مروری بر مطبوعات طنز قدیمی ایران
چه روی خاک، چه زیر خاک
بهزاد توفیقفر
خدمات پزشکی در دوره پهلوی
دودمان پهلوی همانطور که از «دود»شان معلوم است، خیلی به سلامتی و اینهای مردم اهمیت میدادند تا جایی که پزشک هم از خارج وارد میکردند حتی (خُب هند هم خارج است دیگر). البته که این پزشکهای وارداتی را به طور مساوی بین همه شهرهای کشور پخش میکردند یعنی چطوری؟ یعنی اینطوری که بهصورت مساوی به تهران 10 تا و بهصورت مساوی به شهرهای بزرگ هرکدام یکی و به بقیه شهرها هم بهصورت مساوی، هیچی پزشک تعلق میگرفت.
در خود تهران هم بهصورت مساوی به بالای شهر 10 تا و به بقیه جاهای شهر باز هم بهصورت مساوی هیچی پزشک خارجی تعلق میدادند. بقیه امکانات پزشکی و بهداشتی هم کمابیش با همین فرمول مترقی توزیع میشد. یکی دوتا بیمارستان موجود هم با همه امکانات، کلیه خدمات که هیچ، شست پای خدمات را هم به مردم ارائه نمیدادند و دیدن شاه، در حال انداختن نانوا توی تنور نانوایی، راحتتر از پیدا کردن تخت در بیمارستان بود.
قیمت خودکار بیک هم بدون تغییر مانده بود و همه همراهان میتوانستند با خودکار بیک، برگ ترخیص بیمار را از مردهشویخانه قبرستان امضا کنند. همانطور که در کاریکاتور مجله توفیق(1341) میبینید، پهلوی اعتقاد داشت: چو آهنگ رفتن کند جان پاک/ چه بر تخت[بیمارستان] مُردن، چه روی خاک [کوچه].
من نمیدانم دیگر چه میخواستیم؟ هان؟! آهان! راستی در برخی بیمارستانها خدمات پرستاری و مراقبتی توسط «نرس»هایی که از این کلاه نصفههای سفید روی سرشان میگذاشتند و دامن آبرفته میپوشیدند، ارائه میشد که به ما و شما ربطی نداشت.
خدمات پزشکی در دوره پهلوی
دودمان پهلوی همانطور که از «دود»شان معلوم است، خیلی به سلامتی و اینهای مردم اهمیت میدادند تا جایی که پزشک هم از خارج وارد میکردند حتی (خُب هند هم خارج است دیگر). البته که این پزشکهای وارداتی را به طور مساوی بین همه شهرهای کشور پخش میکردند یعنی چطوری؟ یعنی اینطوری که بهصورت مساوی به تهران 10 تا و بهصورت مساوی به شهرهای بزرگ هرکدام یکی و به بقیه شهرها هم بهصورت مساوی، هیچی پزشک تعلق میگرفت.
در خود تهران هم بهصورت مساوی به بالای شهر 10 تا و به بقیه جاهای شهر باز هم بهصورت مساوی هیچی پزشک خارجی تعلق میدادند. بقیه امکانات پزشکی و بهداشتی هم کمابیش با همین فرمول مترقی توزیع میشد. یکی دوتا بیمارستان موجود هم با همه امکانات، کلیه خدمات که هیچ، شست پای خدمات را هم به مردم ارائه نمیدادند و دیدن شاه، در حال انداختن نانوا توی تنور نانوایی، راحتتر از پیدا کردن تخت در بیمارستان بود.
قیمت خودکار بیک هم بدون تغییر مانده بود و همه همراهان میتوانستند با خودکار بیک، برگ ترخیص بیمار را از مردهشویخانه قبرستان امضا کنند. همانطور که در کاریکاتور مجله توفیق(1341) میبینید، پهلوی اعتقاد داشت: چو آهنگ رفتن کند جان پاک/ چه بر تخت[بیمارستان] مُردن، چه روی خاک [کوچه].
من نمیدانم دیگر چه میخواستیم؟ هان؟! آهان! راستی در برخی بیمارستانها خدمات پرستاری و مراقبتی توسط «نرس»هایی که از این کلاه نصفههای سفید روی سرشان میگذاشتند و دامن آبرفته میپوشیدند، ارائه میشد که به ما و شما ربطی نداشت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه