یادی از سردار سرتیپ شهید حبیب الله مظاهری از فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (ص)

سردار بی نشان کوشک


سمیه مظاهری
خبرنگار
 
یکی از فرماندهان برجسته لشکر 27 محمد رسول الله و قوت قلب احمد متوسلیان بود. جوانی 20 ساله، محجوب و کم حرف، اما محبوب قلب فرماندهان لشکر. سردار سرتیپ شهید حبیب‌الله مظاهری، رزمنده‌ای دلیر و فرمانده‌ای تیزهوش در میدان رزم بود.
او  که خرداد 1341 در شهر مَریانَج استان همدان متولد شده بود، در اوج جوانی و ماه‌های آغازین جنگ تحمیلی به صف مجاهدان پیوست و  با اثبات شایستگی، اخلاص و کاردانی به فرماندهی گردان مسلم بن عقیل لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) منصوب شد.
لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) یکی از یگان‌هایی بود که در سال‌های اولیه دفاع مقدس نقش مهمی ایفا کرد. هسته اولیه لشکر  بهمن 1360 به فرماندهی حاج احمد متوسلیان در دزفول پایه‌ریزی شد. جانشینی آن به محمود شهبازی دستجردی فرمانده سپاه استان همدان و ریاست ستاد به حاج محمد ابراهیم همت، فرمانده نیروهای پاوه و اورامانات واگذار شد. گردان مسلم بن عقیل(ع) به فرماندهی حبیب مظاهری در عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس خوش درخشید و نقش مهمی در آزادسازی خرمشهر از دست دشمن داشت.
این گردان با مقاومت بسیار توانست بخشی از ارتفاعات حساس و مهم منطقه دهلران را حفظ کند تا جایی که به گفته راویان دوران دفاع مقدس، چشم امید حاج احمد متوسلیان در سخت‌ترین لحظه نبرد به حبیب دوخته شده بود. حضور این فرمانده جوان برای حاج احمد قوت قلب بزرگی بود و گردان مسلم توانست کمک بزرگی به پیشبرد عملیات بیت‌المقدس کند.
حبیب پس از رزمی طولانی در خرمشهر زخمی شده و پیکرش روی زمین باقی مانده و سپس ناپدید شده بود طوری که همه فکر کردند او به شهادت رسیده و برایش مراسم ختم هم گرفتند.
اما سه هفته بعد وقت نماز صبح، چهره محجوب و مهربان حبیب که دست به قنوت بلند کرده و آرزوی شهادت می‌کرد در قاب دیدگان همرزمان نقش بست. او با حضورش نمازخانه ستاد اعزام نیروها در همدان را غرق شادی کرده بود.
نمازش را که سلام داد در پاسخ دوستان که پرسیده بودند: «کجا بودی؟ مگر شهید نشدی؟» پاسخ داده بود که «هنوز وقتش نرسیده.»
دیری نپایید که دعای قنوت حبیب مستجاب شد. او که زاده رمضان بود در رمضان فرصت وصال یافت و آسمانی شد. مادر برای تولدش نذرهای فراوان کرده بود؛ با این حال همه بیست سالگی‌اش را در کفن پیچید و تقدیم کرد تا نگذارد یک وجب از خاک وطن به دست دشمن بیفتد.
تابستان 1361 بود که عملیات رمضان در غرب جاده اهواز- خرمشهر و منطقه‌ای بیابانی به نام «کوشک» آغاز شد. آزادسازی اهداف تعریف شده در گرمای 50 درجه بیابان «کوشک» سختی نبرد را چند برابر کرده بود.
سردار شهید حبیب‌الله مظاهری پس از رزمی طولانی و موفقیت چشمگیر رزمندگان 23 تیر 1361 برابر با 21 رمضان در عملیات رمضان به شهادت رسید. او جزو 13 فرمانده شهید استان همدان است که در سال 1398 مفتخر به دریافت درجه سرتیپ تمام از طرف رهبر انقلاب شد. 
نقش مهم گردان مسلم(ع) در تصرف گردان تانک عراق
آزاده سرافراز باقر سیلواری از رزمندگان تیپ 27 محمد رسول‌الله (ص) است که از دوره دبیرستان با شهید حبیب مظاهری آشنا شده بود. وی متولد همدان بوده و در جریان سرکوبی غائله کردستان با احمد متوسلیان آشنا شده است.
او از نیروهای اولیه همدان در تیپ 27 بود و مسئولیت اطلاعات یکی از گردان‌ها در عملیات فتح‌المبین را برعهده داشت تا جایی که با پای باند پیچی و مجروح از بیمارستان اصفهان به منطقه برگشت تا در کنار نیروها باشد.
در عملیات آزادسازی خرمشهر حضور داشت، سپس به لبنان رفت و پس از بازگشت در سایر عملیات‌ها شرکت کرد تا اینکه مهر 1361 در منطقه سومار هنگام عملیات شناسایی به اسارت دشمن درآمد. از بهمن 1360 که به پادگان دوکوهه رفت تا نزدیک به 9 ماه بعد که اسیر شد به خانه برنگشت و جبهه را رها نکرد تا اینکه سال 1369 پس از 9 سال دوری با مادرش دیدار کرد.
این فرمانده دوران دفاع مقدس در گفت‌وگو با «ایران» از خاطرات آن روزها می‌گوید: پس از طرح موضوع تشکیل تیپ 27 با 9 گردان در پادگان دوکوهه اندیمشک، فرماندهی گردان مسلم بن عقیل(ع) به سردار شهید حبیب‌الله مظاهری از همدان واگذار شد. تعداد نیروهای این گردان ابتدا چند نفر بود، اما با گذشت زمان به نزدیک 400 نفر رسید. بیشتر نیروهای این گردان از استان همدان بودند و حضور افرادی چون سردار سرلشکر شهید حسین همدانی در کنار شهید شهبازی به پیشبرد بهتر کارها کمک می‌کرد. افرادی چون شهیدان اسماعیل شکری موحد، خسرو ارژنگی، حسن ترک، رضا نوروزی، صمد یونسی، حمید حجه فروش و امیر گلی از اعضای اولیه گردان مسلم بودند.
پس از پیروزی در عملیات فتح‌المبین 10 فروردین 1361 به همه نیروها مرخصی داده شد و چند روز بعد در منطقه دارخوین اهواز برای انجام عملیات «الی بیت‌المقدس» با هدف، آزادسازی خرمشهر سازماندهی شدیم.
حالا تعداد گردان‌های تیپ 27 بیشتر از 9 گردان بود و تشکیلات منسجم‌تری نسبت به قبل داشت. در هر عملیات، حرف اول و آخر را واحد اطلاعات می‌زد و وظیفه سنگینی برعهده نیروهای این واحد بود زیرا کوچک‌ترین اشتباه در کار شناسایی به قیمت از دست دادن تعداد زیادی نیرو و شکست عملیات تمام می‌شد؛ به همین دلیل شهید محمود شهبازی، جانشین تیپ 27 به طور همزمان، مسئولیت واحد اطلاعات را هم برعهده گرفت و کار شناسایی را انجام داد.
وظیفه گردان مسلم و عمار به فرماندهی محمد شهبازی، محاصره و تصرف یکی از گردان‌های احتیاط لشکر عراق در دو سه کیلومتری خرمشهر بود. کار شناسایی به سختی انجام می‌شد و پای رزمندگان تاول زده بود چون روزی 10 کیلومتر باید پیاده‌روی می‌کردند.
نیروها کنار رودخانه کارون رفتند و آخرین حرف‌ها را حاج احمد متوسلیان زد و گفت: «بروید و تاریخ را بسازید. شما هستید که باید خرمشهر را نجات دهید. به خاطر دین و اعتقاد و سرزمین‌تان بروید.»
از کارون که گذشتیم، وقت نماز مغرب بود؛ بعد نماز بازار وداع با هم، طلب حلالیت از یکدیگر و مناجات، گرم بود. سپس به سمت هدف حرکت کرده و سردار شهید علی خوش لفظ، مسئول اطلاعات گردان مسلم(ع) جلوتر از همه به راه افتاد و سایر نیروها با فاصله پشت سرش حرکت کردند.
نزدیک به 400 نفری بودیم و برای اینکه در تاریکی یکدیگر را گم نکنیم؛ با شمردن اعداد به هم خبر می‌دادیم؛ به این صورت که شهید خوش لفظ می‌گفت: یک، نفر بعدی می‌گفت: دو و همین‌طور تا آخرین نفر ادامه پیدا می‌کرد. نزدیک به 7 کیلومتر راه پیمودیم تا در جای مناسب و درست پشت سر گردان تانک عراق مستقر شدیم. قرار بود گردان مسلم از سمت راست و گردان عمار از سمت چپ حمله کرده و گردان عراق را محاصره کنند. هر دو گردان با سکوت نزدیک گردان احتیاط عراق مستقر شدیم تا رمز عملیات از بی سیم اعلام شود. وقتی دستور حمله صادر شد به سرعت داخل گردان عراقی‌ها ریخته و به کمک نیروهای چابک لیدر آنها را غافلگیر کردیم، حتی فرصت نکردند تانک‌ها را روشن کنند و همین سبب شد از نزدیک به 70 تانک عراق بجز 5-6 مورد همگی سالم به دست‌مان آید.
چشم امید همه به حبیب بود
سیلواری ادامه می‌دهد: پیش از حرکت به ما تعدادی کنسرو دادند و بیشتر رزمندگان برای اینکه بارشان سبک شود؛ همان جا کنسروها را خوردند. خوردن کنسروها کار دست‌مان داد و پس از تصرف گردان عراق مسموم شدیم تا جایی که برخی توان راه رفتن نداشتند.همان موقع شهید شهبازی و همدانی پیش حبیب آمده و گفتند که باید برای کمک به رزمندگان به دو کیلومتر دورتر و ایستگاه «حسینیه» در جاده اهواز – خرمشهر برویم چون درگیری شدید است، اما وقتی وضعیت نیروهای گردان ما را دیدند، متحیر شدند.
حبیب که خودش هم وضع مساعدی نداشت، دستور را به نیروها ابلاغ کرد و گفت: «هر که می‌تواند برود و هر که نمی‌تواند بماند تا نیروهای بهداری بیایند.»
نزدیک به 90 نفر که تا آن لحظه توان راه رفتن نداشتند؛ پیش از آنکه حرف حبیب تمام شود با بدن مجروح و پای تیر خورده حرکت کرده و به راه رفتند.
درگیری در جاده اهواز- خرمشهر شدید بود و هواپیماهای عراقی، مدام خط نبرد را بمباران می‌کردند. نیروهای تدارکات سوار بر خودرو تویوتا، مهمات و مواد غذایی را در حال حرکت بین رزمندگان پرت می‌کردند چون اگر می‌ایستادند؛ عراقی‌ها خودرو را می‌زدند.
یکی هم با تانکر برای رزمندگان آب آورده و سرِ شیرها را باز گذاشته بود و حرکت می‌کرد تا رزمندگان قمقمه‌هایشان را پر کنند.
سرانجام پس از مقاومتی طولانی شب دهم اردیبهشت موفق به بازپس گیری جاده شده و تا روز سیزدهم همان جا ماندیم و با آمدن نیروهای جایگزین برای ترمیم به عقب برگشتیم.
روز 17 و 18 برای مرحله دوم عملیات الی بیت‌المقدس به گرمدشت اعزام شدیم و درگیری‌ها در این منطقه شدیدتر شد؛ در این مرحله حبیب مظاهری، فرمانده گردان مسلم بن عقیل(ع) به شدت مجروح شده و همه فکر کردند به شهادت رسیده است.
او مدتی در بیمارستان مشهد بستری بود تا اینکه دوباره بازگشت و پس از حضور در مناطق مختلف 21 رمضان 1361 در عملیات رمضان به شهادت رسید و جاویدالاثر شد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7969/18/621450/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها