‌ای از اهداف اخلاقی را مستلزم مداخله دولت دانسته و برهمین اساس، پیگیری اهداف اخلاقی را در حوزه عمومی مجاز می‌شمارند. دولت جامعه‌گرا به مردم اجازه می‌دهد اهداف و ارزش‌هایشان -که در اجتماع شکل می‌گیرد- را در اجتماع نیز به پیش ببرند. این دولت، عرصه عمومی را برای آموزش‌های فرهنگی مساعد می‌کند. البته جامعه گرایان از خطراتی همچون بروز دولت تمامیت خواه نیز غفلت نکرده‌اند. از همین رو، معتقدند دولت‌ها باید در را به روی ورود برداشت‌های متفاوت و متکثر مردم و جوامع مختلف مستقر در یک کشور بگشایند.
یکی از مهم‌ترین رویکردهای منتقد و جایگزین لیبرالیسم، حذف یا تعدیل دیدگاه‌هایی است که هرچند تلاش می‌کنند نسبت به وضعیت حاضر و غالب لیبرال، مخاطب را اقناع کنند؛ اما در آخر با جمع بندی محافظه کارانه خود، وضع موجود را تنها وضع ممکن می‌دانند! دیدگاه‌هایی از قبیل نظر جیمز فالچر در کتاب «سرمایه‌داری»اش که در بخش پایانی آن نوشته است: «تلاش به‌منظور یافتن گزینه بدیلی به‌جای سرمایه‌داری، کار بی‌ثمری است؛ آن‌هم در جهانی که نظام سرمایه‌داری کاملاً بر آن سیطره یافته است و هیچ بحران آخری نه در افق دیده می‌شود و نه در خیال می‌گنجد. گزینه سوسیالیسم اعتبار خود را از دست ‌داده است و جنبش‌های ضدسرمایه‌داری نیز ظاهراً راه به‌جایی نخواهند برد، زیرا هیچ گزینه معتبر و سازنده‌ای که با الگوهای موجود تولید و مصرف همخوانی داشته باشند، ارائه نداده‌اند. بنابراین آنها که در پی اصلاح جهانند، باید توجه خود را به ظرفیت‌های تغییر درون سرمایه‌داری معطوف کنند.»
به هر تقدیر، هرچند دیدگاه‌های جامعه گرایانه در غرب همچون سوسیالیسم، سعی در بازاندیشی و بازآفرینی جمع باوری و جامعه‌گرایی و در کل، احیای ارزش‌ها در بستر اجتماعی در مقابل فردباوری لیبرال دارند؛ اما از جهات مختلفی ازجمله هم از حیث مبادی، هم از حیث مضامین و هم از حیث مقاصد و نتایج با چالش روبه‌رو هستند. به لحاظ تاریخی، مبدأ جمع باوری مدرن را باید انقلاب فرانسه و به لحاظ متافیزیکی باید آن را مبتنی بر سوبژکتیویسم دانست که از این جهت با فردباوری لیبرال شریک است. به تعبیر دیگر، مفاهیمی همچون فرد و جمع در طرز فکرهای لیبرالیستی و سوسیالیستی، هر دو خاستگاه و مضمونی سوبژکتیو دارند و هر دو دیدگاه، مبتنی بر تعریف انسان به مثابه سوژه آگاهی هستند که توسط جریان‌های فکری مختلفی ازجمله پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم و دیدگاه‌های پست مدرن مورد نقد و نقض‌های بنیادی قرار گرفته‌اند. رویکرد دیگری که نظریات لیبرال و سوسیالیست در آن با هم اشتراک دارند، رویکرد تقلیل گرایانه این دو مشرب در خصوص نگاهی است که به فرد یا جامعه دارند. از حیث مضمون و درون مایه نیز نقدهای متعددی به جمع باوری و اجتماع‌گرایی به سبک سوسیالیست‌ها و دیگران وارد شده است که حاجت به ذکر و بیان آنها نیست. نکته قابل ذکر اینکه دیدگاه‌های جامعه‌گرا، ماهیت و هویت معینی برای خیر -اعم از فردی و اجتماعی- قائل نیستند و آن را به امری برآمده از ساختارهای اجتماعی و روانی فرومی‌کاهند. این مسأله دیدگاه‌های اخلاقی و سیاسی اجتماع گرایانه را از حیث نتایج نیز با چالش‌ها و تعارضات مهمی مواجه می‌کند.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7891/6/610493/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها