نادر...
بهروز افخمی
سینماگر
نادر طالبزاده را با فیلم والعصر که یک مستند 35 میلیمتری بود، میشناسم. فیلمی که درباره کسانی است که سنگر و خاکریز درست میکنند و برای عملیات پل و جادههای به اصطلاح اضطــراری و فوری میســازند، یعنی رانندههای کامیــون و رانندههــای بولــدوزر و وســایل ســنگین جادهسازی. خیلی فیلم عجیب، غریب و ترسناکی بــود، یعنی معلــوم بود که توی خــود خط فیلمبرداری شــده. معلوم بود با یک ضبط صوت معمولی و غیرحرفــهای، یعنی نامناســب برای فیلمبرداری مســتقیم و صدای مســتقیم رفتند فیلمبرداری کردند. با یک دوربینی کــه دوربین بی صدا نیســت یعنی صدا را خفه نمیکند. صدای خودش توی صــدای فیلم ضبط شده بود. به هرحال کاملاً معلوم بود صحنهها مستند هستند ودر خود خط گرفته شــدهاند. در موقعیتی کــه بعضی از گلولههایی که فرود میآمد از پنجرهها پیدا میشد. دودش پیدا میشد یا مثلاً آثار خود انفجار دیده میشد. خب خیلی جالب بود. من از سید مرتضی آوینی پرسیدم این فیلم را کی ساخته؟ گفت: یک پسری است از امریکا آمده به اسم نادر طالبزاده و من این اسم یادم ماند.
یک دورهای حرف پشت ســرش زیاد بود و من از یکــی کــه الان نمیخواهم اســمش را ببرم، شــنیدم که ایشان پســر تیمســار طالبزاده است. آن موقع هنوز نمیدانســتم، نخوانده بودم که تیمسار طالبزاده کیســت؟ بعد اتفاقاً به یک کتابی برخوردم به اســم نبرد گجستان، درباره جنگهای قبایل لــر، هم جنگهایی که با خودشان داشــتند و هم جنگهایی که با انگلیسیها و با دولت مرکزی داشــتند. در این کتاب من رسیدم به اسم تیمسار طالبزاده اردوبادی و تازه متوجه شــدم که آن کسی که این را به عنوان یک ضعف نادر برای من میگفت، داشته درباره چه کسی صحبت میکرده. چون تیمســار طالبزاده در جریانات قیام 15 خرداد و بعد از آن، در منطقه لرســتان، خیلی نقش مهمی داشــته، فرمانده نیروهای منطقه بوده و ســعی کرده برای غلامحسین سیاه پور و بعضی از همراهانش، از شاه اماننامه بگیرد. غلامحسین سیاه پور کسی بوده که شورش کرده به هواداری از امام در منطقه لرستان و آن ماجرای جنگ تنگه گجستان را رقم زده، یعنی شورش ایالت لر علیه دولت مرکزی بعــد از قیام 15 خرداد، به واســطه غلامحسین ســیاهپور شروع شد. تیمسار طالبزاده از شاه درخواست میکند که به ســیاهپور اماننامه بدهد، به خاطر اینکه فکر میکرده که تسلیم شــدن او باعث میشود که غائله به اصطلاح ختم شود، اما شاه درواقع فریبش میدهد، یعنی قبول میکند که اماننامه بدهد بعد از اینکه ســیاهپور به اعتماد پدر نادر خودش را تسلیم میکند، شاه دســتور اعدام او را صادر میکند و بعد تیمسار طالبزاده را هم مورد غضب خودش قرار میدهد. این برای من خیلی جالب بود برای اینکه آن داستان خیلی جذابی است و من خیلی دلم میخواهد یا خودم یا کس دیگری آن را بسازد. رفتم با نادر صحبت کردم درباره اینکه پدرت از سیاه پور چه میگفت؟! بعد تعریف کرد که من خودم یادم است هفت سالم بود که اینها آمده بودند. اماننامه گرفتــه بودند و در خانه ما میهمان بودند و پدرم با اینها نشست و برخاست داشت تا اینکه شاه برخلاف وعده قبلیاش اینها را به شیراز میکشد و اعدام میکند.
نادر همــه کار میکرد. هم در آمــوزش خیلی علاقهمند بود و سعی میکرد ایدههای مفصل و بلندپروازانه را انجام دهد. همین جشنواره عمار که اهداف وسیعی دارد (حالا نمیدانم چقدر به آنها برســد)، اینکه در مستندسازی در نقاط مختلف دنیا کارهایی دارد، اینکه میتواند ارتباطهایی در کشورهای عربی، اروپایی و امریکا داشته باشد، اداره برنامه راز و عصــر و دیگر برنامههای جنبی که دارد. وسعت کارهایش آنقدر وسیع بود که خیلیهایش را در جریان نیستم. نادر آنقدر حرف گفتنی داشت که هر وقــت او را میدیدم درباره کارهای خودش یا کارهــای من معمولاً صحبت نمیشود. خیلی زیاد اطلاعات وسیعی از اوضاع دنیا دارد. از خبرنگارهای دنیا، برنامهســازهای تلویزیونی دنیا یا سیاستمدارها، یا بعضی از مسائل خاص سیاست و فرهنگ امریکایی اطلاعاتی دارد که خیلی از اوقات برای خود مــا حالت تبیین و روشنگری دارد. اصلاً شاید مشکل نادر طالبزاده این باشد که خیلی کارها بلد بود، یعنی هم مدیر خوبی بود و هم فیلمساز خوبی و هم خیلی به زبان مسلط بود و بنابراین میتوانست خبرنگار خوبی باشــد. ارتباطات خارجیاش خوب بود.هر کاری که به اصطلاح بگویید از او برمیآمد، یعنی تواناییاش را داشت. اگر عرصهای را هم خالی میدید، خودش وارد میشد و کاری میکرد. آدم همهجانبهای بود. من همیشه انتظار داشتم که طالبزاده به عنوان فیلمساز داســتانی بیشــتر کار کند. هر وقت توانســتم، خودم ســعی کردم زمینه را فراهم کنم. مثلاً همین دو، سه ســال پیش در مشهد در مســافرتی که با هــم بودیم بــه او گفتم که میخواهی مــن فیلمنامه نبرد گجســتان را بنویســم، زندگی ســیاهپور را بنویسم تو فیلم بسازی؟ گفت بله، علاقهمندم. منتها بعداً دنبال نکرد و خب من هم گرفتاری ام زیاد اســت.
سینماگر
نادر طالبزاده را با فیلم والعصر که یک مستند 35 میلیمتری بود، میشناسم. فیلمی که درباره کسانی است که سنگر و خاکریز درست میکنند و برای عملیات پل و جادههای به اصطلاح اضطــراری و فوری میســازند، یعنی رانندههای کامیــون و رانندههــای بولــدوزر و وســایل ســنگین جادهسازی. خیلی فیلم عجیب، غریب و ترسناکی بــود، یعنی معلــوم بود که توی خــود خط فیلمبرداری شــده. معلوم بود با یک ضبط صوت معمولی و غیرحرفــهای، یعنی نامناســب برای فیلمبرداری مســتقیم و صدای مســتقیم رفتند فیلمبرداری کردند. با یک دوربینی کــه دوربین بی صدا نیســت یعنی صدا را خفه نمیکند. صدای خودش توی صــدای فیلم ضبط شده بود. به هرحال کاملاً معلوم بود صحنهها مستند هستند ودر خود خط گرفته شــدهاند. در موقعیتی کــه بعضی از گلولههایی که فرود میآمد از پنجرهها پیدا میشد. دودش پیدا میشد یا مثلاً آثار خود انفجار دیده میشد. خب خیلی جالب بود. من از سید مرتضی آوینی پرسیدم این فیلم را کی ساخته؟ گفت: یک پسری است از امریکا آمده به اسم نادر طالبزاده و من این اسم یادم ماند.
یک دورهای حرف پشت ســرش زیاد بود و من از یکــی کــه الان نمیخواهم اســمش را ببرم، شــنیدم که ایشان پســر تیمســار طالبزاده است. آن موقع هنوز نمیدانســتم، نخوانده بودم که تیمسار طالبزاده کیســت؟ بعد اتفاقاً به یک کتابی برخوردم به اســم نبرد گجستان، درباره جنگهای قبایل لــر، هم جنگهایی که با خودشان داشــتند و هم جنگهایی که با انگلیسیها و با دولت مرکزی داشــتند. در این کتاب من رسیدم به اسم تیمسار طالبزاده اردوبادی و تازه متوجه شــدم که آن کسی که این را به عنوان یک ضعف نادر برای من میگفت، داشته درباره چه کسی صحبت میکرده. چون تیمســار طالبزاده در جریانات قیام 15 خرداد و بعد از آن، در منطقه لرســتان، خیلی نقش مهمی داشــته، فرمانده نیروهای منطقه بوده و ســعی کرده برای غلامحسین سیاه پور و بعضی از همراهانش، از شاه اماننامه بگیرد. غلامحسین سیاه پور کسی بوده که شورش کرده به هواداری از امام در منطقه لرستان و آن ماجرای جنگ تنگه گجستان را رقم زده، یعنی شورش ایالت لر علیه دولت مرکزی بعــد از قیام 15 خرداد، به واســطه غلامحسین ســیاهپور شروع شد. تیمسار طالبزاده از شاه درخواست میکند که به ســیاهپور اماننامه بدهد، به خاطر اینکه فکر میکرده که تسلیم شــدن او باعث میشود که غائله به اصطلاح ختم شود، اما شاه درواقع فریبش میدهد، یعنی قبول میکند که اماننامه بدهد بعد از اینکه ســیاهپور به اعتماد پدر نادر خودش را تسلیم میکند، شاه دســتور اعدام او را صادر میکند و بعد تیمسار طالبزاده را هم مورد غضب خودش قرار میدهد. این برای من خیلی جالب بود برای اینکه آن داستان خیلی جذابی است و من خیلی دلم میخواهد یا خودم یا کس دیگری آن را بسازد. رفتم با نادر صحبت کردم درباره اینکه پدرت از سیاه پور چه میگفت؟! بعد تعریف کرد که من خودم یادم است هفت سالم بود که اینها آمده بودند. اماننامه گرفتــه بودند و در خانه ما میهمان بودند و پدرم با اینها نشست و برخاست داشت تا اینکه شاه برخلاف وعده قبلیاش اینها را به شیراز میکشد و اعدام میکند.
نادر همــه کار میکرد. هم در آمــوزش خیلی علاقهمند بود و سعی میکرد ایدههای مفصل و بلندپروازانه را انجام دهد. همین جشنواره عمار که اهداف وسیعی دارد (حالا نمیدانم چقدر به آنها برســد)، اینکه در مستندسازی در نقاط مختلف دنیا کارهایی دارد، اینکه میتواند ارتباطهایی در کشورهای عربی، اروپایی و امریکا داشته باشد، اداره برنامه راز و عصــر و دیگر برنامههای جنبی که دارد. وسعت کارهایش آنقدر وسیع بود که خیلیهایش را در جریان نیستم. نادر آنقدر حرف گفتنی داشت که هر وقــت او را میدیدم درباره کارهای خودش یا کارهــای من معمولاً صحبت نمیشود. خیلی زیاد اطلاعات وسیعی از اوضاع دنیا دارد. از خبرنگارهای دنیا، برنامهســازهای تلویزیونی دنیا یا سیاستمدارها، یا بعضی از مسائل خاص سیاست و فرهنگ امریکایی اطلاعاتی دارد که خیلی از اوقات برای خود مــا حالت تبیین و روشنگری دارد. اصلاً شاید مشکل نادر طالبزاده این باشد که خیلی کارها بلد بود، یعنی هم مدیر خوبی بود و هم فیلمساز خوبی و هم خیلی به زبان مسلط بود و بنابراین میتوانست خبرنگار خوبی باشــد. ارتباطات خارجیاش خوب بود.هر کاری که به اصطلاح بگویید از او برمیآمد، یعنی تواناییاش را داشت. اگر عرصهای را هم خالی میدید، خودش وارد میشد و کاری میکرد. آدم همهجانبهای بود. من همیشه انتظار داشتم که طالبزاده به عنوان فیلمساز داســتانی بیشــتر کار کند. هر وقت توانســتم، خودم ســعی کردم زمینه را فراهم کنم. مثلاً همین دو، سه ســال پیش در مشهد در مســافرتی که با هــم بودیم بــه او گفتم که میخواهی مــن فیلمنامه نبرد گجســتان را بنویســم، زندگی ســیاهپور را بنویسم تو فیلم بسازی؟ گفت بله، علاقهمندم. منتها بعداً دنبال نکرد و خب من هم گرفتاری ام زیاد اســت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه