درآمدی بر راهبرد کلان رژیم صهیونیستی در یمن

جاده ریاض از صنعا می‌گذرد


امیررضا مقومی
دانشجوی دکترای مطالعات منطقه‌ای
برخی از پژوهشگران بر این اعتقادند که بحران یمن صرفاً تحت تأثیر نیروهای اجتماعی یا نقش‌آفرینی بازیگران منطقه‌ای همانند ایران و عربستان شکل گرفته است، درحالی‌که واقعیت‌های راهبردی بیانگر آن است که رژیم صهیونیستی نیز به‌عنوان یک بازیگر منطقه‌ای، بر روند بحران یمن و تشدید آن نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کرده است. اگرچه رژیم صهیونیستی در قبال تجاوز به یمن موضع رسمی نداشته است، اما اسناد و اظهارات صورت گرفته، نشان از همکاری و هماهنگی عربستان، امریکا و رژیم صهیونیستی برای ضربه زدن به انصار‌الله دارد. بر طبق این اسناد و اظهارات، رژیم صهیونیستی سعی کرده با کمک‌های نظامی و حتی عملیاتی خود به‌ طرق غیررسمی به ائتلاف عربی بپیوندد و با همکاری با آنها، بر ضد انصارالله اقداماتی را انجام دهد.

اطلاعات افشاشده نشان می‌دهد که حضور افسران صهیونیستی در پایگاه سعودی در تبوک با توافق عربستان و امریکا در 20 آوریل 2016 (یک سال پس از آغاز جنگ عربستان سعودی در یمن) صورت گرفته است که بر این اساس افسران نیروی هوایی رژیم صهیونیستی و امریکا، عملاً فرایند بمباران هوایی در یمن را مدیریت می‌کنند و تعداد زیادی خلبان صهیونیستی و امریکایی در پروازها شرکت می‌کنند و حملات را از پایگاه ملک فیصل در تبوک انجام می‌دهند.
همکاری رژیم صهیونیستی با عربستان در بحران یمن به حدی است که تیری میسان، تحلیلگر فرانسوی، بیان می‌کند: «اسرائیل فرمانده به‌اصطلاح نیروهای مشترک عرب در یمن است و مقر فرماندهی جنگ علیه یمن در عربستان نیست، بلکه در آن‌سوی باب‌المندب و به دست کسانی است که با بمب‌افکن‌های سعودی، یمن را بمباران می‌کنند. سربازان و خلبانان اسرائیلی همکاری تنگاتنگی با رژیم آل سعود دارند و ارتش این کشور را یاری می‌دهند، هرچند که این روابط علنی و رسمی نیست» چنین حقایقی نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی نیز همچون دیگر قدرت‌های منطقه‌ای، دارای منافع سیاسی، نظامی و اقتصادی در بحران یمن است. در همین خصوص، روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت، یک روز پس از شروع جنگ ائتلاف عربی علیه یمن، مقاله‌ای از الکس فیشمن، کارشناس امنیتی این روزنامه، با عنوان «زمان حملات یمن» منتشر کرد که گفته بود: «جنگی که عربستان سعودی علیه یمن به راه انداخته است، در خدمت منافع اسرائیل است و فرصتی ارزشمند برای برداشت ثمرات استراتژیک حیاتی برای امنیت اسرائیل محسوب می‌شود، پس باید از آن حمایت کند.»
بحران یمن برای رژیم صهیونیستی دارای فرصت‌ها و چالش‌هایی بوده است. فرصت‌های رژیم صهیونیستی در بحران یمن در برگیرنده منافع سیاسی و ژئوپلیتیکی رژیم صهیونیستی است. مهم‌ترین منفعت سیاسی بحران یمن برای رژیم صهیونیستی را باید در افزایش همگرایی بیش از پیش محور عربی- عبری دانست. یکی از پیامدهای خیزش‌های عربی سال 2011 را می‌توان افزایش قدرت منطقه‌ای محور مقاومت قلمداد کرد. در این راستا، با شکل‌گیری بحران یمن و نقش‌آفرینی بی‌نظیر انصار‌الله که خود را در بلوک‌بندی‌های منطقه‌ای درون محور مقاومت تعریف می‌کند، نفوذ منطقه‌ای این محور به رهبری ایران افزایش پیدا کرده است. همین موضوع و ادراک تهدید از سوی جبهه سازش عربی و رژیم صهیونیستی، زمینه‌های نزدیکی این دو را به یکدیگر فراهم کرد و فرصت مناسبی برای افزایش ارتباط رژیم صهیونیستی با عرب‌ها و بویژه شیخ‌نشین‌های خلیج فارس فراهم کرد. این فرصت، در تمامی ابعاد اقتصادی، سیاسی، نظامی، امنیتی و ژئوپلیتیکی برای رژیم صهیونیستی حائز اهمیت است؛ زیرا با افزایش نکات مشترک میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی (به‌ویژه عربستان و امارات)، امکان شکل‌گیری روابط رسمی میان آنها را بیشتر می‌کند و عملاً موجب بسط عمق ژئوپلیتیکی رژیم صهیونیستی و افزایش ضریب امنیت ملی این رژیم می‌شود و زمینه‌های ادغام رژیم صهیونیستی در برنامه‌های ژئواستراتژیک منطقه را فراهم می‌کند.
در همین خصوص آمی روهکس دومبا، متخصص بازدارندگی سایبری رژیم صهیونیستی می‌نویسد: «اسرائیل خواهان عادی‌سازی روابط با عربستان است و از این رو می‌داند که جاده ریاض، از صنعا می‌گذرد و اگر بخواهد هدیه‌ای به ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان بدهد، تنها با کمک او در مقابله با حوثی‌ها انجام می‌شود.» ران ادلیست، نیز در این خصوص می‌نویسد: «محاسبات سیاسی خاص مقامات اسرائیلی نقش مهمی در این نوع مداخله ایفا می‌کند. علاقه به حفظ رابطه با «معشوقه سعودی‌» اسرائیل را به دخالت در درگیری‌های یمن سوق می‌دهد.
گذشته از منافع سیاسی، بحران یمن برای رژیم صهیونیستی دارای منافع ژئوپلیتیکی متعددی است. به گونه‌ای که رژیم صهیونیستی توانسته با استفاده از بحران یمن و آنارشی حاکم بر این کشور، با کمک کشورهای عربی و بویژه امارات، بر برخی از جزایر راهبردی یمن همچون سقطری تسلط یابد. پایگاه خبری «جی‌فروم» متعلق به جامعه یهودیان فرانسه، گزارش داده که رژیم صهیونیستی در این جزیره بسیار استراتژیک، پایگاه جاسوسی تأسیس کرده و تجهیزات مخابراتی- جاسوسی در آن مستقر کرده است.
چنین اقدامی به رژیم صهیونیستی این فرصت را می‌دهد تا به رصد فعالیت‌های نیروهای انصار‌الله در یمن، ترافیک هوایی و دریایی جنوب دریای سرخ و تحرکات ایران در باب‌المندب بپردازد و علاوه بر تعمیق عمق استراتژیکش، از امنیت ناوها و کشتی‌های خود و همپیمانانش نیز محافظت کند. افزون بر این، حضور گسترده نظامی امارات در جزیره استراتژیک پریم، فرصت‌های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی عدیده‌ای برای رژیم صهیونیستی فراهم می‌آورد. دبکا فایل، وب‌سایت اطلاعاتی نظامی رژیم صهیونیستی در این خصوص می‌نویسد: «ایجاد پایگاه هلیکوپترهای تهاجمی و عملیات برنامه‌ریزی شده امارات در اواسط ژوئن در جزیره پریم، تغییر شگرفی در موازنه قوای منطقه‌ای ایجاد خواهد کرد. پایگاه هوایی در جزیره پریم (میون) کنترل دریای سرخ را به ابوظبی، ریاض و تل آویو می‌دهد.»
افزون بر جزیره سقطری، به گفته ابراهیم محمد الدیلمی، سفیر یمن در ایران، رژیم صهیونیستی در جزایر حنیش و جزیره میون (پریم) نیز حضور دارد و به کمک امارات، عربستان و همچنین شورای انتقالی جنوب یمن که بخش‌هایی از جنوب یمن را در اختیار دارد، بر این جزایر اعمال‌نفوذ می‌کند.
افزون بر این، بحران یمن این فرصت را برای رژیم صهیونیستی ایجاد کرده است تا از طریق آن، استراتژی بالکانیزه کردن خاورمیانه و تقسیم کشورهای عربی را به‌پیش ببرد و با ایجاد تفرقه، علاوه بر تضعیف یک کشور عربی، متحد جدیدی در منطقه پیدا کند و واقعیت‌های ژئوپلیتیکی منطقه را تغییر دهد. اودد یینون، مقام ارشد سابق وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی و مشاور آریل شارون، کتابی را در سال ۱۹۸۲ منتشر کرد که به «استراتژی برای اسرائیل در 1980» معروف شد. یینون در این کتاب مدل بالکانیزه کردن منطقه خاورمیانه و تقسیم کشورهای عربی به کشورهای کوچک‌تر و ضعیف‌تر را برای افزایش ضریب امنیت ملی رژیم صهیونیستی طرح‌ریزی کرد. اودد یینون در این خصوص می‌گوید: «اسرائیل از طریق تجزیه فرقه‌ای، ملت‌های عرب را نه‌تنها ازنظر سرزمینی بلکه ازنظر موجودیت جامعه‌شناختی مورد هدف قرار می‌دهد. اسرائیل ملت‌ها را به دولت‌های کوچک ناسازگار بین خود تبدیل می‌کند تا بر این اساس، همه آنها را تحت کنترل اسرائیل نگه دارد.»
این استراتژی رژیم صهیونیستی در حال حاضر با شکل‌گیری بحران یمن، امکان بروز پیدا کرده است. به‌طوری‌که رژیم صهیونیستی با کمک امارات، توانسته از شورای انتقالی جنوب که خواهان جدایی یمن جنوبی است حمایت کند. چنین وضعیتی اگر به سرانجام برسد، به سبب روابط خوب شورای انتقالی جنوب با رژیم صهیونیستی، تل‌آویو می‌تواند از منافع و مزایای استراتژیک جنوب یمن، که همانا داشتن بنادر و جزایر مهم و راهبردی در خلیج عدن و دریای سرخ است، به نفع خود استفاده کرده و عملاً به قدرت بزرگ این منطقه تبدیل شود و عبور و مرور جهانی را نیز کنترل کرده و از همه مهم‌تر، بازدارندگی خود را در مقابل محور مقاومت بهبود بخشد و در صورت لزوم، موانعی در جهت امنیت کشتیرانی رقیبانش ایجاد کند.
در همین خصوص آری هایستین، محقق صهیونیستی در مقاله‌ای در نشنال اینترست، تحت عنوان «عدم قطعیت در یمن: چرا اسرائیل باید از جدایی‌طلبان جنوبی حمایت کند» می‌نویسد: «اسرائیل باید از جاه‌طلبی‌های شورای انتقالی جنوب در یمن برای دستیابی به استقلال جنوب حمایت کند؛ این اقدام برای اطمینان از حفاظت از منافع این کشور در مواجهه با تغییرات بالقوه چشمگیر، بویژه در سیاست عربستان سعودی لازم است. یمن جنوبی مستقل می‌تواند تا حد زیادی از منافع اسرائیل محافظت کند... زیرا کنترل شورای انتقالی جنوب بر یمن، به این معنا است که اسرائیل متحد بالقوه‌ای دارد که به‌راحتی در اطراف باب‌المندب، یکی از مهم‌ترین گلوگاه خطوط دریایی جهان قرار دارد... افزون بر این تقسیم یمن ممکن است حوثی‌ها را از مزایای ژئوپلیتیکی یمن محروم سازد و این استراتژی بهترین جایگزین برای افراط‌گرایی نسبت به چشم‌اندازهای آینده دولت یمن و واگذاری یمن به حوثی‌ها است.
با این‌حال، آغاز بحران یمن و قدرت‌گیری انصارالله، چالش‌های سیاسی، نظامی و ژئوپلیتیکی برای رژیم صهیونیستی به وجود آورده است. به‌طوری که به عقیده رهبران رژیم صهیونیستی، تهدید «انصارالله» علیه امنیت ملی این رژیم دیگر تنها یک ترس یا یک برآورد تئوریک نیست، بلکه بویژه پس از شکست تجاوز سعودی-امریکایی در یمن، به یک واقعیت موجود، تبدیل شده است.
گذشته از این، نقش‌آفرینی انصارالله در یمن می‌تواند مانع از بهره‌مندی رژیم صهیونیستی از مواهب ژئوپلیتیکی‌اش شود؛ به‌گونه‌ای که انصارالله طبق مشی ضدغربی- ضدصهیونیستی‌اش، در صورت قدرت‌گیری در یمن از تحقق پروژه انتقال نفت از کشورهای عربی به کشورهای اروپایی از طریق خط لوله ایلات-اشکلون ممانعت می‌ورزد و یا ریسک انجام آن را بالا می‌برد و همچنین با قطع دسترسی رژیم صهیونیستی به اقیانوس هند از طریق دریای سرخ، مانع از دسترسی راحت زیردریایی‌های رژیم صهیونیستی برای ورود به خلیج‌فارس برای تهدید ایران می‌شود. ترس رژیم صهیونیستی از وقوع چنین رخدادهایی موجب شد تا تحولات یمن، یکی از محورهای اساسی سخنرانی نتانیاهو در کنگره امریکا (2015) باشد.
افزون بر این، جنوب رژیم صهیونیستی و بویژه بندر مهم و استراتژیک ایلات، در تیررس موشک‌ها و پهپادهای انصارالله قرار دارد که همین امر نیز می‌تواند برای رژیم صهیونیستی دردسرآفرین باشد و عملاً جبهه جدیدی علیه دولت یهود باز شود. در حال حاضر انصارالله یمن علاوه بر در اختیار داشتن پهپادهای متعدد که برد برخی از آنها تا 1500 کیلومتر نیز می‌رسد، دارای موشک‌های کروز، بالستیک و موشک‌های ضد کشتی است. نیر دوری، خبرنگار نظامی سایت «ماکو» در مقاله‌ای تحت عنوان «یمن به دایره آتش ایران در اطراف اسرائیل می‌پیوندد»، می‌نویسد: «اکنون یک تهدید جدید دیگری وجود دارد و آن استقرار ایران در یمن و انتقال تسلیحات پیشرفته به جنبش مسلح حوثی است و این تهدید نه‌تنها کشتی‌های تجاری را تهدید می‌کند بلکه یمن را به سکوی پرتاب موشک‌های بالستیک به سمت اسرائیل تبدیل می‌کند». بر این اساس به عقیده پژوهشگران صهیونیستی، ملموس‌ترین تهدیدی که حوثی‌ها برای رژیم صهیونیستی ایجاد می‌کنند بدون شک توانایی اثبات‌شده‌ای است که علاوه بر مورد هدف قرار دادن سرزمین‌های اشغالی، می‌تواند موانعی در امنیت دریایی و کشتیرانی رژیم صهیونیستی ایجاد کند.
بنابراین اگرچه رژیم صهیونیستی در قبال تجاوز ائتلاف عربی به یمن، موضع رسمی نداشت اما به صورت مستقیم در این تحولات ایفای نقش کرده است و حتی با بازیگران داخلی یمن و بویژه شورای انتقالی جنوبی یمن ارتباط گرفته است که نشان‌دهنده کم و کیف منافع و اهداف رژیم صهیونیستی در بحران یمن محسوب می‌شود. بحران یمن توانسته زمینه‌های نفوذ رژیم صهیونیستی در بنادر و جزایر استراتژیک رژیم صهیونیستی را فراهم آورد که چنین امری یک موفقیت چشمگیر برای رژیم صهیونیستی به شمار می‌آید که هم می‌تواند از امنیت کشتیرانی خود و متحدانش در منطقه محافظت کند و هم با حضور نظامی و رصد اطلاعاتی در اقیانوس هند، وزن ژئوپلیتیکی خود را ارتقا دهد و همچنین قدرت بازدارندگی‌اش را در دریای سرخ و خلیج عدن افزایش دهد. البته این فرصت‌ها زمانی برای رژیم صهیونیستی ثمرات بلندمدتی خواهد داشت که انصارالله نتواند به قدرت ملی در یمن تبدیل شود در غیر این صورت، بحران یمن نه‌تنها تبدیل به فرصت نخواهد شد، بلکه معضلات امنیتی رژیم صهیونیستی را تشدید خواهد کرد و علاوه بر لبنان، سوریه و غزه، جبهه جدیدی علیه رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا باز خواهد شد.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7920/3/614841/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها