در دایره واقعیت
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
چند روز پیش گذارم به یک کتاب افتاد که اسمش «یادگار خشکسالیهای باغ» است و نمونههایی از داستانهای کوتاه فارسی است از سال 1300 تا 1357 که تورج رهنما گزیده کرده. کتاب در سال 1376 در نشر نیلوفر و دوستان منتشر شده است. همه داستانهای این کتاب را میگذارم کنار و میروم به سراغ آخرین داستان که نوشته امین فقیری است. داستان «شاهنامه» یک داستان یکی دو صفحهای است که وقتی میخوانید شما را میخکوب میکند. تصویرسازیها و گزینش کلمات در این داستان بینظیر است. داستانی که یک آدم کهنهکار داستان میتواند از آن این قدرت را بیرون بکشد. داستان از کتاب «سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر» انتخاب شده اما امین فقیری را با کتاب «دهکده پرملال» بیشتر میشناسیم. کتابی که در سال 1347 منتشر شده و حالا همین کتاب 54 ساله است. کتاب اول نویسندهای که یکی از نمونههای درخشان داستانهای رئالیسم اجتماعی در ایران است.
حالا میخواهم این داستانها را کنار بگذارم و بیایم به یک داستان دیگر از یک نویسنده شیرازی دیگر بپردازم. کتاب «کلاهی که پس معرکه ماند» نوشته محمد کشاورز. حالا این دو داستاننویس غیر از شیرازی بودن چه ارتباط دیگری با هم دارند؟ دقیقاً ارتباط شان در یکی از داستانهای کتاب کشاورز است. شخصیت اصلی این داستان اسمش امین است و معلمی در یکی از روستاهای اطراف شیراز است. امین کتابی منتشر کرده و حالا اهل روستا از معلم شاکی هستند که چرا زندگی آنها را اینطوری نوشته و آبروی همه را برده است. انگار این داستان ادای احترامی است به امین فقیری و آن کتاب بیمانندش یعنی «دهکده پرملال» که هنوز هم یکی از کتابهای خواندنی است.
محمد کشاورز هم از آن داستاننویسهای متفاوت در شیراز است. داستاننویسی که قصهپرداز است و بیشتر از آنکه به زبان و فرمهای زبانی اهمیت بدهد به پرداخت قصه و ساختن دنیایی واقعی اهمیت میدهد. دنیایی که اینقدر ماجرا در خودش دارد که احتیاجی به فرم و بازیهای زبانی ندارد تا خواننده را جلب کند. روابط انسانی، قصهپردازی، فضاسازیهای واقعی اما مخصوص به نویسنده او را نویسندهای متمایز میکند. ادامهای منطقی از شیوه نوشتن امین فقیری است که قصهگویی برایش اهمیت ویژهای دارد.همین حالایی که دارم این نوشته را مینویسم یادم به داستانی دیگر از کشاورز افتاد که در مجموعه «روباه شنی» منتشر شده. داستان اسمش «روز متفاوت» است و وقتی پا به آن میگذارید با دنیایی واقعی روبهرو هستید که آرام آرام وهم و ترس را به آن تزریق میکند و شما را با روزی متفاوت آشنا میکند که میتواند شما را شگفتزده کند. وقتی داستان تمام میشود شما از خودتان میپرسید دقیقاً از چه ترسیدهاید؟ بعد با خودتان کلنجار میروید که این همه اضطراب در یک داستان چطور تولید میشود و بعد نتیجه میگیرید چیزی غیر از موقعیتسازی، فضاسازی و انتخاب کلمات درست نمیتواند باشد که این حسها را در شما بیدار میکند. اما هرگز پا را از واقعیت بیرون نمیگذارد و در همان دایره واقعیت شما را با جهانی متفاوت و روزی متفاوت همراه میکند. میراث داستاننویسی شیراز میراثی متنوع است با داستاننویسانی از همه طیف که هرکدامشان میتوانند شما را شگفتزده کنند.
داستاننویس
چند روز پیش گذارم به یک کتاب افتاد که اسمش «یادگار خشکسالیهای باغ» است و نمونههایی از داستانهای کوتاه فارسی است از سال 1300 تا 1357 که تورج رهنما گزیده کرده. کتاب در سال 1376 در نشر نیلوفر و دوستان منتشر شده است. همه داستانهای این کتاب را میگذارم کنار و میروم به سراغ آخرین داستان که نوشته امین فقیری است. داستان «شاهنامه» یک داستان یکی دو صفحهای است که وقتی میخوانید شما را میخکوب میکند. تصویرسازیها و گزینش کلمات در این داستان بینظیر است. داستانی که یک آدم کهنهکار داستان میتواند از آن این قدرت را بیرون بکشد. داستان از کتاب «سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر» انتخاب شده اما امین فقیری را با کتاب «دهکده پرملال» بیشتر میشناسیم. کتابی که در سال 1347 منتشر شده و حالا همین کتاب 54 ساله است. کتاب اول نویسندهای که یکی از نمونههای درخشان داستانهای رئالیسم اجتماعی در ایران است.
حالا میخواهم این داستانها را کنار بگذارم و بیایم به یک داستان دیگر از یک نویسنده شیرازی دیگر بپردازم. کتاب «کلاهی که پس معرکه ماند» نوشته محمد کشاورز. حالا این دو داستاننویس غیر از شیرازی بودن چه ارتباط دیگری با هم دارند؟ دقیقاً ارتباط شان در یکی از داستانهای کتاب کشاورز است. شخصیت اصلی این داستان اسمش امین است و معلمی در یکی از روستاهای اطراف شیراز است. امین کتابی منتشر کرده و حالا اهل روستا از معلم شاکی هستند که چرا زندگی آنها را اینطوری نوشته و آبروی همه را برده است. انگار این داستان ادای احترامی است به امین فقیری و آن کتاب بیمانندش یعنی «دهکده پرملال» که هنوز هم یکی از کتابهای خواندنی است.
محمد کشاورز هم از آن داستاننویسهای متفاوت در شیراز است. داستاننویسی که قصهپرداز است و بیشتر از آنکه به زبان و فرمهای زبانی اهمیت بدهد به پرداخت قصه و ساختن دنیایی واقعی اهمیت میدهد. دنیایی که اینقدر ماجرا در خودش دارد که احتیاجی به فرم و بازیهای زبانی ندارد تا خواننده را جلب کند. روابط انسانی، قصهپردازی، فضاسازیهای واقعی اما مخصوص به نویسنده او را نویسندهای متمایز میکند. ادامهای منطقی از شیوه نوشتن امین فقیری است که قصهگویی برایش اهمیت ویژهای دارد.همین حالایی که دارم این نوشته را مینویسم یادم به داستانی دیگر از کشاورز افتاد که در مجموعه «روباه شنی» منتشر شده. داستان اسمش «روز متفاوت» است و وقتی پا به آن میگذارید با دنیایی واقعی روبهرو هستید که آرام آرام وهم و ترس را به آن تزریق میکند و شما را با روزی متفاوت آشنا میکند که میتواند شما را شگفتزده کند. وقتی داستان تمام میشود شما از خودتان میپرسید دقیقاً از چه ترسیدهاید؟ بعد با خودتان کلنجار میروید که این همه اضطراب در یک داستان چطور تولید میشود و بعد نتیجه میگیرید چیزی غیر از موقعیتسازی، فضاسازی و انتخاب کلمات درست نمیتواند باشد که این حسها را در شما بیدار میکند. اما هرگز پا را از واقعیت بیرون نمیگذارد و در همان دایره واقعیت شما را با جهانی متفاوت و روزی متفاوت همراه میکند. میراث داستاننویسی شیراز میراثی متنوع است با داستاننویسانی از همه طیف که هرکدامشان میتوانند شما را شگفتزده کنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه