نگاهی به کتاب خاطرات لیلا قلیپور همسر سید علی حسینی
«عکس سه نفره» روایت عکسی که باید آن را خواند!
سمیه جمالی
خبرنگار
لیلا شانزده ساله بود که همسایه قدیمی او را برای پسرش خواستگاری کرد. همه قول و قرارها، گفتوشنودها و دید و پسندها یک روز صبح تا غروب انجام شد. لیلا خبر نداشت که مادرش و مادر داماد سالها قبل، بر اساس یک نذر با هم به توافق رسیدهاند که دست پسر و دخترشان را در دست هم بگذارند. مهر لیلا به دل سید علی که دوست برادرش بود افتاد و این گونه او به آرزویش که ازدواج با پسری سید یا پاسدار بود رسید. حالا شوهرش هم سید بود، هم پاسدار.
این خاطرات در قالبی شبیه نامه به تحریر درآمده، با استفاده از زاویه دید دوم شخص و از زبان همسر شهید. لیلا در دوران نامزدی متوجه دفترچه خاطرات سید علی میشود، دفتری با جلد قرمز که خاطرات خود را از رزمندگی و زندگی در جبهه توی آن مینوشته. به این ترتیب لیلا تصمیم میگیرد خاطرات زندگی مشترک خود را از کمی پیش از خواستگاری تا شهادت همسرش در دفترچه خاطرات بنویسد، البته این فرمی است که آقای ساسان ناطق برای کتاب خود یعنی «عکس سه نفره» انتخاب کرده و بهترین روش برای استفاده از زاویه دید دوم شخص است که به سختی و به ندرت در داستان و نثر استفاده میشود.
کتاب با مقدمهای از دختر شهید آغاز میشود فاطمه سادات حسینی در این زمان سی و دوساله است یعنی همان سنی که پدرش شهید شد. او تصویر و خاطرهای از بابا در ذهن ندارد، گاهی مادرش در این کتاب خطاب به دختر خاطراتی از پدرش میگوید.
در سیر خاطرات خاطرهای شیرین بازگو میشود ؛از شهید سردار قاسم سلیمانی در زمان جنگ تحمیلی و آن یک مشت پستهای که باعث تعجب پدر شهید شد. سید علی حسینی بسیار مقید به امانتداری و مراقبت از بیت المال بود. خاطراتی که از ایشان روایت میشود در همین باب که گاهی از جدیت ایشان دیگران رنجیده خاطر میشدند. در جای دیگری خاطرهای نقل میشود از حضور میرزا جواد آقا تهرانی (آیتالله جواد آقاتهرانی استاد فقه و اصول) که در هفتاد و چند سالگی داوطلبانه به جبهه رفته و تحت فرماندهی شهید حسینی بودند.
با توجه به اینکه راوی نسبت به خاطرات جبهه شخص فرعی محسوب میشود؛ یعنی لیلا در جبهه حضور ندارد از ترفند سرک کشیدن به دفتر خاطرات شهید استفاده شده است و جاهایی هم برای نقل خاطرات کودکی او مادر علی این حوادث را برای عروسش تعریف میکند.
از این جهت مطالعه کتاب برای کسانی که تمرین داستاننویسی میکنند درسهایی تجربی در زمینه زاویه دید و استفاده از تکنیکهای گوناگون دارد.
دایره واژگان و نثر کتاب کاملاً متناسب با شخصیتپردازی انتخاب شده است. گاهی راوی در ثبت خاطرات شهید، فردی است با ویژگیهای عامی و در شخصیتپردازی چیزی مبنی بر ادیب بودن و داشتن علم و تخصص در زمینه ای خاص ارائه نمیشود، اما در بافت روایت بهصورت چشمگیری از بسامدهای زبانی والایی استفاده شده در صورتی که از زبان فردی عادی نوشته شده که در حالت عادی بسیار ساده از کلمات استفاده کرده و دیدگاه شخصی به امور ندارد.
سادگی و صمیمیت حجب و حیا و خجالت خانم قلیزاده از پس همین کلمات و جملات منتقل میشود. اما تکرار جمله «یادت هست» سید علی در اشکال مختلف در طول کتاب به فرم صدمه زده است. حالا که نویسنده تصمیم گرفته از نثری روان استفاده کند، یعنی دستش پر است. با توجه به اینکه من کتاب «اعترافات کاتب کشته شده» را نیز مطالعه کردهام اطلاع دارم جناب ناطق در استفاده از نثرهای گوناگون تبحر دارند، زیرا قلمی که اعترافات را نوشته با آن فرم و تکنیک خاص حالا با زاویه دید و تکنیک دیگری عکس سه نفره را به تحریر درآورده است.
عنوان «عکس سه نفره» نیز انتخاب هوشمندانهای است که از دل یک شگفتانه در داستان بیرون آمده و عکس سه نفرهای در پایان کتاب که باید دید.
«ساسان ناطق» در عکس سه نفره از زندگی مردی میگوید که خودش را ناشنوا و ناگویا جا زده و دستگاه عریض و طویل نظام سربازی پهلوی را به بازی گرفته، از هنرستان افسری طوری فرار کرده که به او دستخوش هم گفتهاند، بنی صدر را ضایع کرده و دوران جنگ بدون اینکه دانشگاه نظامی رفته باشد فرمانده گردان حر میشود. او زمانی که فرماندهی تیپ اطلاعاتی ۳۱۳ حر را عهدهدار بود به شهادت رسید. این کتاب در سال۱۴۰۰ توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسید.
خبرنگار
لیلا شانزده ساله بود که همسایه قدیمی او را برای پسرش خواستگاری کرد. همه قول و قرارها، گفتوشنودها و دید و پسندها یک روز صبح تا غروب انجام شد. لیلا خبر نداشت که مادرش و مادر داماد سالها قبل، بر اساس یک نذر با هم به توافق رسیدهاند که دست پسر و دخترشان را در دست هم بگذارند. مهر لیلا به دل سید علی که دوست برادرش بود افتاد و این گونه او به آرزویش که ازدواج با پسری سید یا پاسدار بود رسید. حالا شوهرش هم سید بود، هم پاسدار.
این خاطرات در قالبی شبیه نامه به تحریر درآمده، با استفاده از زاویه دید دوم شخص و از زبان همسر شهید. لیلا در دوران نامزدی متوجه دفترچه خاطرات سید علی میشود، دفتری با جلد قرمز که خاطرات خود را از رزمندگی و زندگی در جبهه توی آن مینوشته. به این ترتیب لیلا تصمیم میگیرد خاطرات زندگی مشترک خود را از کمی پیش از خواستگاری تا شهادت همسرش در دفترچه خاطرات بنویسد، البته این فرمی است که آقای ساسان ناطق برای کتاب خود یعنی «عکس سه نفره» انتخاب کرده و بهترین روش برای استفاده از زاویه دید دوم شخص است که به سختی و به ندرت در داستان و نثر استفاده میشود.
کتاب با مقدمهای از دختر شهید آغاز میشود فاطمه سادات حسینی در این زمان سی و دوساله است یعنی همان سنی که پدرش شهید شد. او تصویر و خاطرهای از بابا در ذهن ندارد، گاهی مادرش در این کتاب خطاب به دختر خاطراتی از پدرش میگوید.
در سیر خاطرات خاطرهای شیرین بازگو میشود ؛از شهید سردار قاسم سلیمانی در زمان جنگ تحمیلی و آن یک مشت پستهای که باعث تعجب پدر شهید شد. سید علی حسینی بسیار مقید به امانتداری و مراقبت از بیت المال بود. خاطراتی که از ایشان روایت میشود در همین باب که گاهی از جدیت ایشان دیگران رنجیده خاطر میشدند. در جای دیگری خاطرهای نقل میشود از حضور میرزا جواد آقا تهرانی (آیتالله جواد آقاتهرانی استاد فقه و اصول) که در هفتاد و چند سالگی داوطلبانه به جبهه رفته و تحت فرماندهی شهید حسینی بودند.
با توجه به اینکه راوی نسبت به خاطرات جبهه شخص فرعی محسوب میشود؛ یعنی لیلا در جبهه حضور ندارد از ترفند سرک کشیدن به دفتر خاطرات شهید استفاده شده است و جاهایی هم برای نقل خاطرات کودکی او مادر علی این حوادث را برای عروسش تعریف میکند.
از این جهت مطالعه کتاب برای کسانی که تمرین داستاننویسی میکنند درسهایی تجربی در زمینه زاویه دید و استفاده از تکنیکهای گوناگون دارد.
دایره واژگان و نثر کتاب کاملاً متناسب با شخصیتپردازی انتخاب شده است. گاهی راوی در ثبت خاطرات شهید، فردی است با ویژگیهای عامی و در شخصیتپردازی چیزی مبنی بر ادیب بودن و داشتن علم و تخصص در زمینه ای خاص ارائه نمیشود، اما در بافت روایت بهصورت چشمگیری از بسامدهای زبانی والایی استفاده شده در صورتی که از زبان فردی عادی نوشته شده که در حالت عادی بسیار ساده از کلمات استفاده کرده و دیدگاه شخصی به امور ندارد.
سادگی و صمیمیت حجب و حیا و خجالت خانم قلیزاده از پس همین کلمات و جملات منتقل میشود. اما تکرار جمله «یادت هست» سید علی در اشکال مختلف در طول کتاب به فرم صدمه زده است. حالا که نویسنده تصمیم گرفته از نثری روان استفاده کند، یعنی دستش پر است. با توجه به اینکه من کتاب «اعترافات کاتب کشته شده» را نیز مطالعه کردهام اطلاع دارم جناب ناطق در استفاده از نثرهای گوناگون تبحر دارند، زیرا قلمی که اعترافات را نوشته با آن فرم و تکنیک خاص حالا با زاویه دید و تکنیک دیگری عکس سه نفره را به تحریر درآورده است.
عنوان «عکس سه نفره» نیز انتخاب هوشمندانهای است که از دل یک شگفتانه در داستان بیرون آمده و عکس سه نفرهای در پایان کتاب که باید دید.
«ساسان ناطق» در عکس سه نفره از زندگی مردی میگوید که خودش را ناشنوا و ناگویا جا زده و دستگاه عریض و طویل نظام سربازی پهلوی را به بازی گرفته، از هنرستان افسری طوری فرار کرده که به او دستخوش هم گفتهاند، بنی صدر را ضایع کرده و دوران جنگ بدون اینکه دانشگاه نظامی رفته باشد فرمانده گردان حر میشود. او زمانی که فرماندهی تیپ اطلاعاتی ۳۱۳ حر را عهدهدار بود به شهادت رسید. این کتاب در سال۱۴۰۰ توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه