نقدی بر ادراک سازی رسانه ای از زیست سیاسی جمهوری اسلامی ایران
چگونه بدفهمی از سیاست به تقابل با دولت می انجامد؟
بابک ولدی
روزنامه نگار
اخیراً از سوی برخی رسانهها و نویسندگان مطلبی طرح میشود با این مضمون که حکومت اسلامی بدون ولایت فقیه شدنی است و ذیل این عنوان اصلی موضوع ملازمه دولت و حاکمیت مطرح میشود و مورد نقد قرار میگیرد. در یک نمونه برخلاف انتظار اولیه در مواجهه با عنوان مطلب بدون آنکه وی به چگونگی و مختصات حکومت دینی منهای ولایت فقیه مطلوب خود بپردازد، نقدی آشفته و شلخته با ترکیبی مغرضگونه از به اصطلاح اندیشهورزی و سیاسیکاری ارائه میدهد که در نوع خود سبکی جدید است. تاکنون از سوی جناحی معلومالحال دو گونه مطلب را شاهد بودیم، برخی با مأموریتی علمی و در قالب نقد اندیشهها، مبانی نظری ولایت فقیه را به چالش میکشیدند و برخی دیگر با مأموریت سیاسی به هجمه شخصی و شخصیتی میپرداختند. بررسی این نوع جدید از سیاسینویسی در حوصله این نوشتار نیست؛ اجمالاً میتوان گفت دلیل آن را میتوان یکی در سترونی گفتمانی و دیگری را کاهش چشمگیر مخاطب و سرمایه اجتماعی دانست. از اینرو همان موضوعات نخنمای پیشین به شیوهای جدید به دو منظور ارائه میشود. یکی آنکه نشان دهند نه هجمههای شخصی و شخصیتی بوده است نه عناد و غرض شخصی و جناحی بلکه پایه علمی دارد. دوم آنکه مخاطب وسیعتری از خواص علمی و عوام سیاسی را در برگیرد و اینگونه نمایاند که سازماندهی فکری و انسانی جدیدی رخ داده است. یکی از شاخصترین طرحکنندگان این دیدگاه شهابالدین حائری است که در این نوشتار دیدگاه وی به نقد کشیده خواهد شد. ابتدا حائری مدعی شده بود حکومت اسلامی ملازمهای با ولایت فقیه ندارد. با اینحال و برخلاف انتظار بهجای آنکه شرحی از اندیشهورزی خود نسبت به مشخصات و مختصات حکومت اسلامی مطلوب خود ارائه دهد به نفی ولایت فقیه میپردازد. در اینباره البته صاحبنظران و فقها پاسخهای مفصلی دادهاند که در این مجال به آن پرداخته نمیشود. اشکال کار این است که منتقدان نظریه ولایت فقیه به تعمد تصوری که ابتدا در ذهن مخاطب از فقیه ایجاد میکنند، فقیهی است که بهصورت سنتی شخصی است که عمر خود را وقف علوم دینی و تألیف و تدریس کرده است و یا حائز شرایط اجتهاد مطلق باشد. زیرا با این حربه میتوانند عنصر دیگری را که فقیه سنتی نمادین فاقد آن است بهراحتی مورد نقد قرار دهند و آن تجربه حکمرانی و مدیریت سیاسی است. از همین نقطه عزیمت و مبنای غلط به این نتیجه میرسند که فقدان تجربه عملی در امور حکومتی و حکمرانی، فقیه قوه تشخیص اهم و مهم را در شرایط تزاحم مسائل ندارد.
بدفهمی از ماهیت دولت
آنچه توسط این دسته از جمله حائری طرح میشود نقد پیشاتجربی است. در حالی که تجربه زیست سیاسی جمهوری اسلامی چیز دیگری میگوید. جمهوری اسلامی تجربه دو ولی فقیه را دارد که علوم دینی و مدیریت سیاسی و عمل حکمرانی را به موازات از جوانی بتدریج به تجربه و علم پیش بردهاند و سیره عملی حکمرانی و سیاسی و نظریهپردازی در زمینه ولایت فقیه ایشان قابل تحقیق است (این تحقیق به مخاطب توصیه میشود زیرا منتقدان مغرض به کفایت به آن آگاهند). سیر عملی و علمی رهبران جمهوری اسلامی همراه آن بوده است که وارد جزئیات که در تخصص رؤسا و مدیران ارشد و میانه نظام بوده است ورود نمیکردند و همراه بر آن تأکید داشتهاند که رهبر انقلاب اسلامی ترسیم کننده سیاستهای کلان نظام و خطوط کلی در سیاستگذاریها طبق وظایف تصریحشده در قانون اساسی هستند. اگر در مواردی اجباراً در مواردی جزئی وارد شدهاند به جهت رفع اختلافات بحرانزا با قید همیشگی اذعان به مشورت با متخصصان و مشاوران بوده است.
حائری مصادیقی را مؤید نقد خود عنوان میکند که بد نیست به آنها نیز بپردازیم. اینکه رئیس جمهور منتخب مردم خواسته باشد میراثی برای استان متبوع خود به یادگار گذارد و بهرغم توصیههای کارشناسان آب استانی را به استان یزد بکشد و یا بخواهد آب دریای خزر را به استان سمنان بکشد را باید بهپای ولی فقیه نوشت؟ پس بنابر نظر حائری و همفکران وی ولی فقیه باید در همه امور و جزئیات تصمیمات مدیران نظام دخالت کند وگرنه به پای وی نوشته میشود. در این صورت آیا همین جماعت معلومالحال از هر سو هجمه نخواهند کرد که ولی فقیه تبدیل به استبداد سلطانی شده است و در همه تصمیمات دخالت میکند؟ بویژه آنکه آن مدیران و رؤسا منتخب مردم هم باشند.
نویسنده چگونه به این علم رسیده است که ولی فقیه در جمهوری اسلامی در میان مردم نیست و از حال مردم به نزدیک واقف نیست؟ از کجا ایشان به این علم و نتیجه رسیدند که وضعیت کنونی مردم ارتباط مستقیم دارد به عمق استراتژیک مثلاً در یمن. چهبسا اگر در این زمینه تخصص داشتند و یا دستکم تحقیق میکردند که اگر سیاستهای بازدارنده منطقهای اعمال نمیشد وضعیت مردم از این نیز به مراتب بدتر بود. خصوصاً در این زمانه که زمان پس دادن امتحان است و جنگی در قلب اروپا اتفاق افتاده بیشتر به درک عمق استراتژیک و سیاستهای بازدارنده پی میبریم زیرا کمتر از بسیاری دیگر از کشورها تبعات جنگ دامن مردم را گرفته است. در حال حاضر همان کشورهایی که جناح مطبوع حائری عمق استراتژیک آنها در نظام بودند و کارکرد خود را به تناوب دهه (78، 88 و لابد 1408) بخوبی انجام دادند در وضعیت اقتصادی و امنیتی هستند که ممکن بود دومینووار تبعات آن به ما نیز سرایت کند. سرریز تورم برخی کشورهای منطقه و فرامنطقه که جناح حائری عمق استراتژیک آنها به حساب میآیند با تدبیر آنها میتوانست به مراتب وضعیت مردم را از این نیز بدتر کند.
حائری مدعی است که اگر نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه باشد الزاماً مدیران تخصصگرا در آن حکمرانی میکنند. آیا واقعاً تجربه زیست سیاسی جهان به تحقیق تاریخی اینگونه بوده است؟ وضعیت اوکراین این را به ما نمیگوید. آیا رئیس جمهور کمدین اوکراین که یک شبه سیاستمدار شد تخصص و تجربه حکمرانی داشته است؟ آیا رضاخان با کارنامهای معلوم که نماد آرمانی یک حکمران مطلوب برخی از دوستان و حتی اندیشمندان نزدیک به تفکر ایشان هستند سواد خواندن داشت؟ چه رسد به تجربه و دانش حکمرانی! اگر رئیس جمهور کمدین اوکراین که اتفاقاً مورد حمایت جناحی است که ایشان نماینده فکری آنهاست دانشی از عمق استراتژیک داشت امروز مردم جنگزده، آواره و ذلیلشده اوکراین در دل نمیگفتند امنیت از نان شب واجبتر است.امروز که روز آزمون است و جنگی در قلب اروپا در جریان، سران کشورهای اروپایی و امریکایی که قبله و الگوی برخی جریانهای فکری و سیاسی هستند همچنان که وابسته به انرژی و کالاهای اساسی و استراتژیک روسیه هستند به اوکراین سلاح و تجهیزات سبک و سنگین ارسال میکنند و روسیه را همهجانبه تحریم کردهاند. در حالی که روزبهروز کمبود برخی کالاها را تجربه میکنند و با تورم فزاینده مواجهاند مردم را توصیه به ریاضت اقتصادی میکنند. مردم اروپا به استفاده از هیزم در شومینه بازگشتند، گزارش از قفسههای خالی از کالاها در آلمان میرسد، وزارت اقتصاد از «فقر جدید» در آلمان میگوید، افزایش 550 درصدی روغن در یک ماه، درخواست دولت آلمان از مردم که دوش آب گرم نگیرند، معاون بانک دوچه وله میگوید ثروت مانند یخ در مقابل آفتاب در حال آب شدن است، رکورد تورم در آلمان، قوانین سفت و سخت در ایتالیا برای صرفهجویی در انرژی با تنظیم کولر در تابستان کمتر از 25 درجه سانتیگراد و گرم کردن اتاق بالای 19 درجه سانتیگراد در زمستان ممنوع بوده و مشمول جریمه میشود و بالا رفتن بیسابقه بهای بنزین در اروپا و امریکا نیز از این موارد است. این سرنوشتی است که برخی در داخل میخواستند برای ایران رقم بزنند. سالها پیش هنگامی که تحریمهای سخت غرب وضع شد یکی از ائمه جمعه به گمانم تعبیر ورود به شعب ابی طالب را عنوان کرد. چنان از همه سو مورد هجمه واقع شد که مبادا اذهان عمومی دچار ناامنی شود و تاکنون نیز با درایت این سالهای سخت پشت سرگذاشته شده تا به استقلال از شرق و غرب و بیاثر کردن تحریمها رسیدیم. به همین دلیل است که اثرات کمتری از صدمات رویارویی شرق و غرب به ما میرسد و این همه از سیاستگذاری چندگانه و چندجانبه در حوزه امنیت داخلی، عمق استراتژیک، اتکا به تولید داخلی و راههای دور زدن تحریمهاست.
سخن پایانی
به تحقیق تاریخی اینگونه نبوده است که رژیمهای سیاسی همه برپایه نظریه و با اقبال عمومی و به رأی مردم همچون جمهوری اسلامی استقرار یافته باشند. بسیاری از رژیمهای سیاسی عمداً با استیلای نظامی، با جبر و زور و یا فتح مستقر شدهاند. با اینحال پس از مدتی هنگامی که کارآمدی از خود نشان دادهاند مورد اقبال و مشروعیت مردم واقع شدهاند. در این حالت اصل بر حفظ نظام و امنیت مردم است، اعم از آنکه نظامی دینی باشد و یا غیر دینی؛ بهطور ویژه حفظ نظام و امنیت مردم در فقه و شریعت اسلام از جایگاه جدی برخوردار است. اگر نظامی سیاسی دچار ناکارآمدی فراگیری در همه عرصهها شود، یا بهوسیله نیروی نظامی معارض و یا توسط مردم به زیر کشیده خواهد شد. این در صورتی است که نظام کارآیی خود را از دست دهد و نخبگان سیاسی و اقتصادی، دولتمران و مردم توان و یا انگیزه و یا راه حل حفظ نظام را نداشته باشند. بنابراین ناکارآمدی و فساد برخی دولتمران و یا مدیران میانی و ارشد و یا برخی اعتراضات موضعی و موضوعی و مقطعی مردم نشان از ناکارآمدی یک نظام سیاسی نیست. چگونه است که انصار و اعوان سیاسی و اندیشهورز و نظریهپرداز جریانی معلومالحال مرتب سخن از ناکارآمدی نظام ولایت فقیه میکنند و نظام سیاسی دیگری را جایگزین مطلوب خود میدانند؟ پس از شکست نظریه دولت سکولار حال نوبت به حکومت دینی منهای ولی فقیه رسیده است. آیا این دست دیدگاهها را نباید تئوریزه کردن براندازی نظام مستقر و ایجاد ناامنی دانست؟
روزنامه نگار
اخیراً از سوی برخی رسانهها و نویسندگان مطلبی طرح میشود با این مضمون که حکومت اسلامی بدون ولایت فقیه شدنی است و ذیل این عنوان اصلی موضوع ملازمه دولت و حاکمیت مطرح میشود و مورد نقد قرار میگیرد. در یک نمونه برخلاف انتظار اولیه در مواجهه با عنوان مطلب بدون آنکه وی به چگونگی و مختصات حکومت دینی منهای ولایت فقیه مطلوب خود بپردازد، نقدی آشفته و شلخته با ترکیبی مغرضگونه از به اصطلاح اندیشهورزی و سیاسیکاری ارائه میدهد که در نوع خود سبکی جدید است. تاکنون از سوی جناحی معلومالحال دو گونه مطلب را شاهد بودیم، برخی با مأموریتی علمی و در قالب نقد اندیشهها، مبانی نظری ولایت فقیه را به چالش میکشیدند و برخی دیگر با مأموریت سیاسی به هجمه شخصی و شخصیتی میپرداختند. بررسی این نوع جدید از سیاسینویسی در حوصله این نوشتار نیست؛ اجمالاً میتوان گفت دلیل آن را میتوان یکی در سترونی گفتمانی و دیگری را کاهش چشمگیر مخاطب و سرمایه اجتماعی دانست. از اینرو همان موضوعات نخنمای پیشین به شیوهای جدید به دو منظور ارائه میشود. یکی آنکه نشان دهند نه هجمههای شخصی و شخصیتی بوده است نه عناد و غرض شخصی و جناحی بلکه پایه علمی دارد. دوم آنکه مخاطب وسیعتری از خواص علمی و عوام سیاسی را در برگیرد و اینگونه نمایاند که سازماندهی فکری و انسانی جدیدی رخ داده است. یکی از شاخصترین طرحکنندگان این دیدگاه شهابالدین حائری است که در این نوشتار دیدگاه وی به نقد کشیده خواهد شد. ابتدا حائری مدعی شده بود حکومت اسلامی ملازمهای با ولایت فقیه ندارد. با اینحال و برخلاف انتظار بهجای آنکه شرحی از اندیشهورزی خود نسبت به مشخصات و مختصات حکومت اسلامی مطلوب خود ارائه دهد به نفی ولایت فقیه میپردازد. در اینباره البته صاحبنظران و فقها پاسخهای مفصلی دادهاند که در این مجال به آن پرداخته نمیشود. اشکال کار این است که منتقدان نظریه ولایت فقیه به تعمد تصوری که ابتدا در ذهن مخاطب از فقیه ایجاد میکنند، فقیهی است که بهصورت سنتی شخصی است که عمر خود را وقف علوم دینی و تألیف و تدریس کرده است و یا حائز شرایط اجتهاد مطلق باشد. زیرا با این حربه میتوانند عنصر دیگری را که فقیه سنتی نمادین فاقد آن است بهراحتی مورد نقد قرار دهند و آن تجربه حکمرانی و مدیریت سیاسی است. از همین نقطه عزیمت و مبنای غلط به این نتیجه میرسند که فقدان تجربه عملی در امور حکومتی و حکمرانی، فقیه قوه تشخیص اهم و مهم را در شرایط تزاحم مسائل ندارد.
بدفهمی از ماهیت دولت
آنچه توسط این دسته از جمله حائری طرح میشود نقد پیشاتجربی است. در حالی که تجربه زیست سیاسی جمهوری اسلامی چیز دیگری میگوید. جمهوری اسلامی تجربه دو ولی فقیه را دارد که علوم دینی و مدیریت سیاسی و عمل حکمرانی را به موازات از جوانی بتدریج به تجربه و علم پیش بردهاند و سیره عملی حکمرانی و سیاسی و نظریهپردازی در زمینه ولایت فقیه ایشان قابل تحقیق است (این تحقیق به مخاطب توصیه میشود زیرا منتقدان مغرض به کفایت به آن آگاهند). سیر عملی و علمی رهبران جمهوری اسلامی همراه آن بوده است که وارد جزئیات که در تخصص رؤسا و مدیران ارشد و میانه نظام بوده است ورود نمیکردند و همراه بر آن تأکید داشتهاند که رهبر انقلاب اسلامی ترسیم کننده سیاستهای کلان نظام و خطوط کلی در سیاستگذاریها طبق وظایف تصریحشده در قانون اساسی هستند. اگر در مواردی اجباراً در مواردی جزئی وارد شدهاند به جهت رفع اختلافات بحرانزا با قید همیشگی اذعان به مشورت با متخصصان و مشاوران بوده است.
حائری مصادیقی را مؤید نقد خود عنوان میکند که بد نیست به آنها نیز بپردازیم. اینکه رئیس جمهور منتخب مردم خواسته باشد میراثی برای استان متبوع خود به یادگار گذارد و بهرغم توصیههای کارشناسان آب استانی را به استان یزد بکشد و یا بخواهد آب دریای خزر را به استان سمنان بکشد را باید بهپای ولی فقیه نوشت؟ پس بنابر نظر حائری و همفکران وی ولی فقیه باید در همه امور و جزئیات تصمیمات مدیران نظام دخالت کند وگرنه به پای وی نوشته میشود. در این صورت آیا همین جماعت معلومالحال از هر سو هجمه نخواهند کرد که ولی فقیه تبدیل به استبداد سلطانی شده است و در همه تصمیمات دخالت میکند؟ بویژه آنکه آن مدیران و رؤسا منتخب مردم هم باشند.
نویسنده چگونه به این علم رسیده است که ولی فقیه در جمهوری اسلامی در میان مردم نیست و از حال مردم به نزدیک واقف نیست؟ از کجا ایشان به این علم و نتیجه رسیدند که وضعیت کنونی مردم ارتباط مستقیم دارد به عمق استراتژیک مثلاً در یمن. چهبسا اگر در این زمینه تخصص داشتند و یا دستکم تحقیق میکردند که اگر سیاستهای بازدارنده منطقهای اعمال نمیشد وضعیت مردم از این نیز به مراتب بدتر بود. خصوصاً در این زمانه که زمان پس دادن امتحان است و جنگی در قلب اروپا اتفاق افتاده بیشتر به درک عمق استراتژیک و سیاستهای بازدارنده پی میبریم زیرا کمتر از بسیاری دیگر از کشورها تبعات جنگ دامن مردم را گرفته است. در حال حاضر همان کشورهایی که جناح مطبوع حائری عمق استراتژیک آنها در نظام بودند و کارکرد خود را به تناوب دهه (78، 88 و لابد 1408) بخوبی انجام دادند در وضعیت اقتصادی و امنیتی هستند که ممکن بود دومینووار تبعات آن به ما نیز سرایت کند. سرریز تورم برخی کشورهای منطقه و فرامنطقه که جناح حائری عمق استراتژیک آنها به حساب میآیند با تدبیر آنها میتوانست به مراتب وضعیت مردم را از این نیز بدتر کند.
حائری مدعی است که اگر نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه باشد الزاماً مدیران تخصصگرا در آن حکمرانی میکنند. آیا واقعاً تجربه زیست سیاسی جهان به تحقیق تاریخی اینگونه بوده است؟ وضعیت اوکراین این را به ما نمیگوید. آیا رئیس جمهور کمدین اوکراین که یک شبه سیاستمدار شد تخصص و تجربه حکمرانی داشته است؟ آیا رضاخان با کارنامهای معلوم که نماد آرمانی یک حکمران مطلوب برخی از دوستان و حتی اندیشمندان نزدیک به تفکر ایشان هستند سواد خواندن داشت؟ چه رسد به تجربه و دانش حکمرانی! اگر رئیس جمهور کمدین اوکراین که اتفاقاً مورد حمایت جناحی است که ایشان نماینده فکری آنهاست دانشی از عمق استراتژیک داشت امروز مردم جنگزده، آواره و ذلیلشده اوکراین در دل نمیگفتند امنیت از نان شب واجبتر است.امروز که روز آزمون است و جنگی در قلب اروپا در جریان، سران کشورهای اروپایی و امریکایی که قبله و الگوی برخی جریانهای فکری و سیاسی هستند همچنان که وابسته به انرژی و کالاهای اساسی و استراتژیک روسیه هستند به اوکراین سلاح و تجهیزات سبک و سنگین ارسال میکنند و روسیه را همهجانبه تحریم کردهاند. در حالی که روزبهروز کمبود برخی کالاها را تجربه میکنند و با تورم فزاینده مواجهاند مردم را توصیه به ریاضت اقتصادی میکنند. مردم اروپا به استفاده از هیزم در شومینه بازگشتند، گزارش از قفسههای خالی از کالاها در آلمان میرسد، وزارت اقتصاد از «فقر جدید» در آلمان میگوید، افزایش 550 درصدی روغن در یک ماه، درخواست دولت آلمان از مردم که دوش آب گرم نگیرند، معاون بانک دوچه وله میگوید ثروت مانند یخ در مقابل آفتاب در حال آب شدن است، رکورد تورم در آلمان، قوانین سفت و سخت در ایتالیا برای صرفهجویی در انرژی با تنظیم کولر در تابستان کمتر از 25 درجه سانتیگراد و گرم کردن اتاق بالای 19 درجه سانتیگراد در زمستان ممنوع بوده و مشمول جریمه میشود و بالا رفتن بیسابقه بهای بنزین در اروپا و امریکا نیز از این موارد است. این سرنوشتی است که برخی در داخل میخواستند برای ایران رقم بزنند. سالها پیش هنگامی که تحریمهای سخت غرب وضع شد یکی از ائمه جمعه به گمانم تعبیر ورود به شعب ابی طالب را عنوان کرد. چنان از همه سو مورد هجمه واقع شد که مبادا اذهان عمومی دچار ناامنی شود و تاکنون نیز با درایت این سالهای سخت پشت سرگذاشته شده تا به استقلال از شرق و غرب و بیاثر کردن تحریمها رسیدیم. به همین دلیل است که اثرات کمتری از صدمات رویارویی شرق و غرب به ما میرسد و این همه از سیاستگذاری چندگانه و چندجانبه در حوزه امنیت داخلی، عمق استراتژیک، اتکا به تولید داخلی و راههای دور زدن تحریمهاست.
سخن پایانی
به تحقیق تاریخی اینگونه نبوده است که رژیمهای سیاسی همه برپایه نظریه و با اقبال عمومی و به رأی مردم همچون جمهوری اسلامی استقرار یافته باشند. بسیاری از رژیمهای سیاسی عمداً با استیلای نظامی، با جبر و زور و یا فتح مستقر شدهاند. با اینحال پس از مدتی هنگامی که کارآمدی از خود نشان دادهاند مورد اقبال و مشروعیت مردم واقع شدهاند. در این حالت اصل بر حفظ نظام و امنیت مردم است، اعم از آنکه نظامی دینی باشد و یا غیر دینی؛ بهطور ویژه حفظ نظام و امنیت مردم در فقه و شریعت اسلام از جایگاه جدی برخوردار است. اگر نظامی سیاسی دچار ناکارآمدی فراگیری در همه عرصهها شود، یا بهوسیله نیروی نظامی معارض و یا توسط مردم به زیر کشیده خواهد شد. این در صورتی است که نظام کارآیی خود را از دست دهد و نخبگان سیاسی و اقتصادی، دولتمران و مردم توان و یا انگیزه و یا راه حل حفظ نظام را نداشته باشند. بنابراین ناکارآمدی و فساد برخی دولتمران و یا مدیران میانی و ارشد و یا برخی اعتراضات موضعی و موضوعی و مقطعی مردم نشان از ناکارآمدی یک نظام سیاسی نیست. چگونه است که انصار و اعوان سیاسی و اندیشهورز و نظریهپرداز جریانی معلومالحال مرتب سخن از ناکارآمدی نظام ولایت فقیه میکنند و نظام سیاسی دیگری را جایگزین مطلوب خود میدانند؟ پس از شکست نظریه دولت سکولار حال نوبت به حکومت دینی منهای ولی فقیه رسیده است. آیا این دست دیدگاهها را نباید تئوریزه کردن براندازی نظام مستقر و ایجاد ناامنی دانست؟
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه