بدبینی افراطی دارید یا خوشبینی افراطی؟
آزاده سهرابی
روانشناس
میگفت: خواهرم مدام به من میگوید دست از گله و شکایت بردارم و همه تقصیرها را گردن سرنوشت نیندازم و رو به آینده پیش بروم. اینها حرفهای قشنگی است. من هم دلم میخواهد این همه اضطراب نداشته باشم اما آنقدر خواستم بلند شوم و شکست خوردم که اصلاً حوصله بلند شدن ندارم. دوست دارم صبحها در تخت بمانم. فکر کنم افسردگیام درمانی ندارد. من همیشه با کلی انرژی مثبت و رؤیا بهدنبال خواستههایم میروم و شکست میخورم و بدتر میشوم.
خیلی از ما در روزهای زندگی با ابر سیاه افسردگی روبهرو میشویم. هر چند این افسردگی که عموماً با خلق پایین و بیحوصلگی و رخوت همراه است با اختلال افسردگی متفاوت است.
موضوع این است که بسیاری از ما دچار دو نوع سوگیری شناختی هستیم که هر دو میتواند به ناامیدی و درک شکست منتهی شود. یکی سوگیری خوشبینی است و دیگری سوگیری بدبینی. دستکم گرفتن احتمال وقوع اتفاقات منفی در آینده به خوشبینی افراطی میانجامد. هر چند در ابتدا افسردگی و اضطراب را کاهش میدهد. خصوصاً در روابط اجتماعی ما این سوگیری بسیار خطرناک است چون به شکل افراطی با عدم نگاه و پذیرش نقص در رفتار دیگران وارد رابطه شدن چیزی جز ناکامی هنگام روبهرو شدن با کمترین کاستی در رفتار دیگری ندارد.
در سوگیری بدبینی فرد خطرات آینده را آنقدر بزرگ در نظر میآورد که اصلاً حرکتی نمیکند. این افراد بیشتر در مقابل افسردگی آسیبپذیر هستند.
برای شناخت خود و افزایش خودآگاهی مرور کنید که چقدر دچار سوگیری بدبینی یا خوشبینی هستید و در کجاها بیشتر آن را میبینید؟ چه پیامدهایی این نگاه برای شما به همراه داشته است. باید بتوانید مانند یک ناظر خودتان را ببینید. برای سوگیریزدایی میتوانید از ارزیابی دیگران در برنامههایتان کمک بگیرید و متوجه شوید چقدر خوشبینانه یا بدبینانه است. اگر هنوز دسترسی به افکار و احساسات خود به شکلی آگاهانه ندارید از متخصصان کمک بگیرید.
در مسیر خودآگاهی که انتهایی برای آن نیست، خوشبختانه قدمهای اولی وجود دارد. همانطور که قبلاً در این ستون به آنها اشاره شده شناخت سیستم روانی، شناخت دفاعهای روانی و شناخت خطاهای شناختی قدمهای اول است. وقتی میتوانید مطمئن شوید در مسیر خودآگاهی قدم گذاشتهاید و تنها بهصورت سطحی به آن نگاه نمیکنید که در رفتار و نتیجه تعاملات و زندگی روزمره خود تغییر را احساس کنید. ممکن است این تغییر در روحیه و حال و هوای درونی شما باشد. مثلاً حالا دیگر کمتر دچار نشخوارهای فکری شدهاید چون ریشه این دوپاره کردن خود و گفتوگوی دو بخش درونی را میدانید.
هر چند این مسیر عموماً بدون کمک روانشناس پیش نمیرود اما کتابهای بسیار مفیدی وجود دارد که در مسیر خودآگاهی میتواند کمککننده باشد. یادتان باشد اسیر کلاسهای سطحی خودآگاهی نشوید که شما را چند پله عقبتر میبرد.
روانشناس
میگفت: خواهرم مدام به من میگوید دست از گله و شکایت بردارم و همه تقصیرها را گردن سرنوشت نیندازم و رو به آینده پیش بروم. اینها حرفهای قشنگی است. من هم دلم میخواهد این همه اضطراب نداشته باشم اما آنقدر خواستم بلند شوم و شکست خوردم که اصلاً حوصله بلند شدن ندارم. دوست دارم صبحها در تخت بمانم. فکر کنم افسردگیام درمانی ندارد. من همیشه با کلی انرژی مثبت و رؤیا بهدنبال خواستههایم میروم و شکست میخورم و بدتر میشوم.
خیلی از ما در روزهای زندگی با ابر سیاه افسردگی روبهرو میشویم. هر چند این افسردگی که عموماً با خلق پایین و بیحوصلگی و رخوت همراه است با اختلال افسردگی متفاوت است.
موضوع این است که بسیاری از ما دچار دو نوع سوگیری شناختی هستیم که هر دو میتواند به ناامیدی و درک شکست منتهی شود. یکی سوگیری خوشبینی است و دیگری سوگیری بدبینی. دستکم گرفتن احتمال وقوع اتفاقات منفی در آینده به خوشبینی افراطی میانجامد. هر چند در ابتدا افسردگی و اضطراب را کاهش میدهد. خصوصاً در روابط اجتماعی ما این سوگیری بسیار خطرناک است چون به شکل افراطی با عدم نگاه و پذیرش نقص در رفتار دیگران وارد رابطه شدن چیزی جز ناکامی هنگام روبهرو شدن با کمترین کاستی در رفتار دیگری ندارد.
در سوگیری بدبینی فرد خطرات آینده را آنقدر بزرگ در نظر میآورد که اصلاً حرکتی نمیکند. این افراد بیشتر در مقابل افسردگی آسیبپذیر هستند.
برای شناخت خود و افزایش خودآگاهی مرور کنید که چقدر دچار سوگیری بدبینی یا خوشبینی هستید و در کجاها بیشتر آن را میبینید؟ چه پیامدهایی این نگاه برای شما به همراه داشته است. باید بتوانید مانند یک ناظر خودتان را ببینید. برای سوگیریزدایی میتوانید از ارزیابی دیگران در برنامههایتان کمک بگیرید و متوجه شوید چقدر خوشبینانه یا بدبینانه است. اگر هنوز دسترسی به افکار و احساسات خود به شکلی آگاهانه ندارید از متخصصان کمک بگیرید.
در مسیر خودآگاهی که انتهایی برای آن نیست، خوشبختانه قدمهای اولی وجود دارد. همانطور که قبلاً در این ستون به آنها اشاره شده شناخت سیستم روانی، شناخت دفاعهای روانی و شناخت خطاهای شناختی قدمهای اول است. وقتی میتوانید مطمئن شوید در مسیر خودآگاهی قدم گذاشتهاید و تنها بهصورت سطحی به آن نگاه نمیکنید که در رفتار و نتیجه تعاملات و زندگی روزمره خود تغییر را احساس کنید. ممکن است این تغییر در روحیه و حال و هوای درونی شما باشد. مثلاً حالا دیگر کمتر دچار نشخوارهای فکری شدهاید چون ریشه این دوپاره کردن خود و گفتوگوی دو بخش درونی را میدانید.
هر چند این مسیر عموماً بدون کمک روانشناس پیش نمیرود اما کتابهای بسیار مفیدی وجود دارد که در مسیر خودآگاهی میتواند کمککننده باشد. یادتان باشد اسیر کلاسهای سطحی خودآگاهی نشوید که شما را چند پله عقبتر میبرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه