در گفتوگو با «ایران» هنر سازگاری با معلولیت بررسی شد
تاب آوری عامل مؤثر در پذیرش معلولیت
سمیه افشینفر
خبرنگار
گوشهایش مدتی بود دیگر مثل سابق نمیشنید، دنیایش ساکتتر شده بود، بچهها که با دکترش صحبت کرده بودند خواسته بود که از سمعک استفاده کند، سمعک هم خریده بودند ولی نمیتوانست از سمعک استفاده کند، حس خوبی به آن نداشت، چند روز پیش در خیابان نزدیک بود تصادف کند چون صدای بوق ممتد ماشین را نشنیده بود ولی باز هم حاضر نبود به سراغ سمعکی که گوشه کمد اتاق خاک میخورد برود، مدتی از تار شدن چشم هایش هم میگذشت و دیدش به اشیا ء براحتی و شفافی گذشته نبود هر چه شیشه عینک را هم تمیز میکرد فایدهای نداشت. دکتر گفته بود به احتمال زیاد دیابت به چشمانش آسیب زده و همین روزها اگر هر چه زودتر برای اقدامات درمانی مراجعه نکند با نابینایی فاصله چندانی ندارد ولی به روی خودش نمیآورد و سعی میکرد کارهای روزانهاش را به نحو احسن انجام دهد تا مبادا کسی شک کند و بخواهد او را به دکتر ببرد.
همه ما حتماً با سالمندانی در میان نزدیکانمان مواجه شدهایم که بهدلیل کهولت سن برخی از توانایی های گذشته را از دست میدهند و کم کم دچار معلولیت میشوند. معلولیتی که متأسفانه پذیرش آن از سوی این افراد همواره با مقاومت روبهرو میشود. البته این نوع مقاومت معمولاً در میان کسانی که از نظر جسمی سالم هستند و به مرور یا بر اثر حادثهای دچار معلولیت میشوند به چشم میخورد. مقاومتی که در برخی از مواقع به ضرر آنها منجر میشود و فرصت طلایی برای توانبخشی و استفاده از توانمندی موجود را از بین میبرد. دکتر حمدالله خواجه حسینی روانشناس در گفتوگو با «ایران» میگوید: مسیر پرشتاب زندگی، عرصه رشد و شکوفایی ماست به شرط آنکه فرازها و جذابیتهای این مسیر را با فرودها و کاستیهایش بپذیریم و هنر سازگاری با دشواریها را در وجودمان تقویت کنیم. بروز انواع معلولیتها نیز از جمله چالشهای مسیر زندگی است که محدودیتهایی را برای افراد معلول ایجاد میکند اما بسیارند معلولان توانمندی که روش های مؤثر تابآوری و سازگاری با شرایط موجود را بخوبی آموختهاند و کارنامه درخشانی از موفقیتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی از خود برجای نهادهاند. افراد دارای معلولیت هم مانند سایرین، در سازگاری با مشکلات، میزان تلاش و تاب آوری، از توانایی یکسانی برخوردار نیستند و برخی از آنان بنا به دلایل مختلف، در کسب مهارتهای روانشناختی، به موفقیت بیشتری نائل میشوند.
به گفته او عوامل متعددی در میزان سازگاری یا ناسازگاری اجتماعی فرد معلول نقش دارند که مهمترین آن سن بروز معلولیت است. کودکانی که بنا به عوامل ژنتیکی یا مسائل دوران بارداری، معلول متولد میشوند، محدودیتهای ناشی از آن را در نخستین مراحل رشد جسمی و روانی تجربه میکنند و میآموزند که چگونه از سایر تواناییهای خویش برای کاهش این محدودیت ها استفاده کنند. اما بسیاری از افراد در سنین پس از تولد دچار معلولیت میشوند که این امر میتواند سازگاری با شرایط موجود را برای آنان دشوار سازد. طبیعتاً هرچه سن افراد هنگام بروز معلولیت بیشتر باشد، سازگاری با آن دشوارتر خواهد بود زیرا کسب مهارتهای حسی-حرکتی و روانشناختی برای غلبه بر محدودیتها بویژه در دوران میانسالی و سالمندی، مستلزم صرف زمان و تلاش مضاعف است.
او ادامه میدهد: در بسیاری از مواقع بروز معلولیت به یکباره زندگی فرد را دگرگون ساخته و فعالیتهای شغلی و اجتماعی وی را غیر ممکن یا محدود میکند. تحت چنین شرایطی افرادی که از نقش و پایگاه اقتصادی-اجتماعی قویتری برخوردار بودهاند در سازگاری با پیامدهای ناشی از معلولیت با مشکلات بیشتری مواجه میشوند. آسیبهای بینایی، شنوایی یا معلولیتهای حرکتی هرکدام دارای عوارض و محدودیتهایی هستند و با تشدید معلولیت پیامدهای آن نیز شدت مییابد و توان سازگاری فرد را تحتالشعاع قرار میدهد.
با این حال او تأکید دارد که آگاهی از عوامل مؤثر در سازگاری روانی-اجتماعی افراد معلول به ما کمک میکند که شرایط مناسبی را برای آنان فراهم کنیم تا با پذیرش آگاهانه معلولیت خویش و غلبه بر محدودیتهای موجود مسیر توانمندی را بپیمایند و در عرصه مناسبات اجتماعی، نقش آفرین باشند.
این روانشناس در ادامه بر مداخله بهنگام تأکید میکند و میگوید: مداخله بهنگام یعنی ارائه خدمات مشاوره و توانبخشی به افراد دارای معلولیت و خانوادههای آنان در کوتاهترین زمان پس از بروز معلولیت. مداخله بهنگام اصلیترین عاملی است که پذیرش و سازگاری با معلولیت را برای این افراد و سایر اعضای خانواده آنان امکان پذیر میکند. در فرایند مداخله بهنگام، روانشناسان و متخصصان آموزش و توانبخشی معلولان به فرد معلول و خانواده وی کمک میکنند تا احساسات واقعی خود را نسبت به مشکلات موجود بیان کرده و همزمان معلولیت را آنگونه که هست بشناسند، سایر تواناییهای خود را پرورش دهند و بیاموزند که به جای تمرکز بر مشکلات و بیان هیجانهای منفی قدرت حل مسائل را در خود تقویت کنند. میل به دوست داشتن و دوست داشته شدن قویترین گرایش انسانی است که فرد فرد ما را به پذیرش خویش و سازگاری با جامعه سوق میدهد و افراد معلول نیز از این قاعده مستثنی نیستند. لذا آموزش فنون تابآوری و مهارتهای ارتباطی به فرد دارای معلولیت و قرار دادن وی در مسیر فرصتهای شغلی و اجتماعی قابلیت سازگاری و اثرگذاری اجتماعی وی را افزایش میدهد.
دکتر خواجه حسینی در پایان با اشاره به فرهنگسازی عمومی درخصوص مسأله معلولیت میگوید: واضح است که سازگاری افراد معلول با مسأله معلولیت و تابآوری آنها در مواجهه با مشکلات علاوهبر تلاش فرد فرد آنها به نگرشهای حاکم بر جامعه نیز بستگی دارد. جامعهای که باید با چشمانی شسته از باورهای منفی و نگاهی مبتنی بر کرامت انسانی و پذیرش آگاهانه با افراد دارای معلولیت مواجه شود و زمینه بروز توانمندیهای آنان را فراهم سازد تا معلولان نیز نقش ارزنده خود را در صحنه مناسبات اجتماعی و توسعه ملی ماندگار سازند.
نیم نگاه
عوامل متعددی در میزان سازگاری یا ناسازگاری اجتماعی فرد معلول نقش دارند که مهمترین آن سن بروز معلولیت است. کودکانی که بنا به عوامل ژنتیکی یا مسائل دوران بارداری، معلول متولد میشوند، محدودیتهای ناشی از آن را در نخستین مراحل رشد جسمی و روانی تجربه میکنند و میآموزند که چگونه از سایر تواناییهای خویش برای کاهش این محدودیت ها استفاده کنند. اما بسیاری از افراد در سنین پس از تولد دچار معلولیت میشوند که این امر میتواند سازگاری با شرایط موجود را برای آنان دشوار سازد. طبیعتاً هرچه سن افراد هنگام بروز معلولیت بیشتر باشد، سازگاری با آن دشوارتر خواهد بود زیرا کسب مهارتهای حسی-حرکتی و روانشناختی برای غلبه بر محدودیتها بویژه در دوران میانسالی و سالمندی، مستلزم صرف زمان و تلاش مضاعف است
خبرنگار
گوشهایش مدتی بود دیگر مثل سابق نمیشنید، دنیایش ساکتتر شده بود، بچهها که با دکترش صحبت کرده بودند خواسته بود که از سمعک استفاده کند، سمعک هم خریده بودند ولی نمیتوانست از سمعک استفاده کند، حس خوبی به آن نداشت، چند روز پیش در خیابان نزدیک بود تصادف کند چون صدای بوق ممتد ماشین را نشنیده بود ولی باز هم حاضر نبود به سراغ سمعکی که گوشه کمد اتاق خاک میخورد برود، مدتی از تار شدن چشم هایش هم میگذشت و دیدش به اشیا ء براحتی و شفافی گذشته نبود هر چه شیشه عینک را هم تمیز میکرد فایدهای نداشت. دکتر گفته بود به احتمال زیاد دیابت به چشمانش آسیب زده و همین روزها اگر هر چه زودتر برای اقدامات درمانی مراجعه نکند با نابینایی فاصله چندانی ندارد ولی به روی خودش نمیآورد و سعی میکرد کارهای روزانهاش را به نحو احسن انجام دهد تا مبادا کسی شک کند و بخواهد او را به دکتر ببرد.
همه ما حتماً با سالمندانی در میان نزدیکانمان مواجه شدهایم که بهدلیل کهولت سن برخی از توانایی های گذشته را از دست میدهند و کم کم دچار معلولیت میشوند. معلولیتی که متأسفانه پذیرش آن از سوی این افراد همواره با مقاومت روبهرو میشود. البته این نوع مقاومت معمولاً در میان کسانی که از نظر جسمی سالم هستند و به مرور یا بر اثر حادثهای دچار معلولیت میشوند به چشم میخورد. مقاومتی که در برخی از مواقع به ضرر آنها منجر میشود و فرصت طلایی برای توانبخشی و استفاده از توانمندی موجود را از بین میبرد. دکتر حمدالله خواجه حسینی روانشناس در گفتوگو با «ایران» میگوید: مسیر پرشتاب زندگی، عرصه رشد و شکوفایی ماست به شرط آنکه فرازها و جذابیتهای این مسیر را با فرودها و کاستیهایش بپذیریم و هنر سازگاری با دشواریها را در وجودمان تقویت کنیم. بروز انواع معلولیتها نیز از جمله چالشهای مسیر زندگی است که محدودیتهایی را برای افراد معلول ایجاد میکند اما بسیارند معلولان توانمندی که روش های مؤثر تابآوری و سازگاری با شرایط موجود را بخوبی آموختهاند و کارنامه درخشانی از موفقیتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی از خود برجای نهادهاند. افراد دارای معلولیت هم مانند سایرین، در سازگاری با مشکلات، میزان تلاش و تاب آوری، از توانایی یکسانی برخوردار نیستند و برخی از آنان بنا به دلایل مختلف، در کسب مهارتهای روانشناختی، به موفقیت بیشتری نائل میشوند.
به گفته او عوامل متعددی در میزان سازگاری یا ناسازگاری اجتماعی فرد معلول نقش دارند که مهمترین آن سن بروز معلولیت است. کودکانی که بنا به عوامل ژنتیکی یا مسائل دوران بارداری، معلول متولد میشوند، محدودیتهای ناشی از آن را در نخستین مراحل رشد جسمی و روانی تجربه میکنند و میآموزند که چگونه از سایر تواناییهای خویش برای کاهش این محدودیت ها استفاده کنند. اما بسیاری از افراد در سنین پس از تولد دچار معلولیت میشوند که این امر میتواند سازگاری با شرایط موجود را برای آنان دشوار سازد. طبیعتاً هرچه سن افراد هنگام بروز معلولیت بیشتر باشد، سازگاری با آن دشوارتر خواهد بود زیرا کسب مهارتهای حسی-حرکتی و روانشناختی برای غلبه بر محدودیتها بویژه در دوران میانسالی و سالمندی، مستلزم صرف زمان و تلاش مضاعف است.
او ادامه میدهد: در بسیاری از مواقع بروز معلولیت به یکباره زندگی فرد را دگرگون ساخته و فعالیتهای شغلی و اجتماعی وی را غیر ممکن یا محدود میکند. تحت چنین شرایطی افرادی که از نقش و پایگاه اقتصادی-اجتماعی قویتری برخوردار بودهاند در سازگاری با پیامدهای ناشی از معلولیت با مشکلات بیشتری مواجه میشوند. آسیبهای بینایی، شنوایی یا معلولیتهای حرکتی هرکدام دارای عوارض و محدودیتهایی هستند و با تشدید معلولیت پیامدهای آن نیز شدت مییابد و توان سازگاری فرد را تحتالشعاع قرار میدهد.
با این حال او تأکید دارد که آگاهی از عوامل مؤثر در سازگاری روانی-اجتماعی افراد معلول به ما کمک میکند که شرایط مناسبی را برای آنان فراهم کنیم تا با پذیرش آگاهانه معلولیت خویش و غلبه بر محدودیتهای موجود مسیر توانمندی را بپیمایند و در عرصه مناسبات اجتماعی، نقش آفرین باشند.
این روانشناس در ادامه بر مداخله بهنگام تأکید میکند و میگوید: مداخله بهنگام یعنی ارائه خدمات مشاوره و توانبخشی به افراد دارای معلولیت و خانوادههای آنان در کوتاهترین زمان پس از بروز معلولیت. مداخله بهنگام اصلیترین عاملی است که پذیرش و سازگاری با معلولیت را برای این افراد و سایر اعضای خانواده آنان امکان پذیر میکند. در فرایند مداخله بهنگام، روانشناسان و متخصصان آموزش و توانبخشی معلولان به فرد معلول و خانواده وی کمک میکنند تا احساسات واقعی خود را نسبت به مشکلات موجود بیان کرده و همزمان معلولیت را آنگونه که هست بشناسند، سایر تواناییهای خود را پرورش دهند و بیاموزند که به جای تمرکز بر مشکلات و بیان هیجانهای منفی قدرت حل مسائل را در خود تقویت کنند. میل به دوست داشتن و دوست داشته شدن قویترین گرایش انسانی است که فرد فرد ما را به پذیرش خویش و سازگاری با جامعه سوق میدهد و افراد معلول نیز از این قاعده مستثنی نیستند. لذا آموزش فنون تابآوری و مهارتهای ارتباطی به فرد دارای معلولیت و قرار دادن وی در مسیر فرصتهای شغلی و اجتماعی قابلیت سازگاری و اثرگذاری اجتماعی وی را افزایش میدهد.
دکتر خواجه حسینی در پایان با اشاره به فرهنگسازی عمومی درخصوص مسأله معلولیت میگوید: واضح است که سازگاری افراد معلول با مسأله معلولیت و تابآوری آنها در مواجهه با مشکلات علاوهبر تلاش فرد فرد آنها به نگرشهای حاکم بر جامعه نیز بستگی دارد. جامعهای که باید با چشمانی شسته از باورهای منفی و نگاهی مبتنی بر کرامت انسانی و پذیرش آگاهانه با افراد دارای معلولیت مواجه شود و زمینه بروز توانمندیهای آنان را فراهم سازد تا معلولان نیز نقش ارزنده خود را در صحنه مناسبات اجتماعی و توسعه ملی ماندگار سازند.
نیم نگاه
عوامل متعددی در میزان سازگاری یا ناسازگاری اجتماعی فرد معلول نقش دارند که مهمترین آن سن بروز معلولیت است. کودکانی که بنا به عوامل ژنتیکی یا مسائل دوران بارداری، معلول متولد میشوند، محدودیتهای ناشی از آن را در نخستین مراحل رشد جسمی و روانی تجربه میکنند و میآموزند که چگونه از سایر تواناییهای خویش برای کاهش این محدودیت ها استفاده کنند. اما بسیاری از افراد در سنین پس از تولد دچار معلولیت میشوند که این امر میتواند سازگاری با شرایط موجود را برای آنان دشوار سازد. طبیعتاً هرچه سن افراد هنگام بروز معلولیت بیشتر باشد، سازگاری با آن دشوارتر خواهد بود زیرا کسب مهارتهای حسی-حرکتی و روانشناختی برای غلبه بر محدودیتها بویژه در دوران میانسالی و سالمندی، مستلزم صرف زمان و تلاش مضاعف است
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه