این کتاب ما را به بنبست نمیرساند!
تهمینه حدادی
روزنامهنگار
کتاب «بنبست» داستانی در ظاهر پیچیده اما اثری ماندگار و آموزشی برای نوجوانان و بزرگسالان است. این رمان از آن دست کتابهایی است که موضوع آن کمتر در محافل و مباحث حوزه کودک و نوجوان مطرح میشود و نقشی بزرگ در آموزش رفتارهای اجتماعی، خودشناسی، تعامل سازنده، شناخت تفاوتها و البته یادگیری برابری و احترام به تفاوتهای فیزیکی و روانی دیگر افراد جامعه دارد.
«بنبست» داستان پسر نوجوانی به نام دین واشنگتن است. داستان با روایت پرخاشگری مستمر این نوجوان آغاز میشود. او عادت دارد دیگر بچهها را کتک بزند و حقش را با تمسخر و تخریب دیگران بگیرد. اما شیوه زندگی او با ورود فردی متفاوت به زندگیاش تغییر میکند. نقطه اوج داستان در همان ابتدای رمان شکل میگیرد. پسری در آن سوی خیابان مشغول تماشای کتککاری دین با هممدرسهایهایش است. دین به پسرک میگوید که عادت ندارد دو گروه از آدمها را کتک بزند، یکی دخترها و دیگری افرادی مانند بیلی. اما بیلی دی چرا نباید کتک بخورد؟ چون او مبتلا به سندروم داون است. بعدتر در ادامه داستان که دین شیوه نگرش اش را تغییر میدهد و به قطع و یقین میفهمد که بیلی همتراز و حتی هوشمندتر از اوست از رفتار دیگر آدمها و نگاه تحقیرآمیز آنان به دوستش عذاب میکشد، اما بیلی آنقدر باهوش است که به دین یادآوری میکند که خود او هم روزی نگاهی ترحمانگیز به دخترها و افراد مبتلا به سندروم داون داشته است.
آنچه خواندید تمام داستان این رمان نیست. دین و بیلی هردو دنبال پدرهای خود میگردند، مشکلات شبیه به هم دارند و مخاطب از اواسط داستان میداند که خشونتهای بیدلیل دین و اندوه بزرگ بیلی از نبود پدرهایی شکل گرفته که آنها را ترک کردهاند. این دو نوجوان هردو دنبال پدرهایشان میگردند اما بالاخره در کنار هم و بواسطه آزمون و خطا یاد میگیرند زندگی آنها نباید شبیه به دیگران باشد و آنها داشتههایی دارند که میتوانند خلأهای موجود در زندگیشان را با این توانمندیها سر و سامان دهند.
اما چه چیز باعث میشود تا خواندن این کتاب به نوجوانهای بالای ۱۲ سال و البته بزرگسالان توصیه شود؟ چندسالی است که رمانهای نوجوان رنگ و بویی اجتماعی گرفتهاند. آنها به مشکلات واقعی کودکان و نوجوانان میپردازند. در این رمانها مسائلی به روز مطرح میشود که بین بچههای سرتاسر دنیا مشترک است؛ فقر،والدینی که دچار مشکلات و درگیریاند، بیماری، مرگ، خشونت، دوست بد، اعتیاد، اندیشههای نژادپرستانه و سایر مسائلی که افراد با آنها روبهرو هستند اما پاسخ درستی به سؤالات درونی آنها داده نمیشود. ارین جیدلنگ هم در این اثر خود هوشمندانه سراغ بعضی از این موضوعات رفته است. او به خواننده نوجوان کمک میکند تا خود را بشناسد، مسائل زندگی خود را بزرگترین بحران قرن تصور نکند و البته از نگاه برتری جویانه فاصله بگیرد. از سویی همانطور که خواندید این کتاب بهطور مفصل درباره افراد مبتلا به سندروم داون است؛ افرادی که ممکن است اغلب ما بهدلیل عدم شناخت کافی به قضاوت توانمندیها و دانششان بنشینیم. این کتاب توسط کیوان عبیدی آشتیانی ترجمه و با ویرایش آتوسا صالحی در نشر افق منتشر شده است.
روزنامهنگار
کتاب «بنبست» داستانی در ظاهر پیچیده اما اثری ماندگار و آموزشی برای نوجوانان و بزرگسالان است. این رمان از آن دست کتابهایی است که موضوع آن کمتر در محافل و مباحث حوزه کودک و نوجوان مطرح میشود و نقشی بزرگ در آموزش رفتارهای اجتماعی، خودشناسی، تعامل سازنده، شناخت تفاوتها و البته یادگیری برابری و احترام به تفاوتهای فیزیکی و روانی دیگر افراد جامعه دارد.
«بنبست» داستان پسر نوجوانی به نام دین واشنگتن است. داستان با روایت پرخاشگری مستمر این نوجوان آغاز میشود. او عادت دارد دیگر بچهها را کتک بزند و حقش را با تمسخر و تخریب دیگران بگیرد. اما شیوه زندگی او با ورود فردی متفاوت به زندگیاش تغییر میکند. نقطه اوج داستان در همان ابتدای رمان شکل میگیرد. پسری در آن سوی خیابان مشغول تماشای کتککاری دین با هممدرسهایهایش است. دین به پسرک میگوید که عادت ندارد دو گروه از آدمها را کتک بزند، یکی دخترها و دیگری افرادی مانند بیلی. اما بیلی دی چرا نباید کتک بخورد؟ چون او مبتلا به سندروم داون است. بعدتر در ادامه داستان که دین شیوه نگرش اش را تغییر میدهد و به قطع و یقین میفهمد که بیلی همتراز و حتی هوشمندتر از اوست از رفتار دیگر آدمها و نگاه تحقیرآمیز آنان به دوستش عذاب میکشد، اما بیلی آنقدر باهوش است که به دین یادآوری میکند که خود او هم روزی نگاهی ترحمانگیز به دخترها و افراد مبتلا به سندروم داون داشته است.
آنچه خواندید تمام داستان این رمان نیست. دین و بیلی هردو دنبال پدرهای خود میگردند، مشکلات شبیه به هم دارند و مخاطب از اواسط داستان میداند که خشونتهای بیدلیل دین و اندوه بزرگ بیلی از نبود پدرهایی شکل گرفته که آنها را ترک کردهاند. این دو نوجوان هردو دنبال پدرهایشان میگردند اما بالاخره در کنار هم و بواسطه آزمون و خطا یاد میگیرند زندگی آنها نباید شبیه به دیگران باشد و آنها داشتههایی دارند که میتوانند خلأهای موجود در زندگیشان را با این توانمندیها سر و سامان دهند.
اما چه چیز باعث میشود تا خواندن این کتاب به نوجوانهای بالای ۱۲ سال و البته بزرگسالان توصیه شود؟ چندسالی است که رمانهای نوجوان رنگ و بویی اجتماعی گرفتهاند. آنها به مشکلات واقعی کودکان و نوجوانان میپردازند. در این رمانها مسائلی به روز مطرح میشود که بین بچههای سرتاسر دنیا مشترک است؛ فقر،والدینی که دچار مشکلات و درگیریاند، بیماری، مرگ، خشونت، دوست بد، اعتیاد، اندیشههای نژادپرستانه و سایر مسائلی که افراد با آنها روبهرو هستند اما پاسخ درستی به سؤالات درونی آنها داده نمیشود. ارین جیدلنگ هم در این اثر خود هوشمندانه سراغ بعضی از این موضوعات رفته است. او به خواننده نوجوان کمک میکند تا خود را بشناسد، مسائل زندگی خود را بزرگترین بحران قرن تصور نکند و البته از نگاه برتری جویانه فاصله بگیرد. از سویی همانطور که خواندید این کتاب بهطور مفصل درباره افراد مبتلا به سندروم داون است؛ افرادی که ممکن است اغلب ما بهدلیل عدم شناخت کافی به قضاوت توانمندیها و دانششان بنشینیم. این کتاب توسط کیوان عبیدی آشتیانی ترجمه و با ویرایش آتوسا صالحی در نشر افق منتشر شده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه