سهشنبه ها؛ همراه با اصول مهارتهای زندگی
چرا آموختن مهارتهای زندگی ضروری است؟
دکتر محمد رضا ایمانی
روانشناس
یکی از موضوعات مهم و شایع نزد افکار عمومی دستیابی به احساس خوشبختی و برخورداری از حس خوب است که در این برهه زمانی همه ما به این مسأله بسیار میپردازیم و اغلب از کلیت ساختار زندگی رضایت و خرسندی نداریم. در مسیر زندگی برای دستیابی به حس خوب و احساس خوشبختی باید ساختار زندگی و ابعاد آن را شناخت و به درک درست و واقع بینانه نسبت به آنچه فرارویمان هست دست یافت.
در باور فعالان حوزه روانشناسی بسیاری از اختلالات و آسیبهای روحی و روانی ریشه در ناتوانی افراد در شناخت، آگاهی و درک صحیح و مناسب از خود، موقعیت خویش، عدم احساس کنترل و کفایت شخصی برای رویارویی با موقعیتهای سخت و عدم آمادگی برای حل یا رفع مشکلات و مسائل زندگی به شیوه های مناسب دارد.
دکتر گیلبرت بوتوین در سال ١٩٧٩ با پرداختن به موضوع آموزش مهارتهای زندگی زیربنایی را در جهت بهبود وضع سلامت ذهنی و رفتاری در جامعه ایجاد کرد تا افراد با فراگیری و آموختن تکنیکها و مهارتهای لازم در تعامل با خویش و با دیگران به یک سازگاری ساختارمند و هدفمند دست یابند و بهواسطه همین اصل نسبت به رفع تعارضات و حل مسائل زندگی دست یابند.
عدم برخورداری از مهارتهای زندگی یکی از دلایل اصلی و ریشهای شکاف رفتاری و برخوردهای غیرسازنده میان افراد است که قصد داریم در این نوشتار و یادداشتهای بعدی به آنها بپردازیم.
در تعریف مهارتهای زندگی باید گفت: مجموعهای از تواناییهای فردی که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم میآورند تا بر همین اساس فرد قادر باشد مسئولیتهای نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود یا دیگران با خواستها، انتظارات و مشکلات روزانه بویژه روابط بین فردی به شکل مؤثری روبهرو شود.
مهارتهای زندگی شامل دو دسته مهارتهای اجتماعی(میانفردی) و شناختی است. در دسته نخست به مهارتهای برقراری ارتباط مؤثر، همدلی، ارتباطات اجتماعی بین فردی و مهارت جرأتمندی جای میگیرد و در دسته دوم مهارتهای خودآگاهی، تصمیمگیری، حل مسأله، تفکر خلاق، تفکر نقادانه، کنترل استرس و هیجانات جای میگیرد.
افراد با کسب دانش و آگاهی از موضوعات اصلی زندگی در قالب مهارتهای رفتاری میتوانند به درک درست، واقعی و شفاف از ماهیت وجودی خود در ابعاد مختلف جسمی، حسی، روحی و اجتماعی دست یابند و بر اساس همین آگاهی قادر خواهند بود در مدیریت و کنترل احساسات، عواطف، رفتارها و تعاملات و ارتباطات خود با دیگران آگاهانه عمل کنند و در نتیجه از سطح روابط بهتر و شایستهتری نسبت به خود و دیگران برخوردارند.
با بروز تغییرات گسترده در ساختارهای زندگی فردی و اجتماعی و چالشهای جدی فراروی افراد در برهههای مختلف و موضوعاتی از قبیل تحصیل، ازدواج، روابط زناشویی، کسب و کار، مراودات اجتماعی، فرزندپروری آنچه ضرورت دارد آمادگی برای پذیرش نقشها و مسئولیتهای مختلف است. چنانچه افراد در مواجهه با مسئولیتها و نقشهای خود از آمادگی و آگاهی لازم برخوردار نباشند دچار مشکلات عدیده و سختی خواهند بود که نتایج ناخوشایندی را در شاخصهای بهزیستی و سلامت روان از خود برجای میگذارد.
آنچه در حال حاضر از شاخصهای زیستی در 10 بحران اجتماعی کشور همچون طلاق، همسرآزاری(ناشی از خشونتهای جسمی، جنسی، عاطفی و بیتوجهی و غفلت)، فرزند آزاری، سقط جنین، اعتیاد، نزاع و درگیری، خودکشی، جرم، سرقت و بازماندگی از تحصیل برمیآید نمایانگر عدم آموزش صحیح و کامل مهارتهای اصلی زندگی است که در نتیجه افراد دچار انواع درگیریها و گرههای ذهنی و روانی نسبت به خود و یا دیگران هستند.
امروزه افراد میتوانند با بهرهگیری از آموزشهای لازم، مراجعه به مشاورین و روانشناسان، مطالعه، حضور در همایشها و سمینارها، مشاهده برنامههای آموزشی از تکنیکها و مهارتهای لازم برخوردار شوند تا ضمن دریافت حس خوب نسبت به خود و دیگران از شاخصهای سلامت روانی و بهزیستی لازم بهرهمند باشند.
روانشناس
یکی از موضوعات مهم و شایع نزد افکار عمومی دستیابی به احساس خوشبختی و برخورداری از حس خوب است که در این برهه زمانی همه ما به این مسأله بسیار میپردازیم و اغلب از کلیت ساختار زندگی رضایت و خرسندی نداریم. در مسیر زندگی برای دستیابی به حس خوب و احساس خوشبختی باید ساختار زندگی و ابعاد آن را شناخت و به درک درست و واقع بینانه نسبت به آنچه فرارویمان هست دست یافت.
در باور فعالان حوزه روانشناسی بسیاری از اختلالات و آسیبهای روحی و روانی ریشه در ناتوانی افراد در شناخت، آگاهی و درک صحیح و مناسب از خود، موقعیت خویش، عدم احساس کنترل و کفایت شخصی برای رویارویی با موقعیتهای سخت و عدم آمادگی برای حل یا رفع مشکلات و مسائل زندگی به شیوه های مناسب دارد.
دکتر گیلبرت بوتوین در سال ١٩٧٩ با پرداختن به موضوع آموزش مهارتهای زندگی زیربنایی را در جهت بهبود وضع سلامت ذهنی و رفتاری در جامعه ایجاد کرد تا افراد با فراگیری و آموختن تکنیکها و مهارتهای لازم در تعامل با خویش و با دیگران به یک سازگاری ساختارمند و هدفمند دست یابند و بهواسطه همین اصل نسبت به رفع تعارضات و حل مسائل زندگی دست یابند.
عدم برخورداری از مهارتهای زندگی یکی از دلایل اصلی و ریشهای شکاف رفتاری و برخوردهای غیرسازنده میان افراد است که قصد داریم در این نوشتار و یادداشتهای بعدی به آنها بپردازیم.
در تعریف مهارتهای زندگی باید گفت: مجموعهای از تواناییهای فردی که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم میآورند تا بر همین اساس فرد قادر باشد مسئولیتهای نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود یا دیگران با خواستها، انتظارات و مشکلات روزانه بویژه روابط بین فردی به شکل مؤثری روبهرو شود.
مهارتهای زندگی شامل دو دسته مهارتهای اجتماعی(میانفردی) و شناختی است. در دسته نخست به مهارتهای برقراری ارتباط مؤثر، همدلی، ارتباطات اجتماعی بین فردی و مهارت جرأتمندی جای میگیرد و در دسته دوم مهارتهای خودآگاهی، تصمیمگیری، حل مسأله، تفکر خلاق، تفکر نقادانه، کنترل استرس و هیجانات جای میگیرد.
افراد با کسب دانش و آگاهی از موضوعات اصلی زندگی در قالب مهارتهای رفتاری میتوانند به درک درست، واقعی و شفاف از ماهیت وجودی خود در ابعاد مختلف جسمی، حسی، روحی و اجتماعی دست یابند و بر اساس همین آگاهی قادر خواهند بود در مدیریت و کنترل احساسات، عواطف، رفتارها و تعاملات و ارتباطات خود با دیگران آگاهانه عمل کنند و در نتیجه از سطح روابط بهتر و شایستهتری نسبت به خود و دیگران برخوردارند.
با بروز تغییرات گسترده در ساختارهای زندگی فردی و اجتماعی و چالشهای جدی فراروی افراد در برهههای مختلف و موضوعاتی از قبیل تحصیل، ازدواج، روابط زناشویی، کسب و کار، مراودات اجتماعی، فرزندپروری آنچه ضرورت دارد آمادگی برای پذیرش نقشها و مسئولیتهای مختلف است. چنانچه افراد در مواجهه با مسئولیتها و نقشهای خود از آمادگی و آگاهی لازم برخوردار نباشند دچار مشکلات عدیده و سختی خواهند بود که نتایج ناخوشایندی را در شاخصهای بهزیستی و سلامت روان از خود برجای میگذارد.
آنچه در حال حاضر از شاخصهای زیستی در 10 بحران اجتماعی کشور همچون طلاق، همسرآزاری(ناشی از خشونتهای جسمی، جنسی، عاطفی و بیتوجهی و غفلت)، فرزند آزاری، سقط جنین، اعتیاد، نزاع و درگیری، خودکشی، جرم، سرقت و بازماندگی از تحصیل برمیآید نمایانگر عدم آموزش صحیح و کامل مهارتهای اصلی زندگی است که در نتیجه افراد دچار انواع درگیریها و گرههای ذهنی و روانی نسبت به خود و یا دیگران هستند.
امروزه افراد میتوانند با بهرهگیری از آموزشهای لازم، مراجعه به مشاورین و روانشناسان، مطالعه، حضور در همایشها و سمینارها، مشاهده برنامههای آموزشی از تکنیکها و مهارتهای لازم برخوردار شوند تا ضمن دریافت حس خوب نسبت به خود و دیگران از شاخصهای سلامت روانی و بهزیستی لازم بهرهمند باشند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه