از هوش تا استعداد؛ مهارتهای والد بودن/3
هوش هیجانی،ضامن موفقیت کودک شما
آزاده سهرابی
روانشناس
تقریباً امروزه بسیاری از تحقیقات و مباحث در حوزه موفقیت مؤید این نکته است که هوش هیجانی یا همان EQ بیشتر ضامن موفقیت یک فرد در آینده است تا IQ یا همان هوش ذاتی. خوشبختانه هوش هیجانی قابل یادگیری است و بیشتر یک مهارت است که در کودکی میتوان به فرزندان آموخت. واقعیت هم این است که در تمام این سالها به والدین و مربیان فرزندانی که ضریب هوشی بالایی دارند و در تربیت آنها نقش ایفا میکنند بارها تذکر داده شده است که ضامن موفقیت این دانشآموزان که در سیستم آموزشی کشور ما به نام دانشآموزان سمپادی جدا میشوند، بالا بردن هوش هیجانی در آنهاست.
حالا دیگر ثابت شده است که یک فرد با ضریب هوشی متوسط اما با هوش هیجانی بالا در هر شغلی میتواند حتی موفقتر از فردی با ضریب هوشی بالا اما هوش هیجانی پایین باشد.
تعاریف زیادی از هوش هیجانی شده و مؤلفههای بسیار زیادی برای آن در نظر گرفته شده است، اما در یک تعریف جامع میتوان هوش هیجانی را توانایی شناخت و پایش احساسات و هیجانات خود و دیگران دانست. در واقع کسانی که هیجانات خود را در درونشان و در روابط تنظیم کنند دارای هوش هیجانی هستند. این افراد براحتی میتوانند از دیدگاه دیگری به داستان میان خود و دیگری نگاه کنند، خودمحور نباشند، همدل باشند، کنترل تکانه داشته باشند و.... این ساختار فرضی کاملاً قابل یادگیری و تقویت است. هر چند برخی فاکتورهای ژنتیکی و نقصهای ساختار مغزی یا خلقوخو میتواند مؤثر باشد، اما تا اندازه بسیار زیادی بالا رفتن هوش هیجانی در افراد اکتسابی است. اگر بهعنوان یک والد در حال خواندن این متن هستید باید مطمئن باشید ضامن موفقیت و آسیبپذیری کمتر فرزند شما در تعاملات اجتماعی فردا و مسیر تحصیلی و شغلی و عاطفیاش این است که هوش هیجانی بالایی داشته باشد. داشتن هوش هیجانی مدیریت در تصمیمگیری را تضمین میکند و نتیجه مؤثر را افزایش میدهد. در این مسیر لازم است شما به فرزندتان یاد بدهید که درک واقعبینانهای از احساسات خود و دیگران داشته باشد. باید او را تشویق کنید در این باره حرف بزند و به او کمک کنید احساساتش را بشناسد و مهمتر اینکه قادر به کنترل تکانههایش از شادی تا خشم باشد. هر چند پیشزمینه این مهارتآموزی این است که والدین خود هوش هیجانی مناسبی داشته باشند. انسان تربیتنیافته نمیتواند مربی خوبی باشد. پس یکی از مهمترین مهارتهای والد بودن این است که تنظیم هیجانی مناسبی داشته باشند. یعنی انعطافپذیری عاطفی هیجانی خوبی در مقابل فرزندانشان و دیگران داشته باشند. بتوانند در مقابل فرزندانشان کنترل تکانه داشته باشند و خوشبین و شاد بودن را در معرض دید فرزندانشان بگذارند، چرا که اینها همگی از مؤلفههای هوش هیجانی است.
در راهبرد با محرکهای هیجانی معمولاً سه دسته مقابله وجود دارد که این مقابلهها از کودکی تا بزرگسالی قابل رصد است و میتواند معیار خوبی برای اینکه بدانید هوش هیجانی در چه سطحی است به دست بدهد. کسانی هستند که در مقابل هر هیجانی بلافاصله واکنش نشان میدهند و کنترل تکانه پایینی دارند. عده دیگر راهبرد مقابلهایشان اجتناب است و خیلی زود قهر میکنند و عده دیگر هر مواجههای را مسألهمحور حل میکنند و در حوزه شناخت مسأله قدم میگذارند و با فاصله واکنش نشان میدهند. دسته سوم همانهایی هستند که هوش هیجانی خوبی دارند. میتوانند به عواطف و هیجانات خود گوش بدهند و بهترین مسیر بروز را پیدا کنند. در این میان یاد دادن مهارت حفظ تماس چشمی فرزندانتان هنگام سخن گفتن با افراد، گوش دادن فعالانه و استفاده از زبان بدن در صحبت کردن میتواند مؤثر باشد. مهمتر از همه اینکه به کودکان باید توجه کرد. کودکانی که نادیده گرفته نمیشوند میتوانند بهتر در مواجهه با احساسات خود به آگاهی برسند. برای کودکانتان بازی طراحی کنید. با زبان بدن و چهره خود حالتی از احساسی مثل خشم یا غم یا شادی را بگیرید و از او بخواهید حدس بزند شما چه احساسی دارید و برای آن احساس شما داستانی بسازد. این روزها کتابهای زیادی درباره شناخت احساسات به کودکان در بازار نشر وجود دارد. از آنها غافل نشوید.
روانشناس
تقریباً امروزه بسیاری از تحقیقات و مباحث در حوزه موفقیت مؤید این نکته است که هوش هیجانی یا همان EQ بیشتر ضامن موفقیت یک فرد در آینده است تا IQ یا همان هوش ذاتی. خوشبختانه هوش هیجانی قابل یادگیری است و بیشتر یک مهارت است که در کودکی میتوان به فرزندان آموخت. واقعیت هم این است که در تمام این سالها به والدین و مربیان فرزندانی که ضریب هوشی بالایی دارند و در تربیت آنها نقش ایفا میکنند بارها تذکر داده شده است که ضامن موفقیت این دانشآموزان که در سیستم آموزشی کشور ما به نام دانشآموزان سمپادی جدا میشوند، بالا بردن هوش هیجانی در آنهاست.
حالا دیگر ثابت شده است که یک فرد با ضریب هوشی متوسط اما با هوش هیجانی بالا در هر شغلی میتواند حتی موفقتر از فردی با ضریب هوشی بالا اما هوش هیجانی پایین باشد.
تعاریف زیادی از هوش هیجانی شده و مؤلفههای بسیار زیادی برای آن در نظر گرفته شده است، اما در یک تعریف جامع میتوان هوش هیجانی را توانایی شناخت و پایش احساسات و هیجانات خود و دیگران دانست. در واقع کسانی که هیجانات خود را در درونشان و در روابط تنظیم کنند دارای هوش هیجانی هستند. این افراد براحتی میتوانند از دیدگاه دیگری به داستان میان خود و دیگری نگاه کنند، خودمحور نباشند، همدل باشند، کنترل تکانه داشته باشند و.... این ساختار فرضی کاملاً قابل یادگیری و تقویت است. هر چند برخی فاکتورهای ژنتیکی و نقصهای ساختار مغزی یا خلقوخو میتواند مؤثر باشد، اما تا اندازه بسیار زیادی بالا رفتن هوش هیجانی در افراد اکتسابی است. اگر بهعنوان یک والد در حال خواندن این متن هستید باید مطمئن باشید ضامن موفقیت و آسیبپذیری کمتر فرزند شما در تعاملات اجتماعی فردا و مسیر تحصیلی و شغلی و عاطفیاش این است که هوش هیجانی بالایی داشته باشد. داشتن هوش هیجانی مدیریت در تصمیمگیری را تضمین میکند و نتیجه مؤثر را افزایش میدهد. در این مسیر لازم است شما به فرزندتان یاد بدهید که درک واقعبینانهای از احساسات خود و دیگران داشته باشد. باید او را تشویق کنید در این باره حرف بزند و به او کمک کنید احساساتش را بشناسد و مهمتر اینکه قادر به کنترل تکانههایش از شادی تا خشم باشد. هر چند پیشزمینه این مهارتآموزی این است که والدین خود هوش هیجانی مناسبی داشته باشند. انسان تربیتنیافته نمیتواند مربی خوبی باشد. پس یکی از مهمترین مهارتهای والد بودن این است که تنظیم هیجانی مناسبی داشته باشند. یعنی انعطافپذیری عاطفی هیجانی خوبی در مقابل فرزندانشان و دیگران داشته باشند. بتوانند در مقابل فرزندانشان کنترل تکانه داشته باشند و خوشبین و شاد بودن را در معرض دید فرزندانشان بگذارند، چرا که اینها همگی از مؤلفههای هوش هیجانی است.
در راهبرد با محرکهای هیجانی معمولاً سه دسته مقابله وجود دارد که این مقابلهها از کودکی تا بزرگسالی قابل رصد است و میتواند معیار خوبی برای اینکه بدانید هوش هیجانی در چه سطحی است به دست بدهد. کسانی هستند که در مقابل هر هیجانی بلافاصله واکنش نشان میدهند و کنترل تکانه پایینی دارند. عده دیگر راهبرد مقابلهایشان اجتناب است و خیلی زود قهر میکنند و عده دیگر هر مواجههای را مسألهمحور حل میکنند و در حوزه شناخت مسأله قدم میگذارند و با فاصله واکنش نشان میدهند. دسته سوم همانهایی هستند که هوش هیجانی خوبی دارند. میتوانند به عواطف و هیجانات خود گوش بدهند و بهترین مسیر بروز را پیدا کنند. در این میان یاد دادن مهارت حفظ تماس چشمی فرزندانتان هنگام سخن گفتن با افراد، گوش دادن فعالانه و استفاده از زبان بدن در صحبت کردن میتواند مؤثر باشد. مهمتر از همه اینکه به کودکان باید توجه کرد. کودکانی که نادیده گرفته نمیشوند میتوانند بهتر در مواجهه با احساسات خود به آگاهی برسند. برای کودکانتان بازی طراحی کنید. با زبان بدن و چهره خود حالتی از احساسی مثل خشم یا غم یا شادی را بگیرید و از او بخواهید حدس بزند شما چه احساسی دارید و برای آن احساس شما داستانی بسازد. این روزها کتابهای زیادی درباره شناخت احساسات به کودکان در بازار نشر وجود دارد. از آنها غافل نشوید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه