مشت‌و‌مال شهریه مدارس


امیر یزدی‌قزوینی 

​​​​​​​…بعدِ دو سه ساعت که مرا کاشته‌اند
از نرخ جدید پرده برداشته‌اند
چون شهریه را نداده‌ام، توی حیاط
ماشین مرا گِرو نگه داشته‌اند!
امیر یزدی‌قزوینی 
درس تو درآورده ز بابات دمار
از دست تو خون میل کنم مثل انار 
چون مبلغ تحصیل تو در می‌آید
 هر لحظه حدود یکصد و شصت دلار 
حسن اویسی
کاری‌ست پر از خطر، ولی مُهلک، نه 
«دو» کلیه لاکچریست، اما «یک» نه!
در مدرسه راه می‌دهندم از «مهر» 
بی‌«کلیه» آری و ولی بی‌چِک نه!
فهیمه انوری
من از شهریه گشته‌ام زردروی
سفیرم به اسنپ به هر سمت و کوی
 غلط میکنی در پی ورزشی!
ز گهواره تا گور، دانش بجوی
مهنا صادقی
دخترم اینجا مگر چون خانه نیست؟
پول بابا را بیاور چانه چیست؟
هرکسی مثل تو سفت است و خسیس 
می‌خورد خط از کلاس درس و لیست
ابراهیم صفائی
آمد نشست و گفت پسرجان: «ببین پدر، 
کردم نه ترک مدرسه صرفاً، که دفع شر!
بخشِ مفید «علم» دودوتا چهارتاست 
باقی به صرفه نیست به «ثروت» زنَد ضرر»
محمد عظامی


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7956/22/619804/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها