فلسفه نیایش
دکتر سیداحمد غفاری
دکترای فلسفه اسلامی و مدیر مؤسسه حکمت و فلسفه ایران شعبه قم
هدف اصلی نیایش
براساس مبانی «حکمت متعالیه» انسان نه تنها محتاج خدا است، بلکه عین احتیاج است و بلکه هویتی غیر از احتیاج ندارد؛ این سخن، بر وفق مضامین قرآنی و روایی است: «یا اَیهَا النَّاسُ اَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَىالله وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ» چنین موجودی با چنین حقیقتی، اگر بخواهد صداقت را در زندگی رعایت کند، باید اظهارکننده همین حقیقت باشد؛ هدف اصلی نیایش اظهار همین حقیقت هست.
انسان با نیایش، صادقانه و به دور از هرگونه نفاق، وابستگیاش را اعلام میکند و فقر خودش را علنی میکند. پس خداوند، گریاندن بنده را خوش ندارد، بلکه هدفش از دعوت انسان به دعا و پرستش، صادق نمودن انسان و پرهیز دادنش از نفاق است. نیایش، غبار غفلت و زنگار خودپسندی و غرور را از صفحه دل و جان میزداید، حجابهای متعدد «من و ما» را کنار میزند، دیده حقبین دل را به سیمای محبوب میدوزد و روح نشاط و امید را در کالبد پویندگان کوی دوست
میدمد.
پس هر کس که اهل عقلانیت و حقیقت است، نیایشگرتر است و به همین دلیل است که حکیمان و فیلسوفان، نیایشکنندهتر از سایرین هستند.
استجابت نیایشگر توسط هستی و خدا: اثر تکوینی نیایش
ابراز صادقانه هر حقیقتی، تأثیر تکوینی خودش را به همراه دارد؛ به همین دلیل است که معصوم علیهالسلام فرمود: «النجاة فی الصدق». انسان تا زمانی که صداقت میورزد، با حقیقت همراهی میکند و همین همراهی با حقیقت، سبب همراهی تمام ارکان هستی با او میشود. اظهار صادقانه فقر و وابستگی به خداوند، سبب همراهی همه هستی و از جمله خداوند با انسان میشود. به همین دلیل است که خدای متعال در قرآن کریم، نتیجه دعا را «استجابت» معرفی میکند و به بندگانش اینگونه نوید میدهد که قطعاً در پس دعا، استجابت خدا خواهد بود. استجابت، صرفاً یک واکنش ساده نیست، بلکه پاسخی سرشار از التفات و توجه ویژه است که فقط نصیب «انسان نیایشگر» میشود. همچنین، استجابت خدا، نشانهای از همراهی کل هستی با انسان نیایشگر است؛ «چون که صد آمد، نود هم پیش ما است.»
فلسفه نیایش؛ خواستههای انسان و خواسته خدا
هدف اصلی نیایش، اظهار صادقانه فقر از سوی انسان است و نتیجه اظهار فقر، برقراری ارتباط دوسویه میان انسان و خدا است. انسان دعا میکند و خدا استجابت. ولی مقرر نیست که خدای متعال آنگونه پاسخ دهد که بنده ضعیف به صلاح میداند؛ بنده ضعیف، بنده ضعیف است و خواستههایش هم ضعیف و چه بسا آنچه میخواهد، به مصلحت او نیست؛ خدای حکیم در پاسخ به دعای انسان، باید حکمت را رعایت کند، نه خواسته انسان را. هرچند همین رعایت کردن مصلحت انسان، پاسخی پر از لطافت است به نیایش صادقانه انسان.
فلسفه نیایش/ فایده نیایش
فلسفه نیایش و پرستش، غیر از فایده آن است؛ هدف اصلی نیایش، در اظهار فقر و وابستگی به خدا است؛ اما نیایش فوایدی دارد که نباید با هدف دعا خلط شود؛ به عنوان مثال، شخص نیایشکننده به آرامش میرسد؛ به قول سعدی: «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم/ چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی». همچنین، شیوع دعا و نیایش در جامعه، سبب تعالی آن جامعه است؛ به تعبیر الکسیس کارل: «فقدان نیایش در میان ملتى برابر با سقوط آن ملت است! اجتماعى که احتیاج به نیایش را در خود کشته است معمولاً از فساد و زوال مصون نخواهد بود.» اما هدف اصلی دعا، رسیدن به آرامش نیست؛ بنابراین هرچند این سخن درست است که انسانهای نیایشگر، انسانهای دارای آرامش هستند، اما این سخن نادرست است که بگوییم هدف از نیایش، رسیدن به آرامش است.
دعا و نیایش؛ مخدر یا پیشران؟
برخلاف گمان نادرست برخی، نیایش ابزاری برای کنار گذاشتن دنیا نیست؛ نیایش ابزاری برای نادیده گرفتن ابزارهای دنیوی نیست؛ همچنین، نیایش مسیری برای عزلت و کنارهگیری از جامعه و بیاعتنایی به مشکلات آن نیست. برخلاف این گمانهای نادرست، نیایش مسیری برای متصلشدن به قدرت و اراده بینهایت است؛ انسان نیایشگر هنگام نیایش «یک بهعلاوه بینهایت» میشود و معلوم است که چنین توانی، شکستناپذیر است؛ دقیقاً به همین دلیل است که «ایمان» قدرتی دارد که میتواند در مقابل همه قدرتهای محدود و غیرالهی استقامت کرده و آنها را شکست دهد.
دکترای فلسفه اسلامی و مدیر مؤسسه حکمت و فلسفه ایران شعبه قم
هدف اصلی نیایش
براساس مبانی «حکمت متعالیه» انسان نه تنها محتاج خدا است، بلکه عین احتیاج است و بلکه هویتی غیر از احتیاج ندارد؛ این سخن، بر وفق مضامین قرآنی و روایی است: «یا اَیهَا النَّاسُ اَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَىالله وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ» چنین موجودی با چنین حقیقتی، اگر بخواهد صداقت را در زندگی رعایت کند، باید اظهارکننده همین حقیقت باشد؛ هدف اصلی نیایش اظهار همین حقیقت هست.
انسان با نیایش، صادقانه و به دور از هرگونه نفاق، وابستگیاش را اعلام میکند و فقر خودش را علنی میکند. پس خداوند، گریاندن بنده را خوش ندارد، بلکه هدفش از دعوت انسان به دعا و پرستش، صادق نمودن انسان و پرهیز دادنش از نفاق است. نیایش، غبار غفلت و زنگار خودپسندی و غرور را از صفحه دل و جان میزداید، حجابهای متعدد «من و ما» را کنار میزند، دیده حقبین دل را به سیمای محبوب میدوزد و روح نشاط و امید را در کالبد پویندگان کوی دوست
میدمد.
پس هر کس که اهل عقلانیت و حقیقت است، نیایشگرتر است و به همین دلیل است که حکیمان و فیلسوفان، نیایشکنندهتر از سایرین هستند.
استجابت نیایشگر توسط هستی و خدا: اثر تکوینی نیایش
ابراز صادقانه هر حقیقتی، تأثیر تکوینی خودش را به همراه دارد؛ به همین دلیل است که معصوم علیهالسلام فرمود: «النجاة فی الصدق». انسان تا زمانی که صداقت میورزد، با حقیقت همراهی میکند و همین همراهی با حقیقت، سبب همراهی تمام ارکان هستی با او میشود. اظهار صادقانه فقر و وابستگی به خداوند، سبب همراهی همه هستی و از جمله خداوند با انسان میشود. به همین دلیل است که خدای متعال در قرآن کریم، نتیجه دعا را «استجابت» معرفی میکند و به بندگانش اینگونه نوید میدهد که قطعاً در پس دعا، استجابت خدا خواهد بود. استجابت، صرفاً یک واکنش ساده نیست، بلکه پاسخی سرشار از التفات و توجه ویژه است که فقط نصیب «انسان نیایشگر» میشود. همچنین، استجابت خدا، نشانهای از همراهی کل هستی با انسان نیایشگر است؛ «چون که صد آمد، نود هم پیش ما است.»
فلسفه نیایش؛ خواستههای انسان و خواسته خدا
هدف اصلی نیایش، اظهار صادقانه فقر از سوی انسان است و نتیجه اظهار فقر، برقراری ارتباط دوسویه میان انسان و خدا است. انسان دعا میکند و خدا استجابت. ولی مقرر نیست که خدای متعال آنگونه پاسخ دهد که بنده ضعیف به صلاح میداند؛ بنده ضعیف، بنده ضعیف است و خواستههایش هم ضعیف و چه بسا آنچه میخواهد، به مصلحت او نیست؛ خدای حکیم در پاسخ به دعای انسان، باید حکمت را رعایت کند، نه خواسته انسان را. هرچند همین رعایت کردن مصلحت انسان، پاسخی پر از لطافت است به نیایش صادقانه انسان.
فلسفه نیایش/ فایده نیایش
فلسفه نیایش و پرستش، غیر از فایده آن است؛ هدف اصلی نیایش، در اظهار فقر و وابستگی به خدا است؛ اما نیایش فوایدی دارد که نباید با هدف دعا خلط شود؛ به عنوان مثال، شخص نیایشکننده به آرامش میرسد؛ به قول سعدی: «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم/ چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی». همچنین، شیوع دعا و نیایش در جامعه، سبب تعالی آن جامعه است؛ به تعبیر الکسیس کارل: «فقدان نیایش در میان ملتى برابر با سقوط آن ملت است! اجتماعى که احتیاج به نیایش را در خود کشته است معمولاً از فساد و زوال مصون نخواهد بود.» اما هدف اصلی دعا، رسیدن به آرامش نیست؛ بنابراین هرچند این سخن درست است که انسانهای نیایشگر، انسانهای دارای آرامش هستند، اما این سخن نادرست است که بگوییم هدف از نیایش، رسیدن به آرامش است.
دعا و نیایش؛ مخدر یا پیشران؟
برخلاف گمان نادرست برخی، نیایش ابزاری برای کنار گذاشتن دنیا نیست؛ نیایش ابزاری برای نادیده گرفتن ابزارهای دنیوی نیست؛ همچنین، نیایش مسیری برای عزلت و کنارهگیری از جامعه و بیاعتنایی به مشکلات آن نیست. برخلاف این گمانهای نادرست، نیایش مسیری برای متصلشدن به قدرت و اراده بینهایت است؛ انسان نیایشگر هنگام نیایش «یک بهعلاوه بینهایت» میشود و معلوم است که چنین توانی، شکستناپذیر است؛ دقیقاً به همین دلیل است که «ایمان» قدرتی دارد که میتواند در مقابل همه قدرتهای محدود و غیرالهی استقامت کرده و آنها را شکست دهد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه