فراز و نشیب اتحاد 80 ساله آل سعود و ایالات متحده

عادی‌سازی غیر عادی


الهه اکبرزاده
پژوهشگر

همان روزی که عبدالعزیز بن سعود، در آن دیدار تاریخی با پرزیدنت روزولت، قول و قرار برای شراکت طولانی‌مدت کشوری که به‌نام خانوادگی خودش تأسیس کرده بود را با ایالات متحده محکم می‌کرد، روزولت بحث اسرائیل را هم پیش کشیده بود و از رنج و مشکلات یهودیان گفته بود. عبدالعزیز گفته بود به آنها حاصلخیزترین جای آلمان را بدهید که به ایشان ظلم بسیاری کرده و وقتی روزولت گفته بود برای حل این مسأله «به میهمان‌نوازی اعراب دل بسته»، عبدالعزیز لابد، بی آنکه گمان کند این مسأله چقدر می‌تواند در آینده برای کشورش مهم باشد، گفته بود میان اعراب رسم این است که فاتحْ بخشی از غنایمش را به قربانیان بدهد و حالا نمی‌داند چرا اعراب باید بهای ظلم به یهودیان را بپردازند. از آن روز و آن گفت‌وگو، عربستان سعودی به‌عنوان یکی از کشورهای عربی و اسلامی با موجودیت اسرائیل کنار نیامد و این کنارنیامدن اگرچه منجر به قطع ارتباط با امریکا نشد، زمینه‌ساز مقاطعی از تنش و درگیری بین عربستان با امریکا و کشور غصبی تازه‌تأسیس و محبوب امریکا، یعنی اسرائیل شد. عربستان سعودی که خودش را خادم حرمین شریفین نامیده و عمدۀ درآمدش از حضور کاروان‌های حج در مکه بود، اگر می‌خواست هم نمی‌توانست با اسرائیلی که به دشمن اصلی امت اسلام تبدیل شده بود مصالحه کند. بعد از کشف نفت و ارتباط تجاری گسترده با امریکا هم عربستان، اگرچه نه به‌عنوان سردمدار دشمنی با اسرائیل، اما همیشه حامی فلسطین بود.
پس از اتمام قیمومت بریتانیا بر فلسطین و رسمیت‌یافتن کشور اسرائیل، عربستان و دیگر کشورهای عربی منطقه نه‌تنها اسرائیل را به رسمیت نشناختند، بلکه در همان سال به اسرائیل حمله کردند: مصر از نوار ساحلی جنوب، عراق و اردن از شرق و سوریه و لبنان از شمال؛ عربستان هم با حدود هزار نفر نیرو در این لشکرکشی سهیم بود. اعراب اما شکست خوردند و در ۱۹۴۹ موافقت‌نامۀ صلحی با صهیونیست‌ها امضا کردند. آنها هجده سال بعد دوباره به اسرائیل حمله کردند. در این جنگ هم -که به جنگ شش‌روزه معروف است- به‌سختی شکست خوردند و زمین‌های زیادی را از دست دادند که زمینه‌ساز جنگ یوم‌کیپور در سال ۱۹۷۳ بود. در طول این جنگ عربستان، با اینکه به‌طور مستقیم با اسرائیل درگیر نبود، نقش بسیار مهمی را در ضربه‌زدن به او و حامیانش ایفا کرد؛ در این جنگ امریکا دو میلیارد دلار به اسرائیل کمک کرده بود. ملک فیصل، پادشاه وقت عربستان هم ترتیبی داد و در اجلاس سران اوپک تحریم نفتی علیه اسرائیل و حامیانش را رهبری کرد. درنتیجۀ این بحران نفتی، قیمت نفت بیش از چهاربرابر افزایش یافت و این افزایشِ قیمت امریکا را بیش از هر کشور دیگری متضرر کرد. عربستان در ادامۀ تقابل با رژیم صهیونیستی، چندی بعد و در ۱۹۷۶، توافق کمپ‌دیوید را رد کرد و حتی، در واکنش به خیانت مصر و صلح انورسادات با اسرائیل، تا چند سال همۀ روابطش را با مصر قطع کرد.
در تمام این سال‌ها موضع عربستان نسبت به رژیم صهیونیستی نه‌فقط در نفی موجودیت اسرائیل، بلکه فراتر از آن، تحت‌تأثیر رقبای منطقه‌ای و با هدف کسب اعتبار و وجهۀ سیاسی در میان اعراب بود. پس از اینکه مبارزه با موجودیت اسرائیل ناکام ماند، عربستان هم، پس از مصر، به‌ سمت سازش و مماشات با اسرائیل حرکت کرد. تلاش عربستان برای رهبری جهان عرب و مدیریت مسألۀ فلسطین درنهایت منجر به ابتکار دیپلماتیکی شد که به «طرح صلح فهد» معروف است. عربستان پس از سال ۱۹۸۲ تا به امروز در همۀ طرح‌های سازش با اسرائیل، ازجمله قرارداد اسلو و مادرید و کنفرانس‌های صلح، نقش پررنگی داشته است. طرح صلح فهد حکایت از آن داشت که عربستان چاره‌ای جز پذیرش اسرائیل در منطقه ندارد. پس‌ از آن نیز ‌طرح‌ ملک‌عبدالله در‌ سال ۲۰۰۷ امیدبخش «روابط عادی» اسرائیل با جهان عرب و مسلمانان شد. پس از روی‌کارآمدن جمهوری اسلامی در ایران، فروپاشی شوروی و حملۀ عراق به کویت، اعراب قدم‌به‌قدم به‌ سمت سازش با اسرائیل حرکت کردند، اما در تمام این سال‌ها، به‌خاطر ترس از افکارعمومی، جسارت برقراری روابط رسمی با اسرائیل را نداشتند، بنابراین با روابط غیررسمی و مخفیانه از مزایای رابطه با اسرائیل بهره بردند، بدون اینکه برای آنها هزینه‌ای داشته باشد. عربستان هنوز هم کشور اسرائیل را به رسمیت نشناخته، اما به‌رغم نبود‌ روابط‌ رسمی دیپلماتیک، آنها همکاری‌ خود‌ را‌ از‌ طریق‌ تبادل‌ غیررسمی اطلاعات بخصوص‌ در‌ رابطه‌ با‌ ایران‌ ادامه‌ داده‌اند.
به گفتۀ نیویورک‌تایمز، اسرائیل، پس از رویدادهای موسوم به بهار عربی، عربستان را «ضامن ثبات» در منطقه می‌داند. سفیر عربستان در انگلیس هم در سال ۲۰۱۴، اتحاد دولت سعودی با اسرائیل را‌ رد‌ کرد‌ و اقدامات اسرائیل علیه غیرنظامیان را در نوار غزه «جنایت علیه بشریت» ‌توصیف‌ کرد، ‌بااین‌حال وجود تماس بین دو کشور را رد نکرد.
چند سالی است که روابط غیررسمی میان عربستان و اسرائیل، تحت‌تأثیر روی ‌کار آمدن ترامپ و تغییر سیاست‌های امریکا در قبال منطقه، به‌طرز عجیبی توسعه یافته. امریکا از زمان بوشِ پدر راهکار «دو دولت» را برای حل مسألۀ فلسطین پی می‌گرفت. این راه‌حل گرچه آورده‌ای برای فلسطینی‌ها نداشت، دست‌کم قائل بود به اینکه لازم است یک دولت فلسطینی در کنار دولت یهودی، از راه مذاکره بین طرفین، تشکیل شود و کنفرانس مادرید و پیمان اسلو را در پی داشت. اما ترامپ در این رابطه «معاملۀ قرن» را مطرح کرد، طرحی که دغدغه‌اش نه پایان‌دادن به نزاع اعراب و اسرائیل، بلکه تکمیل فرایند تشکیلِ «وطن قومی یهود» در فلسطین است. تحقق این هدف مستلزم اشغال کرانۀ باختری است، یعنی الحاق آن به باقی اراضی اشغالی. همچنین اخراج کامل فلسطینیان از وطن غصبی یهودیان و تصرف کامل مسجدالاقصی را در پی دارد. در همین راستا ترامپ اعلام کرد که دیگر قصد حمایت از «آژانس پناهندگان فلسطینی سازمان ملل» را ندارد و قانون انتقال سفارت امریکا از تل‌آویو به قدس را امضا کرد. ترامپ سال ۲۰۱۷ به عربستان و اراضی اشغالی سفر کرد و از همان زمان طرح معاملۀ قرن بر سر زبان‌ها افتاد. پس از این سفر و در تمام دورۀ ترامپ، روابط ولیعهد سعودی با اسرائیل از طریق سرمایه‌گذاری‌های مالی بیشتر و بیشتر شد. درواقع عربستان قراردادهای تجاری و سرمایه‌گذاری‌های عمده -خصوصاً در قسمت فناوری- را با کشوری امضا کرده که آن را به رسمیت نمی‌شناسد. شرکت‌های اسرائیلی به کشورهای حوزۀ خلیج فارس از طریق مشاورۀ امنیتی، آموزش نیروهای نظامی، خرید و فروش اسلحه و سیستم‌های پیشرفته کمک کرده‌اند.‌ محور دیگر این همکاری‌ها مقابلۀ همه‌جانبه با جمهوری اسلامی و تلاش برای انزوای ایران است. رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی، هر دو، متحد طولانی‌مدت ایالات متحده هستند و بنا دارند، با همکاری‌های اطلاعاتی و دیپلماتیک، پروژۀ مهار ایران را پیش ببرند.
به نظر می‌رسد که سفر اخیر جو بایدن به اسرائیل و عربستان در راستای پیشبرد روابط این دو کشور و تحقق پیمان ابراهیم‌ است، مشابه آنچه در روابط امارات و بحرین با اسرائیل اتفاق افتاد. امریکا، در شهریور سال گذشته و پس از تسلط طالبان بر افغانستان، نیروهای نظامی خود را از این کشور خارج کرد. اگر دومینوی خروج نیروهای امریکایی از منطقه ادامه داشته باشد، تلاش امریکا برای عادی‌سازی روابط اسرائیل با کشورهای حوزۀ خلیج فارس بیشتر در حکم تضمین امنیت رژیم صهیونیستی عمل خواهد کرد. چندی پیش ایدۀ تشکیل ناتوی خاورمیانه، یا همان ناتوی عربی، در اتحاد با رژیم صهیونیستی و در تقابل با ایران و متحدینش مطرح شد. تحقق این ایده در عمل و اتحاد رسمی اعراب و اسرائیل بعید به نظر می‌رسد، اما شاید این سفر گامی در جهت محقق‌کردن این هدف در آینده باشد. علاوه بر این محتمل است، در شرایطی که همکاری عربستان و روسیه در اوپک پلاس با قوت ادامه دارد و خرید سوخت سعودی‌ها از روسیه اثر سوئی بر تحریم‌ها علیه روسیه گذاشته، سفر رئیس‌جمهور امریکا به عربستان تلاشی در جهت اجماع‌سازی علیه پوتین باشد. در حال حاضر روسیه در صادرات سوخت (گازوئیل و مازوت) تخفیف زیادی می‌دهد و برخی کشورها مانند چین، هند، چند کشور آفریقایی و عربستان واردات انرژی از روسیه را افزایش داده‌اند. عربستان ترجیح می‌دهد نفت خام خود را به قیمت بالا در بازارهای جهانی بفروشد و سوخت ارزان از روسیه وارد کند. این در حالی است که امریکا و متحدین غربی‌اش درصددند روسیه را از طریق قطع درآمد صادرات انرژی‌اش منزوی کنند.
بایدن با پروازی مستقیم از تل‌آویو به ریاض رفته؛ اینکه نخستین پرواز رسمی از سرزمین‌های اشغالی به عربستان انجام شده، نشانۀ آغاز روابط بین دو دولت است. دولت دموکرات امریکا که در عرصۀ خارجی توفیق چندانی نداشته، با عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل که از تمام عادی‌سازی‌های زمان ترامپ اهمیت بیشتری دارد، می‌تواند دستاورد قابل توجهی برای مصارف انتخاباتی خود بسازد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7961/6/620516/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها