عاشورا حرکتی در امتداد «بعثت»و«غدیر» و چالشی جهت تبیین«فلسفه انتظار»
زمان شناسی، راز ماندگاری قیام عاشورا
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
پس از رسول خدا(ص) ترجیح سیاسی از راههای مختلف، یک هدف را دنبال مینمود، آن هم اینکه علی(ع) و فرزندانش به جایگاه جانشینی رسول گرامی اسلام(ص) و امتداد نبوت در بستر امامت، به رغم تصریحات متعدد و آشکار از جمله در واقعه «غدیر خم»، دست نیابند.علی(ع) نیز با صلاحدید عدم ایجاد شکاف در میان امت و جلوگیری از پژمردن نهال شکننده و کم جان ایمان و باور اسلامی در دل و جان اغلب مسلمانان و نومسلمانان، صبری تلخ و ناگوار را بر حق ویژه خود برگزید و با سوزناکی فرمود: «...مانند کسی که خاشاک در چشم واستخوان در گلو دارد، بردباری کردم، گرچه با چشم خود میدیدم که میراثم را به یغما میبرند...اما شکیبایی پیشه کردم...» آری آنان که برگزیده الهی را خانهنشین کرده بودند، آنچنان بر او(ع) و یارانش سخت گرفتند که حتی دورهای به وی و دوستدارانش اجازه خروج از مدینه را ندادند و برای آنکه برگزیده الهی هرچه بیشتر از جایگاه تأثیرگذاری دور باشد، از چیزی فروگذار نبودند.
در چنین شرایطی علی(ع) در راستای تکلیفی که در «غدیر» برعهدهاش نهاده شده بود، کمر به ترویج پیام «بعثت» بست و با استفاده از هر فرصتی، امت محمد(ص) را از فضل و معنویت خود برخوردار نمود. سمت و سوی تلاش آن حضرت(ع) حفظ هویت و شخصیت اسلامی امت و پرهیز دادن از کژی و گمراهی در پرتو علم و آگاهی بود. اما دسیسههای حاکمان که از چرب و شیرین دنیایی در نتیجه سرازیر شدن غنایم حاصل از فتوحات برخوردار بودند، مانع از تحقق وسیع و مطلوب آن بود. حتی آن هنگام که مردم به وی روی آورده و با خواست و اصرار همانها علی(ع) در جایگاه خلافت قرار گرفت، با تحمیل سه جنگ بزرگ داخلی، در طول 4سال، فرصت تبیین مکتب و اصلهایش، آنگونه که بود، از او ربودند. تا آنکه با توطئهای حساب شده او را در محراب عبادت ترور و به شهادت رساندند. بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع)، در دوران خلافت چند ماهه امام حسن مجتبی(ع) دنیاطلبان با توسل به انواع دسیسه و نیرنگ، اطراف آن حضرت(ع) را خالی و جنگ با سپاه شام مغلوبه و منجر به تحمیل آتشبس شد. با وقوع این اتفاق آرزوهای بنی امیه که از ابتدا در پی آن بودند در دسترسشان قرار گرفت و کار به جایی رسید که «طلقاء» و راندهشدگان از سوی رسول گرامی اسلام(ص) بر سرکار آمده و حاکمیت شام تقریباً تکمیل و تا حدود زیادی تثبیت شد. درنتیجه این واقعه هرچه تا آن زمان رشته شده بود از هم گسست و نظام طبقاتی جدیدی پدید آمد. فساد حکومتیان امری عادی شده و افراد بدسابقهای همچون ولید بن عقبه، حکم بن عاص، عقبه بن ابی معیط و... بر مقدرات مردم تسلط یافتند. ارزشهای دوران جاهلیت بازگشته، فضیلت و مصداقهای آن از دستگاه خلافت طرد شدند و شد آنچه که نباید میشد. کوتاه زمانی پس از برقراری آتش بس با دسیسه حاکمان و به منظور زدودن خاطره خلافت امام حسن مجتبی(ع) از حافظه مردم، آن حضرت از طریق دشمن خانگی مسموم و به شهادت رسید. امام حسین(ع) که از نزدیک شاهد کلیه مصایب و مشکلات دوران بعد از پیامبر اسلام(ص) بود، پس از برعهده گرفتن مسئولیت امامت و رهبری امت، دو راه بیشتر پیش رو نداشت. یا باید بار دیگر با سپاه شام وارد جنگ میشد که نقض تعهد برادرش امام حسن(ع) با معاویه بوده و مخالفت با وی تلقی میشد که پیدا بود حاصلی دربر نداشته، بلکه فرصتهایی که جهت حفاظت از شیعیان و تبلیغ دین در پیماننامه پیشبینی شده بود نیز از بین میرفت، یا با وجود آگاهی از اینکه خلافت معاویه، انحراف حکومتی را به نهایت رسانده و با بیرمق کردن اعتقادات اسلامی، عزم و اراده مسلمانان در برابر انحرافات را سست و جامعه را دچار بیتحرکی و مردگی وجدانها نموده، تا پیش آمدن فرصتی مناسب - مرگ معاویه و ملغی شدن عهدنامه - صبر میکرد. سیدالشهدا(ع) راه دوم را برگزید و در پاسخ جمعی از شیعیان کوفه که در خانه «جعده بن هبیره ابی وهب» از سران شیعیان کوفه گرد آمده و طی نامهای ضمن نیش و کنایه به امام حسن(ع) از آن حضرت(ع) خواستند تا به کوفه رفته و به پشتوانه شمشیرهای آنان علیه معاویه اعلام قیام نماید، چنین نوشت: «من از خدا مسألت دارم برادرم -امام حسن(ع)- را که موفق داشته، تأیید نماید، ولی من امروز چنین تصمیمی (قیام) ندارم. خداوند شما را مشمول رحمت خویش گرداند، هیچگونه تحرکی انجام ندهید و در خانهها نهان باشید، تا معاویه زنده است، از تردید و بدگمانی بپرهیزید و اگر خداوند او را از میان برداشت و من زنده بودم دیدگاهم را برایتان خواهم نوشت...» پاسخ امام حسین(ع) بر پایبندی آن حضرت نسبت به قرارداد آتشبس میان امام حسن مجتبی(ع) و معاویه صراحت دارد و بیانگر اهمیت قول و قرار در تعالیم اسلام است. براین اساس امام حسین(ع) تا معاویه زنده بود پذیرای رهبری، حتی همراهی با هیچ شورش و قیامی نشد و با اغتنام از فرصت به نشر و تعلیم اعتقادات اسلامی و تقویت بنیه دینی جامعه پرداخت و با تربیت نسلی آگاه که بتواند وظیفه خود را در آن شرایط تشخیص داده و بدان عمل کند، به مسئولیت خویش جامه عمل پوشاند تا در زمانی مقتضی به نحوی تأثیرگذار حرکتی تاریخی را پی افکند.
دبیر گروه پایداری
پس از رسول خدا(ص) ترجیح سیاسی از راههای مختلف، یک هدف را دنبال مینمود، آن هم اینکه علی(ع) و فرزندانش به جایگاه جانشینی رسول گرامی اسلام(ص) و امتداد نبوت در بستر امامت، به رغم تصریحات متعدد و آشکار از جمله در واقعه «غدیر خم»، دست نیابند.علی(ع) نیز با صلاحدید عدم ایجاد شکاف در میان امت و جلوگیری از پژمردن نهال شکننده و کم جان ایمان و باور اسلامی در دل و جان اغلب مسلمانان و نومسلمانان، صبری تلخ و ناگوار را بر حق ویژه خود برگزید و با سوزناکی فرمود: «...مانند کسی که خاشاک در چشم واستخوان در گلو دارد، بردباری کردم، گرچه با چشم خود میدیدم که میراثم را به یغما میبرند...اما شکیبایی پیشه کردم...» آری آنان که برگزیده الهی را خانهنشین کرده بودند، آنچنان بر او(ع) و یارانش سخت گرفتند که حتی دورهای به وی و دوستدارانش اجازه خروج از مدینه را ندادند و برای آنکه برگزیده الهی هرچه بیشتر از جایگاه تأثیرگذاری دور باشد، از چیزی فروگذار نبودند.
در چنین شرایطی علی(ع) در راستای تکلیفی که در «غدیر» برعهدهاش نهاده شده بود، کمر به ترویج پیام «بعثت» بست و با استفاده از هر فرصتی، امت محمد(ص) را از فضل و معنویت خود برخوردار نمود. سمت و سوی تلاش آن حضرت(ع) حفظ هویت و شخصیت اسلامی امت و پرهیز دادن از کژی و گمراهی در پرتو علم و آگاهی بود. اما دسیسههای حاکمان که از چرب و شیرین دنیایی در نتیجه سرازیر شدن غنایم حاصل از فتوحات برخوردار بودند، مانع از تحقق وسیع و مطلوب آن بود. حتی آن هنگام که مردم به وی روی آورده و با خواست و اصرار همانها علی(ع) در جایگاه خلافت قرار گرفت، با تحمیل سه جنگ بزرگ داخلی، در طول 4سال، فرصت تبیین مکتب و اصلهایش، آنگونه که بود، از او ربودند. تا آنکه با توطئهای حساب شده او را در محراب عبادت ترور و به شهادت رساندند. بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع)، در دوران خلافت چند ماهه امام حسن مجتبی(ع) دنیاطلبان با توسل به انواع دسیسه و نیرنگ، اطراف آن حضرت(ع) را خالی و جنگ با سپاه شام مغلوبه و منجر به تحمیل آتشبس شد. با وقوع این اتفاق آرزوهای بنی امیه که از ابتدا در پی آن بودند در دسترسشان قرار گرفت و کار به جایی رسید که «طلقاء» و راندهشدگان از سوی رسول گرامی اسلام(ص) بر سرکار آمده و حاکمیت شام تقریباً تکمیل و تا حدود زیادی تثبیت شد. درنتیجه این واقعه هرچه تا آن زمان رشته شده بود از هم گسست و نظام طبقاتی جدیدی پدید آمد. فساد حکومتیان امری عادی شده و افراد بدسابقهای همچون ولید بن عقبه، حکم بن عاص، عقبه بن ابی معیط و... بر مقدرات مردم تسلط یافتند. ارزشهای دوران جاهلیت بازگشته، فضیلت و مصداقهای آن از دستگاه خلافت طرد شدند و شد آنچه که نباید میشد. کوتاه زمانی پس از برقراری آتش بس با دسیسه حاکمان و به منظور زدودن خاطره خلافت امام حسن مجتبی(ع) از حافظه مردم، آن حضرت از طریق دشمن خانگی مسموم و به شهادت رسید. امام حسین(ع) که از نزدیک شاهد کلیه مصایب و مشکلات دوران بعد از پیامبر اسلام(ص) بود، پس از برعهده گرفتن مسئولیت امامت و رهبری امت، دو راه بیشتر پیش رو نداشت. یا باید بار دیگر با سپاه شام وارد جنگ میشد که نقض تعهد برادرش امام حسن(ع) با معاویه بوده و مخالفت با وی تلقی میشد که پیدا بود حاصلی دربر نداشته، بلکه فرصتهایی که جهت حفاظت از شیعیان و تبلیغ دین در پیماننامه پیشبینی شده بود نیز از بین میرفت، یا با وجود آگاهی از اینکه خلافت معاویه، انحراف حکومتی را به نهایت رسانده و با بیرمق کردن اعتقادات اسلامی، عزم و اراده مسلمانان در برابر انحرافات را سست و جامعه را دچار بیتحرکی و مردگی وجدانها نموده، تا پیش آمدن فرصتی مناسب - مرگ معاویه و ملغی شدن عهدنامه - صبر میکرد. سیدالشهدا(ع) راه دوم را برگزید و در پاسخ جمعی از شیعیان کوفه که در خانه «جعده بن هبیره ابی وهب» از سران شیعیان کوفه گرد آمده و طی نامهای ضمن نیش و کنایه به امام حسن(ع) از آن حضرت(ع) خواستند تا به کوفه رفته و به پشتوانه شمشیرهای آنان علیه معاویه اعلام قیام نماید، چنین نوشت: «من از خدا مسألت دارم برادرم -امام حسن(ع)- را که موفق داشته، تأیید نماید، ولی من امروز چنین تصمیمی (قیام) ندارم. خداوند شما را مشمول رحمت خویش گرداند، هیچگونه تحرکی انجام ندهید و در خانهها نهان باشید، تا معاویه زنده است، از تردید و بدگمانی بپرهیزید و اگر خداوند او را از میان برداشت و من زنده بودم دیدگاهم را برایتان خواهم نوشت...» پاسخ امام حسین(ع) بر پایبندی آن حضرت نسبت به قرارداد آتشبس میان امام حسن مجتبی(ع) و معاویه صراحت دارد و بیانگر اهمیت قول و قرار در تعالیم اسلام است. براین اساس امام حسین(ع) تا معاویه زنده بود پذیرای رهبری، حتی همراهی با هیچ شورش و قیامی نشد و با اغتنام از فرصت به نشر و تعلیم اعتقادات اسلامی و تقویت بنیه دینی جامعه پرداخت و با تربیت نسلی آگاه که بتواند وظیفه خود را در آن شرایط تشخیص داده و بدان عمل کند، به مسئولیت خویش جامه عمل پوشاند تا در زمانی مقتضی به نحوی تأثیرگذار حرکتی تاریخی را پی افکند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه