چرا روس‌ها در ماجرای اوکراین چندان هم متضرر نشدند؟

اشتباه مجدد غربی‌ها در برآورد سیاست‌های جهانی


ارکو کارنلوس، تحلیلگر سیاسی
مترجم: وصال روحانی

جهان در سه دهه اخیر به سوی بی‌نظمی فزاینده‌ای در حال حرکت بوده است. واقعه 11 سپتامبر 2001، جنگ‌های افغانستان و عراق به بهانه جلوگیری از تکرار این واقعه و سقوط اقتصادی مهلک سال 2008 همه و همه، جهانی را ساخته اند که با 40 سال پایانی قرن بیستم و حتی سال‌های اوج جنگ سرد بین امریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق قابل قیاس نیست. امریکا که می‌خواست ژاندارم جهانی باشد، حالا حتی از برقراری یک نظم داخلی عاجز است، مشابه‌سازی روند گردش امور کشورهای جهان به یک فرضیه شکست خورده تبدیل شده و حتی تأمین انرژی و غذارسانی به کشورهای محتاج دچار خلل آشکار شده است. ظهور «کووید19» از اواخر سال 2019 اوضاع را آشفته‌تر کرد و حال جنگ روسیه با اوکراین آخرین امیدها را هم به سوی تباهی سوق داده است. پوپولیسم که با افراط‌گرایی‌های امثال دونالد ترامپ بی اعتبار شده بود، دوباره به راه نجات مردم در کشورهای غربی تبدیل شده و خیلی‌ها در اردوگاه غرب به این باور رسیده‌اند که باید اقلیت‌ها را فراموش و مهاجران را دفع کرد تا اکثریت که همان سفیدپوستان هستند، زندگی آسوده‌تری داشته باشند. 
لرزش‌ها در اردوگاه غرب
جو بایدن در امریکا به قدری ضعیف عمل کرده که سایر زبده‌های حزب دموکرات معتقدند او نباید برای انتخابات سال 2024 این کشور باز پای در صحنه بگذارد وگرنه جمهوری‌خواهان او را له خواهند کرد. امانوئل مکرون راه اختصاصی خودش را در فرانسه طی می‌کند، بدون اینکه در نظر بگیرد آیا مردم این کشور نیز همین را می‌خواهند یا خیر. کناره‌گیری اخیر بوریس جانسون از ریاست حزب محافظه‌کار انگلیس نیز این کشور را در انفعالی‌ترین شرایط خود طی نیم قرن اخیر قرار داده است. در آلمان هم پس از کناره‌گیری آنگلا مرکل از قدرت، به دنبال هر چیزی بگردید الا رهبری که نه فقط آلمانی‌ها را به مسیری درست هدایت کند، بلکه کل اروپا را هم به دنبال خود بکشاند. اینک قدرت در آلمان در دست اولاف شولتز است که نه تنها هیچ کاریزمایی ندارد بلکه سرکرده دولتی ائتلافی است که اعضای تشکیل دهنده آن از هرگونه اتحاد واقعی دور هستند. 
ثباتی بیشتر در جبهه شرق
30 سال پس از فروپاشی ظاهری کمونیسم، غرب که گمان می‌کرد ارباب بلامنازع مناسبات جهانی شده، در یک هرج و مرج واقعی بسر می‌برد و در بلوک شرق اوضاع باثبات‌تر است زیرا حکومت‌ها با حفظ نسبی شرایط سوسیالیستی پیشین خود، فقط به اسم و در ظاهر با کمونیسم خداحافظی کرده‌اند. برای باور هر چه بیشتر این مسأله کافی است سفری ولو گذرا و کوتاه به بلغارستان، لهستان و مجارستان داشته باشید، حتی در اقمار شوروی سابق نیز اوضاع آنقدر‌ها غیرکمونیستی نیست و نیاز مبرم آنها به کمک دولت مسکو شرایط آنان را همچون گذشته سوسیالیستی و با یک برابری نسبی برای همگان باقی نگه داشته است. شاید خطاهای بزرگ و اصلی در این ارتباط از خود دولت‌های عمده غربی سر زده باشد زیرا به جای استفاده کامل از شرایط موجود و برگرداندن تمام موازنه‌ها به سود خود سیاست‌های دوگانه‌ای را باب کرده‌اند که نه سرمایه‌داری را به روند حاکم بر جهان تبدیل کرده و نه توانسته باقیمانده‌های کمونیسم فعال را در کوبا، نیکاراگوئه و البته کره شمالی ویران کند. 
پاتک‌های مؤثر روس‌ها
از وقتی ارتش روسیه وارد اوکراین شد (که اینک قریب به 140 روز از آن می‌گذرد) انواع بی‌کفایتی‌ها از سوی نهادهای غربی در برخورد با این واقعه مشاهده شده است. توقع این بود که ناتو، «گروه 7» و اتحادیه اروپا لااقل برای این مورد خاص به یک اتحاد ولو گذرا دست یابند و با ایجاد سدی لازم و قوی و مشترک مقابل روس‌ها هم باعث شرمندگی  آنها در جامعه جهانی شوند و هم از میزان مرگ و میر اوکراینی‌ها بکاهند. در عمل چیزی خلاف این روی داده و روس‌ها با استفاده از فقدان یکپارچگی در اردوگاه غرب هر کار دل‌شان خواسته، انجام داده‌اند. دولت جو بایدن به جای عقب راندن واقعی روسیه، به مشتی تحریم کم اثر علیه این کشور و اعطای کمک‌های چندین و چند میلیاردی به دولت اوکراین اکتفا کرده و کرملین با پاتک‌های خود و عوض کردن مؤلفه‌های فروش کالاهای خود به کشورهای غربی، مجازات‌های اعمال شده علیه خویش را به حداقل کارایی رسانده است. 
خوشبختی در عین بدبختی
مجموعه این کنش‌ها و واکنش‌ها سبب شده به جای اینکه بازارهای داخلی روسیه بی‌رونق شود، قفسه سوپرمارکت‌های امریکا خالی از ارزاق عمومی و قیمت این کالاها چند برابر گذشته و به واقع فشار به اردوگاه غرب منتقل شود. این اردوگاه در سه سال گذشته بر اثر عارضه کرونا به اندازه کافی تهدید و تضعیف شده بود و حالا تبعات ستیز اوکراین و روسیه آن را به سراشیبی هولناک‌تری رهنمون کرده است. بخصوص که اینک در واشنگتن دولتی سر کار است که به لحاظ شدت ضعف فقط دولت جیمی کارتر در سال‌های 1976 تا 1980 با آن برابری کرده است. «قدرت»های غربی بدبختند چون حتی از برآمدن از عهده روسیه‌ای که جنگ در اوکراین نیمی از حواس و توانش را معطوف به خود کرده، عاجزند و در عین حال خوشبختند که این جنگ جریان دارد، زیرا می‌توانند ضعف‌های ذاتی و فراوان خود را محصول این جنگ توصیف و معایب خود را پشت آن لاپوشانی کنند. در یک کلام غربی‌ها چوب سیاستگذاری‌های غلط، ارتکاب اشتباه در برآوردهای جهانی و عدم اهتمام خود را در روزهایی می‌خورند که حتی نهادها و شرکت‌های بزرگ اقتصادی‌شان حاضر نیستند برای زمین زدن روس‌ها یک اتحاد کوتاه مدت را در روش‌های کاری خود اعمال دارند.
منبع: Middle East Eye

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7961/4/620498/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها