درباره اهمیت خودآگاهی/7
توسعه «خود»
آزاده سهرابی
روانشناس
اگر بخواهیم روراست درباره ویژگی افراد خودآگاه صحبت کنیم، کسانی که به نقاط ضعف و قوتشان آگاه هستند، از نیازها و احساساتشان شناخت دارند، چیزی را انکار نمیکنند، از پذیرفتن اشتباه شانه خالی نمیکنند، بر رفتارشان آگاه هستند، از تأثیر رفتار دیگران بر خودشان و تأثیر رفتار خودشان بر دیگران آگاه هستند، نسبت به آسیبهای کودکی به روشنی میدانند که چه بوده و از آن عبور کردهاند، و.... باید گفت آنها انگیزهای قوی برای گام نهادن در این مسیر دارند و به توسعه روان و توسعه «خود» میاندیشند و تقریباً بدون این توسعه بسیاری از زمینههای رشد فردی و اجتماعی ممکن نیست.
عدم آگاهی از خود چهارچوب شناخت جهان را محدود میکند
شلی دووال و رابرت ویکلاند بودند که اولین تئوری را درباره خودآگاهی در دهه ۷۰ میلادی منتشر کردند و گفتند خودآگاهی قابلیت نگاه کردن فرد به درونش و تفکر عمیق درباره رفتارهاست. از سوی دیگر خودآگاهی تطابق رفتارمان با ارزشهایمان است. آنها خودآگاهی را راهی برای حل تعارض دانستند.
با این نگاه وقتی انرژی صرف تعارض رفتار ما و ارزشهایمان نشود مسیر رشد فراهم است و انرژی صرف توسعه خود میشود.
فرض کنید ارزش برای شما این است که مسئولیتهایتان را بهخوبی انجام دهید. حالا فرض کنید به دلایلی که نمیدانید چیست مدام بدقول میشوید. این تعارض دست از سرتان برنمیدارد. هم آن میل به بدقول نبودن ریشه در ناخودآگاه دارد هم این بدقولیهای مکررتان.
با آگاهی میتوانید بر ضعفها و تعارضها چیره شوید و از نقاط قوتتان بهره بگیرید
ما در طول روز بسیار فکر میکنیم اما آیا هر مدل فکر کردنی به شناخت و خودآگاهی میرسد؟ برخی فکر کردنها آیا بیشتر ما را درون ناآگاهی غرق نمیکند؟ در شماره آخر این فرصت درباره نوشتن از خودآگاهی، درباره شیوه فکر درست در مسیر خودآگاهی سخن خواهیم گفت.
روانشناس
اگر بخواهیم روراست درباره ویژگی افراد خودآگاه صحبت کنیم، کسانی که به نقاط ضعف و قوتشان آگاه هستند، از نیازها و احساساتشان شناخت دارند، چیزی را انکار نمیکنند، از پذیرفتن اشتباه شانه خالی نمیکنند، بر رفتارشان آگاه هستند، از تأثیر رفتار دیگران بر خودشان و تأثیر رفتار خودشان بر دیگران آگاه هستند، نسبت به آسیبهای کودکی به روشنی میدانند که چه بوده و از آن عبور کردهاند، و.... باید گفت آنها انگیزهای قوی برای گام نهادن در این مسیر دارند و به توسعه روان و توسعه «خود» میاندیشند و تقریباً بدون این توسعه بسیاری از زمینههای رشد فردی و اجتماعی ممکن نیست.
عدم آگاهی از خود چهارچوب شناخت جهان را محدود میکند
شلی دووال و رابرت ویکلاند بودند که اولین تئوری را درباره خودآگاهی در دهه ۷۰ میلادی منتشر کردند و گفتند خودآگاهی قابلیت نگاه کردن فرد به درونش و تفکر عمیق درباره رفتارهاست. از سوی دیگر خودآگاهی تطابق رفتارمان با ارزشهایمان است. آنها خودآگاهی را راهی برای حل تعارض دانستند.
با این نگاه وقتی انرژی صرف تعارض رفتار ما و ارزشهایمان نشود مسیر رشد فراهم است و انرژی صرف توسعه خود میشود.
فرض کنید ارزش برای شما این است که مسئولیتهایتان را بهخوبی انجام دهید. حالا فرض کنید به دلایلی که نمیدانید چیست مدام بدقول میشوید. این تعارض دست از سرتان برنمیدارد. هم آن میل به بدقول نبودن ریشه در ناخودآگاه دارد هم این بدقولیهای مکررتان.
با آگاهی میتوانید بر ضعفها و تعارضها چیره شوید و از نقاط قوتتان بهره بگیرید
ما در طول روز بسیار فکر میکنیم اما آیا هر مدل فکر کردنی به شناخت و خودآگاهی میرسد؟ برخی فکر کردنها آیا بیشتر ما را درون ناآگاهی غرق نمیکند؟ در شماره آخر این فرصت درباره نوشتن از خودآگاهی، درباره شیوه فکر درست در مسیر خودآگاهی سخن خواهیم گفت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه