از هوش تا استعداد؛ مهارت‌های والد بودن/6

از کشف استعداد تا نگهداشتن استعداد


آزاده سهرابی
روانشناس
15 سالش بود. در حد یک استاد می‌توانست یکی از سازهای سنتی را بنوازد و از حالا آینده مالی‌اش تأمین بود که هیچ کاری بلد نباشد از راه آموزش موسیقی درآمد خواهد داشت. به زبان انگلیسی تسلطی فراتر از سن و سالش داشت. می‌گفت مدت سه سال کلاس‌های چرتکه را رفته بود اما چون دچار یک تیک شده بود مادرش دیگر نگذاشته بود ادامه دهد. در ریاضی ذهنی هوشیار و پرسرعت داشت. نسبت به سن و سالش به‌خوبی می‌توانست درباره احوال درونی خودش صحبت کند و حتی جاهایی آن را تجزیه و تحلیل کند. او توانایی‌های بسیاری داشت اما می‌گفت: شاد نیستم. می‌گفت: از ساز زدن شاد نمی‌شوم. از صحبت با دوستانم شاد نمی‌شوم. از میهمانی رفتن و از خرید کردن لذت نمی‌برم و....
پدر و مادرش در یک سالگی او جدا شده بودند. حالا او هر دوی آنها را می‌دید و اوقات خوبی را با هر دو داشت. هر دو را دوست داشت و معتقد بود برای آینده او همه کاری کرده‌اند اما... جایی در میانه تعاریفش از پدر و مادرش بغضش شکست و گفت: از بچگی احساس می‌کردم همیشه یک بخشی از من ناقص است.
دنبال این نقص می‌گشت. فکر می‌کرد چیزی درون مغزش ممکن است خراب باشد که نمی‌تواند از چیزی لذت ببرد. فکر می‌کرد یک روز همه این استعدادهایش نابود می‌شود. ترس زیادی داشت که استعدادهایش از بین برود و یک جایی دیگر نتواند به قدری که امروز خوب است، خوب باشد.
دختری با این‌همه استعداد و حتی شگفتی دختری بود با درونمایه‌های احساسی ترس از دست دادن. انگار همیشه در یک سالگی قرار دارد و ممکن است پدر برود و او نتواند همیشه او را ببیند. ترسی که او داشت ترس از دست دادنی عمیق‌تر از توانایی‌هایش بود که داشت کارکردش را تحت تأثیر قرار می‌داد. او در موقعی دچار این وسواس از دست دادن شده بود که فهمیده بود پدرش که ازدواج کرده بود دارد صاحب فرزندی می‌شود. حالا همه چیز در کنار هم منطقی‌تر بود.
روایت این دختر پراستعداد و باهوش حکایت این است که والدین هر چقدر برای بروز توانایی‌ها و استعدادهای فرزندانشان تلاش کنند و هیچ کم و کسری نگذارند اما شاید بچه‌ها به چیزهای بسیار بدیهی‌تر برای یک رشد سالم و رسیدن به نهایت توانایی‌هایشان و لذت بردن از «خودی» که به آن تبدیل می‌شوند لازم دارند. شاید برایتان عجیب باشد اما تغذیه سالم و خواب کافی و محبت دیدن از والدین پایه بروز هر استعدادی است. در کنار این موارد این روایت ثابت می‌کند که پایداری استعدادها و توانایی‌ها به یک انگیزه درونی قوی و یک شادی درونی شده نیاز دارد. این همان چیزی است که از دل زیستن در یک خانواده سالم و روابط شادکام کننده بیرون می‌آید. شاید موضوع این نیست که در این مجال بخواهیم بگوییم والدین باید در هر شرایطی به خاطر فرزندانشان با یکدیگر کنار بیایند و چه بسا برخی روابط پر تنش محیط ناسالم‌تری برای رشد کودکان فراهم می‌کند تا جدایی والدین. در عین حال شاید مؤلفه‌های دیگری در کنار ایجاد فرصت برای بارور شدن استعداد و توانایی‌های یک کودک مثل تاب‌آوری از اهمیت زیادی برخوردار باشد. کودکان تاب آور معمولاً پشتکار بیشتری دارند و کمتر در مقابل مسائل دچار ترس و تردید و استرس می‌شوند و رویکرد حل مسأله را در اولویت قرار می‌دهند. آنها سازگاری بیشتری با دشواری‌های زندگی دارند و در مقابل غیرقابل پیش‌بینی‌ها می‌توانند توانایی‌های خود را حفظ کنند.
شاید کنار هم قرار دادن این واقعیت‌ها بتواند این مسأله را روشن کند که والدین به جای تمرکز بیش از اندازه بر کشف استعدادهای فرزندانشان بیش از هر چیز باید بتوانند کودکانی شاد، تاب آور و سالم از نظر روانی و با وسعت روانی بالا در محیطی امن تربیت کنند. در سایه این ویژگی‌ها ، استعدادها خود را نشان می‌دهد و چنان درخشان خواهد بود که دیگر نیازی نیست والدین از این کلاس به آن کلاس دنبال توانایی‌های فرزندانشان بگردند!

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7905/24/612537/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها