نگاهی کوتاه به مجموعه شعر «دنیا از خودش سر رفته است» اثرالهه‌کاشانی

تا کسی مرا به ابتدای ماجرا ببرد


ساخت گشایی منهای ارزش داوری، اصل کلی و بایسته در نقد شعر است و در کتاب «دنیا از خودش سر رفته است» ما با روایت‌ها و مخاطرات عاشقانه همراه با زبان توصیفی مواجهیم؛ حال و هوایی بی‌پیرایه از گفتمان با مخاطب خاص ایهامی که در مواردی می‌توان او را برساخته ذهن شاعر دانست. از سوی دیگر سطربندی‌ها به اندازه و مکاشفات عاطفی که هرازگاهی در کتاب تجلی دارند خواننده را مجاب به همراهی می‌کنند. برای پژوهشگر در حوزه ادبیات فاصله گرفتن از خزانه مطالعاتی و در امان داشتن جوهر شعر از شعارزدگی‌های فاضلانه کاری بس دشوار است که الهه کاشانی از عهده این امر بر آمده است (یک مورد آن هم بسیار کمرنگ در ص ۲۲ می‌خوانیم «متحیرم از تغافل آینه‌های تو در تو» که لحنی بیدلانه و فاضلانه را  تداعی می‌کند) رعایت فاصله ایمنی ذهن با اندوخته‌های ادبی و تمایل به خودبودگی، منهای عصبیت‌ها و ظرفیت‌های علمی، بخشی دیگر از توان این مجموعه است و چه خوب که در کتاب از تزاحم تصویر و تراکم تعبیر، خبری نیست و چند بار هم گریز به موضوعات اجتماعی و جهانی را شاهدیم. مؤلف تلاش مسئولانه‌ای برای حفظ سادگی زبانش دارد و این یکدستی نشانه تجربه‌های نگارشی شاعر در سامانه جادویی شعر است. در موارد بسیاری قلم شاعر با تأثیر‌گذاری همدلانه از خواننده، مخاطب می‌سازد. عناصر زبانی که در کتاب به بسامد می‌رسند هم زنجیره‌ای از مفاهیم پنهان را برای مخاطب آشکار می‌کنند. اتاق، باران، زن، گل و... شاعر رفتار واقع بینانه با تجربه‌های زندگی اش دارد. همین رویکرد، باور‌پذیری نوشتارش را تضمین می‌کند، مثلاً نگاه کنید به «زندگی جاده است، جاده‌ای دو طرفه» و حالا بد نیست گزیده‌ای از سطرهای درخشان این کتاب را که به احتمال زیاد در ذهن مخاطب جا خوش می‌کند  باهم بخوانیم: هیچ کس چیزی یادش نمی‌آید، دنیا مثل همیشه آرام، فقط کتابدار زیر شاهنامه مرده بود ص ۱۶/ دور می‌شوم، آنقدر دور که شکل نقطه‌ای سرِ خط می‌ایستم، تا کسی مرا به ابتدای ماجرا ببرد ص ۲۰/ دست‌هایی که زیر خاک، دنبال قهرمان می‌گردد، نمی‌تواند مشت شود ص ۲۷/ دکتر گوشی را بگذار، من سال هاست، حرفم را روزی سه بار قورت می‌دهم ص ۳۳/ جمله‌های بی‌هدف، مثل کودکان خجالتی، نامه‌های مرا پشتشان پنهان کرده‌اند ص ۴۲/ هر کس مرا دیده، از چشم‌های من تو را خوب می‌شناسد، از این سطر به بعد، چترت را باز کن ص ۴۵/ و من فکر کردم، آدم‌های قوی، چشم‌هایشان از سنگ پُر شده ص ۴۸ / دفترچه خاطرات تب دار نیست، گاهی مثل دیدن یک گور دسته جمعی، فقط داغ دلمان را تازه می‌کند ص ۸۰ / از تو حرف می‌زنم و ساحل پر می‌شود از گوش ماهی‌هایی که تورا، ندیده می‌شناسند ص ۸۷/ آن وقت می‌شود با خیال راحت، دنیا را در نایلونی سیاه پیچید و در سر کوچه رها کرد ص ۹۰/ این بخشی کوتاه از سطرهایی از کتاب «دنیا از خودش سر رفته است» که می‌شود به ذهن سپرد و رفت سر وقت خواندن تمام کتاب و قدم زدن در کلمات‌اش.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7945/24/618445/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها