گفتوگو با علی توکلی، جانباز کوهنورد که 31 قله را در 31 استان فتح کرد
از مجاهدت روی قله های جهاد تا تلاش برای فتح ارتفاعات میهن
مرجان قندی
خبرنگار
جنگ تحمیلی اگرچه پس از هشت سال که صحنه رشادت و شهادت رزمندگان و فرماندهان، پیروزیها و شکستها در عملیاتهای مختلف بود با پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران به پایان رسید؛ اما بعد از گذشت چند دهه از پایان آن برای عدهای هنوز که هنوز است، جنگ ادامه دارد.علی توکلی از جمله بسیجیانی است که در هشت سال دفاع مقدس در گردان های عملیاتی در لشکر 17 علی ابن ابیطالب حضور داشت و سه بار مجروح شد. آخرین بار در عملیات والفجر ۱۰ در حلبچه عراق بود که بهدلیل انفجار خمپاره یک پایش را از دست داده است. توکلی امروز علاوه بر اینکه مدال پرافتخار جانبازی را به سینه دارد، بهعنوان چهره شاخص ورزشی کشور هم شناخته شده است. بعد از پایان جنگ، توکلی شرایط جسمیاش مثل قبل نبود اما تصمیم گرفت بار دیگر ارادهاش را به رخ بکشد و اینبار نه برای مقابله با دشمن که برای سلامتی خود و روحیه دادن به بقیه به جنگ صخره و سنگ رفت. او که معتقد است با اراده میتوان بر هر دشمن و سختی پیروز شد، اینبار به جای سلاح، پرچم ایران را در دست گرفت و راهی کوه شد. این جانباز کوهنورد تاکنون موفق شده است با انجام پروژه سیمرغ کوههای ایران (صعود به 31 قله بلند 31 استان کشور) عنوان اولین جانباز کل کشور و اولین کوهنورد استان لرستان در اتمام این پروژه را کسب کند. برای اینکه با او گفتوگو کنم چند باری تماس گرفتم اما تلفن همراهش در دسترس نبود. تا اینکه بالاخره بعد از چندین بار تلفنش زنگ خورد و موفق شدم با او که در حال بازگشت از کوه بود، صحبت کنم. با همان چند جمله ابتدایی مشخص بود که او قبل از اینکه بهعنوان قهرمان کوهنوردی شناخته شود به قلههای انسانیت، اخلاق و معنویت صعود کرده است. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گفتوگو با این جانباز کوهنورد است.
کوهنوردی را از چه تاریخی بهصورت حرفهای دنبال میکنید؟
من قبل از جانبازی هم فعالیت ورزشی داشتم، یعنی در دوران دفاع مقدس در مناطق عملیاتی با توجه به ضرورت، علاوه بر پرورش روح و ارتقای معنویات رزمندگان، تقویت بنیه بدنی و کسب آمادگی جسمانی آنان نیز همواره مدنظر بود. برای همین در کنار مسائل تربیتی، ورزش هم برای رزمندگان در برنامههای روزانه گردانهای عملیاتی قرار داشت. بعد از جنگ داشتههای آن دوران به یاریام آمد. رشتههای مختلف ورزشی را تجربه کردم که در نهایت شنا و کوهنوردی را انتخاب کردم. اما هر آنچه عامل بهتر شدن حالم بود، بیشتر در طبیعت و کوه اتفاق میافتاد و رفته رفته جذب طبیعت و کوه شدم. هرچه بیشتر پیش رفتم و موفق شدم تا بر بلندای قلهها بایستم، آرامش بیشتری هم پیدا کردم. تا اینکه تصمیم گرفتم هر آنچه در توان دارم در این رشته بگذارم. این روند از سال 1372 شروع شد و به شکر خدا تاکنون نیز ادامه داشته است. اما بهطور خاص فعالیت جدی و سطح بالاترم را در کوهنوردی از سال 1375 شروع کردم.
پرداختن به ورزش کوهنوردی در سطح حرفهای نیاز به پشتکار و اهتمام ویژهای دارد، با توجه به جانبازی شما کوهنوردی و صعود به قله چقدر برایتان چالش برانگیز بوده و هست؟
آنچه برایم در زندگی مشهود است این است که روح و بدن من با فعالیتهای سخت و طاقتفرسا سازگارتر است و با اینگونه فعالیتها آرامش مییابم. در امور ورزش هم همینطور است. بنابراین کوهنوردی که ورزشی بسیار طاقتفرسا و استقامتی است، برایم لذت بیشتری داشته و دارد. با تلاش و تمرینهای سخت به این مهم دستیافتم و راه پرمشقتی را سپری کردم.
تاکنون کدام قلههای داخلی و خارجی را فتح کردید؟
فعالیت کوهنوردی من و فتح قلل مختلف، در طول بیش از سه دهه گذشته از تعداد و رقم فراتر رفته و بیشتر کیفیت و سطح مطرح است. بهطور مثال صعود به قلههای مختلفی را در نقاط مختلف کشور بارها تکرار کردهام، همیشه کیفیت هر صعود بیشتر برایم مطرح بوده است. اما در جواب این سؤال فقط میتوانم اشارهای به قلههای شاخص بکنم. در بخش صعودهای خارجی میتوانم به قله آیلند پیک نپال، کلیمانجارو تانزانیا، آرارات ترکیه (4بار)، مجموعه قلل آراگاتس ارمنستان (5 بار) و یکسری قلل معمولی در کشور آذربایجان و ترکیه اشاره کنم. در بخش داخلی هم بجز انجام پروژه سیمرغ کوههای ایران (صعود به 31 قله بلند 31 استان کشور)، به اکثر قلههای زاگرس مانند رشته کوههای شمال زاگرس، قلههای رشته کوه اشترانکوه، دنا و زرد کوه بختیاری و قلههای مطرح البرز مانند دماوند، علم کوه و... صعود داشتهام.
از حس و حالتان به هنگام فتح و صعود قله بگویید، وقتی برای نخستین بار بعد از جانبازی بالای قله ایستادید چه احساسی داشتید؟
در صعود به قله به اوج سلامت روح و روان دست پیدا میکنم. داشتن حال خوب بهترین جایزهای است که پس از ایستادن براوج یک قله از ایزد منان دریافت میکنم. کسب سطح بالای قدرت بدنی و آرامش روحی بهترین نتیجه یک صعود برای من است. باور ایستادن در قلهای بلند و سترگ با داشتن نقص عضو در ابتدا برایم یک رؤیا بود. اما با پذیرش واقعیت و اتکا به خدا و با نگاهی ویژه و داشتن پشتکار و انگیزه موفق شدم به خواست خدا نشدنیهای بسیاری را امکانپذیر کنم. من با این باور، با وجود نداشتن پا، نقص عضو را بهانه کوه نرفتن ندانستم و اتفاقاً آن را معکوس قلمداد کردم و در این خصوص نگاه نوینی را طراحی کردم. با تحمیل شرایط فیزیکی خودم در جمع جوانان و ورزشکاران با بدنی سالم، خودم را در سطح آنان قرار دادم و خدا را شکر در این مسیر تاکنون موفق بودهام. من اولین صعودم را سرآغاز تلاش بیشتر قرار دادم و تا نهایت دنبال آرزوهای بزرگم خواهم رفت.
از تعداد کوهنوردان جانباز اطلاعی دارید یا جانباز دیگری که شما بشناسید و در کوهنوردی با هم همراه و قلهای را فتح کرده باشید؟
سالیان قبل بنیاد مستضعفان و بنیاد شهید فعلی برنامههای خوبی در حوزه کوهنوردی جانبازان و خانواده آنان داشت. در آن دوران جانبازان زیادی در برنامههای عادی، متوسط و سطح بالای کوهنوردی که از طرف این نهادها برگزار میشد، شرکت میکردند و با حضورشان صحنههای بدیع و خارقالعادهای را خلق میکردند اما انگار برنامههای عمومی کوهنوردی حذف و اکثر جانبازان هم بنا به دلایل متفاوت بهصورت شخصی نتوانستند ادامه دهنده فعالیتهای کوهنوردی باشند. اما هنوز هم عزیزانی هستند که با وجود مشکلات فراوان بهصورت فردی کوهنوردی میکنند که متأسفانه شناخت کافی و جدیدی از آنها ندارم. اما آخرین صعودی که با جانباز مشابه خودم انجام دادم، جانباز عزیز علی دانشمند از شهر مقدس مشهد بود.
به عنوان یکی از قهرمانان کوهنوردی، ورزش را تا چه میزان برای جانبازان ضروری میدانید؟
بنابر نظر بسیاری از متخصصان، هزینه فعالیتهای ورزشی باعث کاهش هزینههای درمان میشود. بنابراین جانبازانی که با مشکلات درمان مواجه هستند در نظر داشته باشند که انجام فعالیتهای ورزشی مداوم علاوه بر اینکه در بهبود سلامتشان تأثیر خواهد گذاشت بر وضعیت روح و روانشان هم اثر مستقیم و مثبتی را شاهد خواهند بود.
شما در دوره میانسالی هستید و تجربههای زیادی در زندگی دارید، بهترین دوران زندگیتان کدام دوره است؟
31 ماهی که در جبهههای پرشور و با معنویت حضور داشتم، برایم تکرار نشدنی است. بهترین دوران عمرم دورانی بود که در جمع رزمندگان با صداقت و با مروت با روحیات عالی حضور داشتم، بود.
کمی برگردیم به گذشتهها، انگیزه حضورتان در جبهه چه بود؟
آن دوران من دانشآموز هنرستان فنی بودم و دفاع از کشور مهمترین دغدغه هر ایرانی بود. اشغال کشور غیرقابل درک بود و من هم بهعنوان یک ایرانی چنین حسی داشتم.
کجا و چطور مجروح شدید؟
من سه بار در عملیاتهای مختلف مجروح شدم که اولین بار در عملیات کربلای یک در آزادسازی شهر مهران بود. مرحله بعدی بمباران شیمیایی در اواخر سال 1366 در شهر حلبچه کردستان عراق و آخرین بار در تیرماه 1367 در ارتفاعات خرمال کردستان عراق بود که با اصابت خمپاره 120 یک پایم از بالای زانو قطع شد و چندین ترکش به نقاط مختلف بدنم از جمله مهرههای کمر خورد.
لحظهای که مجروح شدید چه حسی داشتید؟
در جریان مجروحیت قطع پا تنها چیزی که خاطرم مانده، صدای شدید و مهیب انفجار خمپاره 120 است. آرزویی که در آن دوران داشتم فقط رضای خدا بود و تابع خواست و اراده الهی بودم. هر آنچه موجب رضای خدا و خشنودی هموطنان بوده همواره آرزوی من بوده و هست.
زندگی جدید بعد از جانبازی را چگونه شروع کردید؟
از آنجایی که من واقعگرا بوده و هستم، سریعاً وضعیت جدیدم را پذیرفتم و با توجه به آن، خودم را در جامعه و خانواده مطرح کردم. بلافاصله ادامه تحصیل دادم و همزمان با آن مشغول به خدمت در یکی از نهادهای انقلابی شدم و ازدواج کردم و تشکیل خانواده دادم و هیچ گاه نقص عضو سدی برای عدم پیشبرد اهداف زندگیام نشد.
تصویری فراموش نشدنی از جبهه به خاطر دارید؟
31 ماه حضور در جبهههای جنگی و قرار گرفتن در جمع بهترین جوانان پاکدل، خالص و از جان گذشته وطن فراموش ناشدنی است. صحنههایی از ازخودگذشتگی، مردانگی و دفاع جانانه از مرز و بوم همرزمانم تا ابد در ذهنم ثبت شده است. شهادت تک تک همرزمان همیشه در ذهنم تداعی میشود. شهادت دو برادر در فاصله 20 دقیقه صحنهای است که لحظه به لحظهاش در ذهنم باقی مانده است. رشادتها و جانفشانی همرزمان هیچ گاه از خاطرم پاک نمیشود.
تأثیرگذارترین فرد زندگیتان چه کسی است؟
سیره و سبک زندگی من بر گرفته از همان خصوصیات رزمندگان دوران دفاع بوده و هست. مؤثرترین افراد در زندگی من همان بزرگان بودند که با جانفشانی خود نگذاشتند کشور عزیزمان به دست بدکردارترین آدمهای دوران اشغال شود.
نقش خانواده را در زندگی جانبازان چه میزان مؤثر میدانید؟
جانبازان مدیون همکاری و همیاری خانوادهشان، مخصوصاً همسران خود هستند. صبر و استقامت همسران جانبازان اگر نگوییم بیشتر از ایثار خود جانبازان بوده، کمتر هم نیست. راز موفقیت جانبازان موفق با نقش آفرینی مستقیم خانواده این بزرگواران گره خورده است.
جوانان هشت سال دفاع مقدس خالصترین جوانان بودند که با بصیرت تمام در عرصه دفاع از انقلاب گام برمیداشتند و با آرزوی شهادت در راه خدا حماسهآفرینی میکردند، شما که هم در میان آن جمع بودید و هم امروز در میان جمع نسل جوان هستید چه تفاوتها و اشتراکاتی در آنها میبینید؟
جوانان امروز قطعاً از جوانان دهههای گذشته آگاهتر، خلاقتر و به روزتر هستند. جوانان امروز کشور خواهان ایجاد نقش سازنده در اعتلای سرزمینشان هستند که مدیران بالادستی کشور باید این فرصت را در اختیار آنان قرار دهند. استفاده از تخصص و دانش جوانان میتواند رسیدن به اهداف عرصههای مختلف کشور را نزدیکتر کند. همانطور که در زمان جنگ به جوانان کم سن و سال اعتماد کردند و آنها نیز بحق از هیچ تلاشی کم نگذاشتند، امروز هم همین جوانان هستند که میتوانند گرهگشای همه مشکلات باشند و فقط کافی است به آنها اعتماد کنیم.
خبرنگار
جنگ تحمیلی اگرچه پس از هشت سال که صحنه رشادت و شهادت رزمندگان و فرماندهان، پیروزیها و شکستها در عملیاتهای مختلف بود با پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران به پایان رسید؛ اما بعد از گذشت چند دهه از پایان آن برای عدهای هنوز که هنوز است، جنگ ادامه دارد.علی توکلی از جمله بسیجیانی است که در هشت سال دفاع مقدس در گردان های عملیاتی در لشکر 17 علی ابن ابیطالب حضور داشت و سه بار مجروح شد. آخرین بار در عملیات والفجر ۱۰ در حلبچه عراق بود که بهدلیل انفجار خمپاره یک پایش را از دست داده است. توکلی امروز علاوه بر اینکه مدال پرافتخار جانبازی را به سینه دارد، بهعنوان چهره شاخص ورزشی کشور هم شناخته شده است. بعد از پایان جنگ، توکلی شرایط جسمیاش مثل قبل نبود اما تصمیم گرفت بار دیگر ارادهاش را به رخ بکشد و اینبار نه برای مقابله با دشمن که برای سلامتی خود و روحیه دادن به بقیه به جنگ صخره و سنگ رفت. او که معتقد است با اراده میتوان بر هر دشمن و سختی پیروز شد، اینبار به جای سلاح، پرچم ایران را در دست گرفت و راهی کوه شد. این جانباز کوهنورد تاکنون موفق شده است با انجام پروژه سیمرغ کوههای ایران (صعود به 31 قله بلند 31 استان کشور) عنوان اولین جانباز کل کشور و اولین کوهنورد استان لرستان در اتمام این پروژه را کسب کند. برای اینکه با او گفتوگو کنم چند باری تماس گرفتم اما تلفن همراهش در دسترس نبود. تا اینکه بالاخره بعد از چندین بار تلفنش زنگ خورد و موفق شدم با او که در حال بازگشت از کوه بود، صحبت کنم. با همان چند جمله ابتدایی مشخص بود که او قبل از اینکه بهعنوان قهرمان کوهنوردی شناخته شود به قلههای انسانیت، اخلاق و معنویت صعود کرده است. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گفتوگو با این جانباز کوهنورد است.
کوهنوردی را از چه تاریخی بهصورت حرفهای دنبال میکنید؟
من قبل از جانبازی هم فعالیت ورزشی داشتم، یعنی در دوران دفاع مقدس در مناطق عملیاتی با توجه به ضرورت، علاوه بر پرورش روح و ارتقای معنویات رزمندگان، تقویت بنیه بدنی و کسب آمادگی جسمانی آنان نیز همواره مدنظر بود. برای همین در کنار مسائل تربیتی، ورزش هم برای رزمندگان در برنامههای روزانه گردانهای عملیاتی قرار داشت. بعد از جنگ داشتههای آن دوران به یاریام آمد. رشتههای مختلف ورزشی را تجربه کردم که در نهایت شنا و کوهنوردی را انتخاب کردم. اما هر آنچه عامل بهتر شدن حالم بود، بیشتر در طبیعت و کوه اتفاق میافتاد و رفته رفته جذب طبیعت و کوه شدم. هرچه بیشتر پیش رفتم و موفق شدم تا بر بلندای قلهها بایستم، آرامش بیشتری هم پیدا کردم. تا اینکه تصمیم گرفتم هر آنچه در توان دارم در این رشته بگذارم. این روند از سال 1372 شروع شد و به شکر خدا تاکنون نیز ادامه داشته است. اما بهطور خاص فعالیت جدی و سطح بالاترم را در کوهنوردی از سال 1375 شروع کردم.
پرداختن به ورزش کوهنوردی در سطح حرفهای نیاز به پشتکار و اهتمام ویژهای دارد، با توجه به جانبازی شما کوهنوردی و صعود به قله چقدر برایتان چالش برانگیز بوده و هست؟
آنچه برایم در زندگی مشهود است این است که روح و بدن من با فعالیتهای سخت و طاقتفرسا سازگارتر است و با اینگونه فعالیتها آرامش مییابم. در امور ورزش هم همینطور است. بنابراین کوهنوردی که ورزشی بسیار طاقتفرسا و استقامتی است، برایم لذت بیشتری داشته و دارد. با تلاش و تمرینهای سخت به این مهم دستیافتم و راه پرمشقتی را سپری کردم.
تاکنون کدام قلههای داخلی و خارجی را فتح کردید؟
فعالیت کوهنوردی من و فتح قلل مختلف، در طول بیش از سه دهه گذشته از تعداد و رقم فراتر رفته و بیشتر کیفیت و سطح مطرح است. بهطور مثال صعود به قلههای مختلفی را در نقاط مختلف کشور بارها تکرار کردهام، همیشه کیفیت هر صعود بیشتر برایم مطرح بوده است. اما در جواب این سؤال فقط میتوانم اشارهای به قلههای شاخص بکنم. در بخش صعودهای خارجی میتوانم به قله آیلند پیک نپال، کلیمانجارو تانزانیا، آرارات ترکیه (4بار)، مجموعه قلل آراگاتس ارمنستان (5 بار) و یکسری قلل معمولی در کشور آذربایجان و ترکیه اشاره کنم. در بخش داخلی هم بجز انجام پروژه سیمرغ کوههای ایران (صعود به 31 قله بلند 31 استان کشور)، به اکثر قلههای زاگرس مانند رشته کوههای شمال زاگرس، قلههای رشته کوه اشترانکوه، دنا و زرد کوه بختیاری و قلههای مطرح البرز مانند دماوند، علم کوه و... صعود داشتهام.
از حس و حالتان به هنگام فتح و صعود قله بگویید، وقتی برای نخستین بار بعد از جانبازی بالای قله ایستادید چه احساسی داشتید؟
در صعود به قله به اوج سلامت روح و روان دست پیدا میکنم. داشتن حال خوب بهترین جایزهای است که پس از ایستادن براوج یک قله از ایزد منان دریافت میکنم. کسب سطح بالای قدرت بدنی و آرامش روحی بهترین نتیجه یک صعود برای من است. باور ایستادن در قلهای بلند و سترگ با داشتن نقص عضو در ابتدا برایم یک رؤیا بود. اما با پذیرش واقعیت و اتکا به خدا و با نگاهی ویژه و داشتن پشتکار و انگیزه موفق شدم به خواست خدا نشدنیهای بسیاری را امکانپذیر کنم. من با این باور، با وجود نداشتن پا، نقص عضو را بهانه کوه نرفتن ندانستم و اتفاقاً آن را معکوس قلمداد کردم و در این خصوص نگاه نوینی را طراحی کردم. با تحمیل شرایط فیزیکی خودم در جمع جوانان و ورزشکاران با بدنی سالم، خودم را در سطح آنان قرار دادم و خدا را شکر در این مسیر تاکنون موفق بودهام. من اولین صعودم را سرآغاز تلاش بیشتر قرار دادم و تا نهایت دنبال آرزوهای بزرگم خواهم رفت.
از تعداد کوهنوردان جانباز اطلاعی دارید یا جانباز دیگری که شما بشناسید و در کوهنوردی با هم همراه و قلهای را فتح کرده باشید؟
سالیان قبل بنیاد مستضعفان و بنیاد شهید فعلی برنامههای خوبی در حوزه کوهنوردی جانبازان و خانواده آنان داشت. در آن دوران جانبازان زیادی در برنامههای عادی، متوسط و سطح بالای کوهنوردی که از طرف این نهادها برگزار میشد، شرکت میکردند و با حضورشان صحنههای بدیع و خارقالعادهای را خلق میکردند اما انگار برنامههای عمومی کوهنوردی حذف و اکثر جانبازان هم بنا به دلایل متفاوت بهصورت شخصی نتوانستند ادامه دهنده فعالیتهای کوهنوردی باشند. اما هنوز هم عزیزانی هستند که با وجود مشکلات فراوان بهصورت فردی کوهنوردی میکنند که متأسفانه شناخت کافی و جدیدی از آنها ندارم. اما آخرین صعودی که با جانباز مشابه خودم انجام دادم، جانباز عزیز علی دانشمند از شهر مقدس مشهد بود.
به عنوان یکی از قهرمانان کوهنوردی، ورزش را تا چه میزان برای جانبازان ضروری میدانید؟
بنابر نظر بسیاری از متخصصان، هزینه فعالیتهای ورزشی باعث کاهش هزینههای درمان میشود. بنابراین جانبازانی که با مشکلات درمان مواجه هستند در نظر داشته باشند که انجام فعالیتهای ورزشی مداوم علاوه بر اینکه در بهبود سلامتشان تأثیر خواهد گذاشت بر وضعیت روح و روانشان هم اثر مستقیم و مثبتی را شاهد خواهند بود.
شما در دوره میانسالی هستید و تجربههای زیادی در زندگی دارید، بهترین دوران زندگیتان کدام دوره است؟
31 ماهی که در جبهههای پرشور و با معنویت حضور داشتم، برایم تکرار نشدنی است. بهترین دوران عمرم دورانی بود که در جمع رزمندگان با صداقت و با مروت با روحیات عالی حضور داشتم، بود.
کمی برگردیم به گذشتهها، انگیزه حضورتان در جبهه چه بود؟
آن دوران من دانشآموز هنرستان فنی بودم و دفاع از کشور مهمترین دغدغه هر ایرانی بود. اشغال کشور غیرقابل درک بود و من هم بهعنوان یک ایرانی چنین حسی داشتم.
کجا و چطور مجروح شدید؟
من سه بار در عملیاتهای مختلف مجروح شدم که اولین بار در عملیات کربلای یک در آزادسازی شهر مهران بود. مرحله بعدی بمباران شیمیایی در اواخر سال 1366 در شهر حلبچه کردستان عراق و آخرین بار در تیرماه 1367 در ارتفاعات خرمال کردستان عراق بود که با اصابت خمپاره 120 یک پایم از بالای زانو قطع شد و چندین ترکش به نقاط مختلف بدنم از جمله مهرههای کمر خورد.
لحظهای که مجروح شدید چه حسی داشتید؟
در جریان مجروحیت قطع پا تنها چیزی که خاطرم مانده، صدای شدید و مهیب انفجار خمپاره 120 است. آرزویی که در آن دوران داشتم فقط رضای خدا بود و تابع خواست و اراده الهی بودم. هر آنچه موجب رضای خدا و خشنودی هموطنان بوده همواره آرزوی من بوده و هست.
زندگی جدید بعد از جانبازی را چگونه شروع کردید؟
از آنجایی که من واقعگرا بوده و هستم، سریعاً وضعیت جدیدم را پذیرفتم و با توجه به آن، خودم را در جامعه و خانواده مطرح کردم. بلافاصله ادامه تحصیل دادم و همزمان با آن مشغول به خدمت در یکی از نهادهای انقلابی شدم و ازدواج کردم و تشکیل خانواده دادم و هیچ گاه نقص عضو سدی برای عدم پیشبرد اهداف زندگیام نشد.
تصویری فراموش نشدنی از جبهه به خاطر دارید؟
31 ماه حضور در جبهههای جنگی و قرار گرفتن در جمع بهترین جوانان پاکدل، خالص و از جان گذشته وطن فراموش ناشدنی است. صحنههایی از ازخودگذشتگی، مردانگی و دفاع جانانه از مرز و بوم همرزمانم تا ابد در ذهنم ثبت شده است. شهادت تک تک همرزمان همیشه در ذهنم تداعی میشود. شهادت دو برادر در فاصله 20 دقیقه صحنهای است که لحظه به لحظهاش در ذهنم باقی مانده است. رشادتها و جانفشانی همرزمان هیچ گاه از خاطرم پاک نمیشود.
تأثیرگذارترین فرد زندگیتان چه کسی است؟
سیره و سبک زندگی من بر گرفته از همان خصوصیات رزمندگان دوران دفاع بوده و هست. مؤثرترین افراد در زندگی من همان بزرگان بودند که با جانفشانی خود نگذاشتند کشور عزیزمان به دست بدکردارترین آدمهای دوران اشغال شود.
نقش خانواده را در زندگی جانبازان چه میزان مؤثر میدانید؟
جانبازان مدیون همکاری و همیاری خانوادهشان، مخصوصاً همسران خود هستند. صبر و استقامت همسران جانبازان اگر نگوییم بیشتر از ایثار خود جانبازان بوده، کمتر هم نیست. راز موفقیت جانبازان موفق با نقش آفرینی مستقیم خانواده این بزرگواران گره خورده است.
جوانان هشت سال دفاع مقدس خالصترین جوانان بودند که با بصیرت تمام در عرصه دفاع از انقلاب گام برمیداشتند و با آرزوی شهادت در راه خدا حماسهآفرینی میکردند، شما که هم در میان آن جمع بودید و هم امروز در میان جمع نسل جوان هستید چه تفاوتها و اشتراکاتی در آنها میبینید؟
جوانان امروز قطعاً از جوانان دهههای گذشته آگاهتر، خلاقتر و به روزتر هستند. جوانان امروز کشور خواهان ایجاد نقش سازنده در اعتلای سرزمینشان هستند که مدیران بالادستی کشور باید این فرصت را در اختیار آنان قرار دهند. استفاده از تخصص و دانش جوانان میتواند رسیدن به اهداف عرصههای مختلف کشور را نزدیکتر کند. همانطور که در زمان جنگ به جوانان کم سن و سال اعتماد کردند و آنها نیز بحق از هیچ تلاشی کم نگذاشتند، امروز هم همین جوانان هستند که میتوانند گرهگشای همه مشکلات باشند و فقط کافی است به آنها اعتماد کنیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه