راهبرد کلان امریکا در خلیج فارس چیست؟
واگذاری مسئولیت یا موازنه قوا
یاسین شاهمرادی
پژوهشگر روابط بینالملل
ایالات متحده بعد از فروپاشی شوروی و از زمان پیروزی انقلاب اسلامی همواره بهدنبال این بود که جمهوری اسلامی را بهعنوان یک تهدید برای نظم بینالملل فعلی و همچنین برای همسایگان خود عنوان کند. به گونهای که اسلامهراسی و ایرانهراسی بهصورت ویژه و در کنار هم در ادبیات و استراتژیهای ایالات متحده بهکار برده میشد. در طول سالهای گذشته ایالات متحده با ایرانهراسی توانسته است وضعیت مناطق پیرامونی ایران را به گونهای رقم بزند که خود حضور فعال در این کشورها دارد. برای مثال در یک نگاه به منطقه امریکا در کشورهای حوزه خلیج فارس، عراق، ترکیه، پاکستان و در آبهای آزاد خلیج فارس حضور نظامی دارد.
از زمان جنگ اول خلیج فارس تاکنون، ایالات متحده سعی کرده است که با حفظ قوای نظامی خود در منطقه در برابر ایران موازنه قوای خود را حفظ کند. اما با خروج از افغانستان و عراق، مسأله منطقه پسا امریکا که امروزه به عنوان یکی از مسائل مهم در کانون تحلیلهای مراکز مطالعات عنوان میشود، نگرانیهای مختلفی را برای همپیمانان ایالات متحده در منطقه ایجاد کرده است. امریکا توانسته است با استفاده از بوق رسانهای خود، ایران را بهعنوان تهدیدی برای کشورهای منطقه معرفی کند. هرچند جمهوری اسلامی در طول مدت گذشته ضمن در اولویت قرار دادن همسایگان و افزایش روابط دیپلماتیک با همسایگان خود مهر بطلانی بر ایرانهراسی کشیده است، اما این موضوع برطرف نشده است.
بر این اساس در طی مدت دو سال اخیر همپیمانان امریکا اعتراضات مختلفی را نسبت به ایالات متحده درباره آینده خروج این کشور از منطقه داشتهاند. ایالات متحده به دنبال این است که از طریق احاله مسئولیت به یک یا مجموعهای از کشورها موازنه قوا را در منطقه حفظ کند و توازن در منطقه به هم نریزد. از نظر امریکاییها توافق هستهای هم نمیتواند جلوی هژمون شدن ایران در منطقه را بگیرد. ایران یک قدرت بزرگ منطقهای است. پس میتوان با احاله مسئولیت جلوی تهدید مورد زعم خود که به ایران نسبت می دهند را بگیرند. اما به راستی احاله مسئولیت چیست؟
هنگامی که یک مهاجم به صحنه میآید و دستکم یک دولت دیگر به شکل مستقیم مسئولیت مهار آن را به عهده میگیرد، موازنه تقریباً شکل میگیرد، گرچه موفقیتآمیز نیست. نکته مرتبط با منطق استراتژی احاله مسئولیت این است که اساساً چه کسی موازنه را برقرار میسازد و نه اینکه آیا موازنه برقرار میشود یا خیر. واگذارکننده مسئولیت، تنها میخواهد کسی این مسئولیت سنگین را بر عهده بگیرد، اما بهیقین خواهان مهار تهدید نیز است. از طرفی دیگر احاله مسئولیت تنها زمانی که یک بازیگر تهدید بر هم زدن موازنه قدرت میکنند، روی نمیدهد. احاله مسئولیت ممکن است یک استراتژی انتخابی برای قدرتهای بزرگ مورد تهدید باشد، اما همواره انتخاب درستی نیست. در سویی دیگر احاله مسئولیت عمدتاً تابعی از ساختار ویژه نظام است. دو عامل اساسی در این زمینه وجود دارد؛ یک جغرافیا و دوم نحوه توزیع قدرت. حال با وجود این به نظر میرسد که ایالات متحده به دنبال احاله مسئولیت در برابر ایران است. بازیگرانی مثل عربستان همواره نگران وضعیت خود و ترس از ایران هستند. با وجود اینکه ایالات متحده در طول سالهای گذشته با ایرانهراسی توانسته است میلیاردها دلار به کشورهای حوزه خلیج فارس و بهخصوص عربستان بفروشد، اما عربستان در تمام پروندههای منطقهای شکست خورد. در نتیجه باید معاهده قرن (معاهده آبراهام) را در همین راستا ارزیابی کرد. معاهدهای که در دوره ترامپ و در راستای صلح اعراب و رژیم صهیونیستی صورت گرفته بود. اما هدف اصلی احاله مسئولیت به رژیم صهیونیستی دربرابر ایران است. ورود رژیم صهیونیستی به منطقه خلیج فارس در کوتاه مدت برای ایجاد موازنه قدرت دربرابر ایران و در بلند مدت در راستای نقش احاله مسئولیتی که امریکا تعریف کرده است، نقشآفرینی خواهد کرد. پس میتوان گفت ورود رژیم صهیونیستی به آبهای خلیج فارس کاملاً یک موضوع امنیتی-نظامی بوده است. هرچند برخی از کشورهایی که روابط خود را با رژیم صهیونیستی عادی کردند میگویند به دنبال روابط اقتصادی ، تکنولوژی و... هستند.
پژوهشگر روابط بینالملل
ایالات متحده بعد از فروپاشی شوروی و از زمان پیروزی انقلاب اسلامی همواره بهدنبال این بود که جمهوری اسلامی را بهعنوان یک تهدید برای نظم بینالملل فعلی و همچنین برای همسایگان خود عنوان کند. به گونهای که اسلامهراسی و ایرانهراسی بهصورت ویژه و در کنار هم در ادبیات و استراتژیهای ایالات متحده بهکار برده میشد. در طول سالهای گذشته ایالات متحده با ایرانهراسی توانسته است وضعیت مناطق پیرامونی ایران را به گونهای رقم بزند که خود حضور فعال در این کشورها دارد. برای مثال در یک نگاه به منطقه امریکا در کشورهای حوزه خلیج فارس، عراق، ترکیه، پاکستان و در آبهای آزاد خلیج فارس حضور نظامی دارد.
از زمان جنگ اول خلیج فارس تاکنون، ایالات متحده سعی کرده است که با حفظ قوای نظامی خود در منطقه در برابر ایران موازنه قوای خود را حفظ کند. اما با خروج از افغانستان و عراق، مسأله منطقه پسا امریکا که امروزه به عنوان یکی از مسائل مهم در کانون تحلیلهای مراکز مطالعات عنوان میشود، نگرانیهای مختلفی را برای همپیمانان ایالات متحده در منطقه ایجاد کرده است. امریکا توانسته است با استفاده از بوق رسانهای خود، ایران را بهعنوان تهدیدی برای کشورهای منطقه معرفی کند. هرچند جمهوری اسلامی در طول مدت گذشته ضمن در اولویت قرار دادن همسایگان و افزایش روابط دیپلماتیک با همسایگان خود مهر بطلانی بر ایرانهراسی کشیده است، اما این موضوع برطرف نشده است.
بر این اساس در طی مدت دو سال اخیر همپیمانان امریکا اعتراضات مختلفی را نسبت به ایالات متحده درباره آینده خروج این کشور از منطقه داشتهاند. ایالات متحده به دنبال این است که از طریق احاله مسئولیت به یک یا مجموعهای از کشورها موازنه قوا را در منطقه حفظ کند و توازن در منطقه به هم نریزد. از نظر امریکاییها توافق هستهای هم نمیتواند جلوی هژمون شدن ایران در منطقه را بگیرد. ایران یک قدرت بزرگ منطقهای است. پس میتوان با احاله مسئولیت جلوی تهدید مورد زعم خود که به ایران نسبت می دهند را بگیرند. اما به راستی احاله مسئولیت چیست؟
هنگامی که یک مهاجم به صحنه میآید و دستکم یک دولت دیگر به شکل مستقیم مسئولیت مهار آن را به عهده میگیرد، موازنه تقریباً شکل میگیرد، گرچه موفقیتآمیز نیست. نکته مرتبط با منطق استراتژی احاله مسئولیت این است که اساساً چه کسی موازنه را برقرار میسازد و نه اینکه آیا موازنه برقرار میشود یا خیر. واگذارکننده مسئولیت، تنها میخواهد کسی این مسئولیت سنگین را بر عهده بگیرد، اما بهیقین خواهان مهار تهدید نیز است. از طرفی دیگر احاله مسئولیت تنها زمانی که یک بازیگر تهدید بر هم زدن موازنه قدرت میکنند، روی نمیدهد. احاله مسئولیت ممکن است یک استراتژی انتخابی برای قدرتهای بزرگ مورد تهدید باشد، اما همواره انتخاب درستی نیست. در سویی دیگر احاله مسئولیت عمدتاً تابعی از ساختار ویژه نظام است. دو عامل اساسی در این زمینه وجود دارد؛ یک جغرافیا و دوم نحوه توزیع قدرت. حال با وجود این به نظر میرسد که ایالات متحده به دنبال احاله مسئولیت در برابر ایران است. بازیگرانی مثل عربستان همواره نگران وضعیت خود و ترس از ایران هستند. با وجود اینکه ایالات متحده در طول سالهای گذشته با ایرانهراسی توانسته است میلیاردها دلار به کشورهای حوزه خلیج فارس و بهخصوص عربستان بفروشد، اما عربستان در تمام پروندههای منطقهای شکست خورد. در نتیجه باید معاهده قرن (معاهده آبراهام) را در همین راستا ارزیابی کرد. معاهدهای که در دوره ترامپ و در راستای صلح اعراب و رژیم صهیونیستی صورت گرفته بود. اما هدف اصلی احاله مسئولیت به رژیم صهیونیستی دربرابر ایران است. ورود رژیم صهیونیستی به منطقه خلیج فارس در کوتاه مدت برای ایجاد موازنه قدرت دربرابر ایران و در بلند مدت در راستای نقش احاله مسئولیتی که امریکا تعریف کرده است، نقشآفرینی خواهد کرد. پس میتوان گفت ورود رژیم صهیونیستی به آبهای خلیج فارس کاملاً یک موضوع امنیتی-نظامی بوده است. هرچند برخی از کشورهایی که روابط خود را با رژیم صهیونیستی عادی کردند میگویند به دنبال روابط اقتصادی ، تکنولوژی و... هستند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه